به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایسنا؛ اسماعیل فصیح از نویسندگانی بود که جنگ، طبقه متوسط شهری و مناسباتش را وارد فضای ادبیات داستانی کرد. رمان «زمستان ۶۲» که به ذکر وقایع دوران انقلاب و جنگ تحمیلی میپردازد، به عنوان یکی از موفقترین آثار این نویسنده توصیف شده است.
اسماعیل فصیح - نویسنده و مترجم - دوم اسفندماه سال ۱۳۱۳ در محله درخونگاه تهران نزدیک به چهارراه گلوبندک متولد شد. به گفته خودش، بچه چهاردهم یا شانزدهم یک کاسب چهارراه گلوبندک بود که در دوسالگی پدرش ارباب حسن را از دست داد.
فصیح تحصیل را از مهرماه ۱۳۲۰ همزمان با شروع حمله متفقین به ایران در جنگ جهانی دوم در مدرسه ابتدایی عنصری آغاز کرد. دوران تحصیلات ابتدایی او حدودا تا پایان جنگ جهانی دوم در ایران طول کشید، سپس در دبیرستان رهنما به تحصیل پرداخت. در ازای پرداخت مبلغ ۵۰ یا ۱۰۰ تومان، برگه معافی گرفت و با بقیه پولی که از پدرش به او رسیده بود، در تابستان ۱۳۳۵ پس از چند سال کار، تدریس و پسانداز برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت. او خود را از راه استانبول و پاریس به آمریکا رساند و در شهر بوزمن به تحصیل ادامه داد و لیسانس شیمی گرفت. پس از یک سال زندگی در سانفرانسیسکو و ازدواج با دختری اروپایی، در شهر میسولا موفق به اخذ لیسانس ادبیات انگلیسی شد. پس از یک سال زندگی در واشنگتن و مرگ همسر، مقطع کارشناسی ارشد را نیمهکاره رها کرد و به تهران بازگشت.
سپس همراه با نجف دریابندری، با استخدام در شرکت ملی نفت با صادق چوبک آشنا شد. در آغاز این سالها که سالهای تنهایی و دلمردگی در اهواز بود، فصیح به کار جدی خلق و نشر داستانهای کوتاه و رمان روی آورد.
اسماعیل فصیح سال ۱۳۴۶ اولین رمانش را با عنوان «شراب خام» نوشت و سال بعد زیر نظر نجف دریابندری و با ویراستاری بهمن فرسی آن را منتشر کرد. با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و بسته شدن دانشکده نفت آبادان، در ۴۷ سالگی با سمت استادیار زبان انگلیسی تخصصی مجبور به بازنشستگی شد. درست در همین زمان سالهای پرکاری فصیح رقم خورد.
این نویسنده از روز ۱۵ تیرماه سال ۸۸ بهدلیل مشکل عروق مغزی به بخش ICU بیمارستان منتقل شد و روز ۲۵ تیرماه از دنیا رفت. به گفته همسر اسماعیل فصیح، او خواسته بود مراسم پرتشریفاتی برایش برگزار نشود.
اسماعیل فصیح در سن ۷۵سالگی در تهران درگذشت و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد.
فصیح در سه حوزه رمان، مجموعه داستان و ترجمه کار کرده است. از رمانهای او به «شراب خام»، «دل کور»، «داستان جاوید»، «ثریا در اغما»، «درد سیاوش»، «زمستان ۶۲»، «فرار فروهر»، «باده کهن»، «اسیر زمان»، «پناه بر حافظ»، «کشته عشق»، «طشت خون»، «بازگشت به درخونگاه»، «کمدی تراژدی پارس»، «لاله برافروخت»، «نامهای به دنیا»، «در انتظار» و «گردابی چنین حایل» میتوان اشاره کرد.
مجموعههای داستان او نیز شامل «خاک آشنا»، «دیدار در هند»، «عقد و داستانهای دیگر» و «نمادهای مشوش» میشود. او همچنین آثاری را چون «وضعیت آخر»، «بازیها»، «ماندن در وضعیت آخر»، «استادان داستان»، «رستمنامه»، «خودشناسی به روش یونگ»، «تحلیل رفتار متقابل در رواندرمانی» و «شکسپیر» ترجمه کرده است.
***
رضا جولایی داستاننویس درباره اسماعیل فصیح میگوید: فصیح نویسندهای سیاسی نبود، چهرهای بود دور از محافل ادبی و سیاسی که در انزوای ادیبانه خود مینوشت. اما همو خالق سیاسیترین آثار دهه ۶۰ بود. او که از سیاست بیزار بود، چهره سیاسی اجتماع ما را با دقیقترین ابزار قصهنویسی ترسیم کرد.
محمود معتقدی منتقد ادبی با بیان اینکه آثار فصیح در زمان خودش از کتابهای درخشان بوده اظهار میکند: فصیح در روزگار خود از کسانی بود که به فضای جنگ توجه کرد و از این فضا در داستاننویسی به خوبی بهره گرفت. از چهرههایی بود که در دهه ۷۰ و بویژه ۶۰ خوش درخشید؛ البته پس از آن دیگر کار خیلی جدی از او ندیدیم.
محمدرضا گودرزی داستاننویس نیز میگوید: فصیح همواره سعی میکرد کارش را در انزوا دنبال کند و خیلی به محافل روشنفکری ادبی توجه نداشت. کمتر به دیدگاههای نظری درباره داستاننویسی توجه میکرد و بیشتر کار خودش را انجام میداد. «زمستان ۶۲» اسماعیل فصیح یکی از بهترین آثار این نویسنده است. او روش خاص خود را برای نوشتن داشت و کمتر نویسندهای را مانند او داریم. در واقع، در عین حالی که آثارش طیف زیادی از مخاطبان را دربر میگرفت، ویژگیهای خود را در قصهنویسی داشت.
همچنین علیاصغر شیرزادی داستاننویس اظهار میکند: با خواندن برخی داستانهای کوتاه فصیح به این نتیجه رسیدم که با نویسندهای دارