به گزارش فرهنگ امروز به نقل از روزنامه اعتماد؛ معلمان از جمله اقشاري هستند كه در عرصه اجتماعي حضور گسترده و پررنگي دارند. آنها كمتر اهل قهر و خالي كردن ميدان هستند. با وجود نارضايتيهاي عميق و گسترده در عرصههاي مختلف حضوري موثر و معنادار داشته و دارند.
اين قشر در دو دهه اخير نوعي از زيست متفاوت را هم آغاز كرده است و به دنبال احياي نقش مدني و منسجم خود بوده؛ نقشي كه قبل از انقلاب و از آغاز دهه ٤٠ در فضاي كشور تاثيرگذار بود. حالا كه بيش از ٥٠ سال از ظهور و بروز سياسي و صنفي معلمان ميگذرد و اين قشر انقلاب، جنگ، سازندگي و اصلاحات را هم در كشور تجربه كرده است احساس ميكند بايد در شرايط جديد كشور نقش متناسبي را داشته باشد.
به همين منظور و در همين راستا فعالان صنفي و سياسي و تشكلهاي معلمي و شاخههاي فرهنگيان احزاب در آستانه انتخابات در تعامل با يكديگر نقشآفريني ويژهاي را آغاز كردهاند. در اين ميان اختلافنظرها و اشتراك ديدگاههايي وجود دارد كه ميتواند با طرح در فضاي عمومي و بحث و گفتوگو پيرامون آن در بستري كه چشمها و گوشها حساستر شده است گامي در مسير تبيين اين نظرات برداشته شود. يكي از مقولههاي مورد اختلاف، تلفيق يا تفكيك صنف از سياست است كه عدهاي بر تلفيق و برخي بر تفكيك تاكيد دارند. حال كه اين تجربه در آستانه انتخابات در واقع الگويي از تلفيق صنف و سياست در عرصه كنشگري معلمان و تشكلهاي معلمي است ما نيز در گروه صفحه مدرسه به بررسي اين موضوع پرداختيم.
اشاره: در آستانه انتخابات و در حالي كه تشكلهاي معلمي و شاخه فرهنگيان احزاب اصلاحطلب در قالب ستادي فعاليتهاي خود را آغاز كردهاند و به بهانه موضوع اين هفته صفحه مدرسه، گفتوگويي انجام داديم با دو تن از اعضاي اين ستاد.
سهراب قنبري مسوول شاخه فرهنگيان حزب نداي ايرانيان و محمد روزبهاني نماينده فرهنگيان اعتدال و توسعه و فعال صنفي و سياسي و رسانهاي در اين گفتوگو به پرسشهاي «اعتماد» پاسخ دادند.
به طور كلي و صرف نظر از موضع صنفي چه دلايلي براي مشاركت در انتخابات وجود دارد؟
قنبري: ميدانيم كه انتخابات مجلس به عنوان يك فرآيند اجتماعي بزرگ كه خروجي سياسي دارد در عرصه كلان كشور بسيار مهم تلقي ميشود و محل آزمون و سنجش مشاركت عمومي مردم است و آحاد مردم و اقشار مختلف اجتماعي بايد براي تعيين سرنوشت خود در انتخابات شركت كنند. از سوي ديگر ميدانيم كه نسبت مستقيم بين ميزان مشاركت عمومي مردم و اقشار اجتماعي و انتخاب افراد كارآمدتر، متخصصتر، متعهدتر و نزديكتر به آرا و افكار عمومي مردم وجود دارد. يعني به صورت علمي هرچه مشاركت عمومي بالاتر باشد امكان و احتمال اينكه افراد انتخاب شده برآيند دقيقتر افكار عمومي جامعه باشند بيشتر است. فرهنگيان و معلمان نيز از اين قاعده مستثني نيستند و بايد با حضور فعال خود در عرصه، به انتخاب نمايندگاني كه برآيند واقعي افكار عمومي جامعه در حالت عام و افكار عمومي معلمان و فرهنگيان در حالت خاص باشند كمك كنند.
روزبهاني: اين دوره از انتخابات به باور من از اهميت بسياري برخوردار است. بعد از جريانات سال ٨٨ و فضاي سنگيني كه بر عرصه سياست و جامعه حاكم شد بيشتر كنشگران سياسي و صنفي يا به اجبار يا به اختيار فعاليت سياسي و صنفي را محدودكردند. در سال ٩٢ به نوعي ركود سياسي كمتر و فضاي جامعه پويا شد در نتيجه، همگرايي نيروهاي تحول خواه بيشتر شد و تمركز بر حداقلهاي موجود باعث نتيجه بسيار مطلوبي براي كنشگران اصلاحطلب و تحول خواه شد. پيامد مثبت انتخابات ٩٢ تا به امروز ارتباط مثبت با كشورهاي ديگر و به نتيجه رسيدن مذاكرات با ١+٥ بوده. اين تجربه موفق باعث شده كه اصلاحطلبان براي تكرار دوباره ان در انتخابات مجلس بر حداقلها تمركز و هدفهاي دستيافتنيتري را تعريف كنند. به نظر ميرسد دلايل بسياري وجود دارد كه مشاركت در انتخابات اين دوره بسيار مهم است از جمله شرايط مبهم و متشنج منطقهاي. اين شرايط باعث شده است كه نياز به يك مجلس معتدل و اصلاحطلب براي كمك رساندن به دولت بسيار ضروري به نظر رسد. شرايط اقتصادي و اجتماعي جامعه نيز مزيد بر علت خارجي، مهم بودن اين انتخابات را به ما گوشزد ميكند.
از منظر صنفي به عنوان يك معلم چگونه اين ضرورت را تبيين ميكنيد؟
قنبري: معلمان و فرهنگيان به عنوان راهبران و سكانداران هدايت نوجوانان و جوانان در عرصههاي علمي، آموزشي، فرهنگي و اجتماعي كشور نقش عمده و بسزايي در معادلات كلان كشور ايفا ميكنند و عرصه انتخابات نميتواند بدون حضور و بروز مشاركت معلمان و فرهنگيان به شور و نشاط عمومي دست يابد و معلمان به عنوان موتور محرك اجتماعي بايد به تحريك افكار عمومي براي حضور در عرصه انتخابات بپردازند. اما سوالي كه اينجا مطرح ميشود آن است كه عامل محرك خود فرهنگيان براي حضور در اين انتخابات چيست؟ به نظر ميرسد كه انگيزه و هدف تشكيل فراكسيون بزرگ معلمان و فرهنگيان در مجلس دهم ميتواند يكي از عوامل انگيزاننده معلمان براي حضور در انتخابات و ايجاد همت عالي جهت تشكيل اين فراكسيون باشد. به ياد داريم كه اين فراكسيون در صورت تشكيل ميتواند كار پيگيري (برنامهريزي، اجرا و كنترل) مطالبات و خواستههاي صنفي معلمان و فرهنگيان را تا رسيدن و تحقق به آنها در داخل مجلس به صورت حقوقي و قانوني انجام دهد. شكي نيست كه كاركرد بزرگ فراكسيون فرهنگيان علاوه بر پيگيري مطالبات و خواستههاي صنفي، معيشتي و منزلتي فرهنگيان، كاهش هزينه پيگيري اين مطالبات و كم كردن اصطكاك تحقق اين مطالبات با حاكميت است. پس از منظر صنفي فراكسيون معلمان در مجلس دهم ميتواند يك نهاد قدرتمند حقوقي و قانوني باشد كه بسيار كارآمدتر از نهادهاي ديگر مطالبات را پيگيري ميكند و همچنين هزينه پيگيري يا تحقق و يا رسيدن به اين مطالبات را به حداقل ميرساند. پس براي شكلگيري اين فراكسيون در مجلس دهم و از منظر صنفي بايد فرهنگيان و معلمان و به طور كلي بدنه آموزش و پرورش به صورت جدي وارد عرصه انتخابات شوند تا بتوانند كساني را انتخاب كنند كه با حضور خود در مجلس و با تشكيل و عضويت در فراكسيون معلمان مطالبات معيشتي، اقتصادي، منزلتي و صنفي آنها را پيگيري و محقق كنند.
روزبهاني: فرهنگيان به عنوان گروهي مرجع و تاثيرگذار بر جهت دهي كنش اجتماعي و سياسي ساير شهروندان در انتخابات پيش رو نقش بسيار بارزي را ميتوانند ايفا كنند. حل بسياري از مشكلات صنفي معلمان جداي از حل مسائل و مشكلات كلان جامعه نيست. بر اين اساس حضور فرهنگيان در عرصه انتخابات چه به عنوان انتخاب شونده و چه به عنوان انتخابكننده كاملا ضروري به نظر ميرسد. ما فرهنگيان بايد بدانيم زماني مشكلات و مسائل ما به عنوان يك صنف حل ميشود كه در عرصه كلان سياست و اقتصاد مسائل حل شوند. برخلاف برخي از دوستان كه كار صنفي را جداي از كار سياسي ميدانند. به باور من حداقل در ايران و شرايط موجود اين سالها در هم تنيدگي بسياري بين كار صنفي و سياسي به وجود آمده است. حضور در عرصه انتخابات ضروري است و فرهنگيان نبايد از اين امر غافل باشند.
برخي پيگيري مطالبات صنفي از منظر سياسي را مغاير با اهداف صنفي ميدانند شما چه پاسخي به آنها داريد؟
قنبري: به اعتقاد بنده پيگيري مطالبات صنفي معلمان به عنوان هدف يك مقوله و راههاي رسيدن به اين هدف، مقوله ديگري است. بدين معنا كه ميتوان مطالبات صنفي را از طريق نهادهاي سياسي، حقوقي و قانوني كه عقبه، قوت و قدرت و توانايي بيشتري در سيستم تصميم سازي و تصميمگيري كشور دارند دنبال كرد. يعني اينكه امكان دارد تشكلهاي صنفي معلمان نتوانند به تنهايي از عهده به سرانجام رساندن مطالبات صنفي برآيند. پس شايسته و بايسته است كه از حركتها، جريانها، ائتلافها، احزاب و سازمانها و نهادهاي ديگر سياسي براي پيگيري مطالبات خود استفاده كنند. پس اساسا پيگيري مطالبات صنفي از منظر يا از روش يا از طريق نهادهاي سياسي و حقوقي و قانوني نه تنها مغاير با اهداف صنفي نيست بلكه باعث تحقق اهداف صنفي به صورت كارآمدتر، دقيقتر، سريعتر و از همه مهمتر با هزينه كمتر ميشود.
روزبهاني: پاسخ من به اين گروه اين است؛ شايد در جوامع ديگر اين دو مقوله به دليل شفافيت عرصههاي سياست اقتصاد فرهنگ و حتي امور صنفي از هم قابل تفكيك باشد اما در فضاي سياسي و اجتماعي ايران امكانپذير نيست. در شرايط سياسي و اجتماعي ايران امروز هر كسي بخواهد كارهاي صنفي و سياسي را از هم تفكيك كند راه به جايي نميبرد. من به شخصه با اين وضع موافق نيستم و خواستار فضايي تفكيك يافته بين اين عرصهها هستم اما به هر صورت ما در يك جامعهاي زندگي ميكنيم كه شرايط خاص خودش را دارد. عرصههاي مختلف از هم تاثيرپذير و بر هم تاثيرگذار هستند. از اين رو با توجه به شرايط بايد برخورد كرد. در نتيجه در دسترسترين راهي كه وجود دارد پيگيري مطالبات صنفي فرهنگيان از كانال سياسي آن است.
در واقع شما ميگوييد ميان صنف و سياست همخواني وجود دارد، چه دلايلي براي اين ادعا داريد؟
قنبري: به نظر بنده بلي، بين صنف و سياست همخواني وجود دارد و ميتوان دلايل و به طور مشخصتر نقاط اشتراك و محل تلاقيهاي ذيل را براي اين امر برشمرد:
- صنفها در واقع بركههاي آب تشكيل و تحقق خرد جمعي هستند، براي تحقق اهداف صنفي و سياست درياي خرد جمعي است براي تحقق اهداف جمعي، پس واضح است كه صنفها در ذات و ماهيت و شكل (فرم و محتوا) به جهت استفاده از خرد جمعي با سياستورزي و احزاب سياسي همخواني و تطابق دارند.
- نميتوان اهداف صنفي را پيگيري و محقق ساخت بدون اينكه نسبت به نهادهاي تصميمساز و تصميمگير كلان كشور كه اتفاقا در فرآيندهاي سياسي و اجتماعي شكل ميگيرند بي تفاوت بود. پس باز هم صنف و سياست نقطه تلاقي مشترك دارند.
- عرصه سياست بستري پرقوتتر، پرقدرتتر و كارآمدتر براي تحقق اهداف جمعي را به طور كلي فراهم ميكند كه يكي از اين اهداف جمعي در حالت خاص اهداف صنفي است.
- محتواي صنفي ميتواند به عنوان يك مظروف در ظرف يك نهاد سياسي ريخته شود و اين نهاد سياسي با هزينه كمتر و اصطكاك كمتري نسبت به حاكميت مطالبات صنفي را پيگيري كند. پس باز هم صنف و سياست نقطه تلاقي مشترك دارند.
- به ياد داريم كه بسياري از افراد و فعالان تشكلهاي صنفي معلمان و فرهنگيان افرادي با آگاهي سياسي يا فعاليت سياسي يا سابقه طولاني مدت سياسي هستند. پس نميتوان اين افرادي را كه دستي بر آتش سياست دارند صرفا به دليل حضور در يك تشكل صنفي از فعاليت سياسي محروم كرد پس باز هم صنف و سياست اين بار از طريق افراد مشترك محل تلاقي دارند.
روزبهاني: بله در ايران ميان صنف و سياست همخواني وجود دارد. در سوال قبل گفتم كه كنشگر سياسي و صنفي در خلأ نميتواند كنش انجام دهد بلكه با توجه به شرايط موجود سياسي، اقتصادي و اجتماعي كنشهايش را تنظيم ميكند. به عنوان نمونه در بين اقشار و اصناف مختلف شرايط متفاوتي حاكم است. مسائل و مشكلات قشر فرهنگي با كارگران بخش خصوصي و دولتي متفاوت است. پرستاران با كارگران دو دنياي متفاوت دارند. حتي با توجه به زمان و مكان اولويتها فرق ميكند از اين رو در شرايط حال حاضر جامعه ما، جدايي بين موضوعات صنفي و سياسي امكانپذير نيست و نميتوان اين دو عرصه را تفكيك كرد.
آيا ساختار ستاد فراگير را مناسب براي تحقق اين منظور ميدانيد؟
قنبري: به نظر بنده ساختار ائتلاف فراگير فرهنگيان اصلاحطلب براي تحقق هدف كلي حضور و مشاركت گسترده معلمان و فرهنگيان در انتخابات مجلس دهم مناسب است. اين ساختار با انگيزه جذب حداكثري تمام افراد و علاقهمندان به عرصه انتخابات ايجاد شده است و هدف آن سازماندهي فراگير و كارآمد و موثر تمام افراد، جريانها، تشكلها و شاخههاي فرهنگيان احزاب در تهران و سراسر كشور براي حضور، بروز و مشاركت گسترده در عرصه انتخابات مجلس دهم است.
روزبهاني: به نظر من فرهنيگان تحول خواه بهتر است زير مجموعه شوراي سياستگذاري اصلاحطلبان باشند. فرهنگيان به صفت صنفي به تنهايي قادر به ايجاد موج اجتماعي و انتخاباتي نيستند.
بهتر است ساختار ستاد فراگير اصلاحطلبان اصلاحطلب را به عنوان نماينده قشر فرهنگي به جامعه معرفي كنند تا جامعه فكر نكند كه فرهنگيان به عنوان يك صنف تنها به خود ميانديشند و نه ديگر اقشار و اصناف جامعه. همگرايي با شوراي اصلاحطلبان و اعتداليون بهترين گزينه ممكن براي فرهنيگان است.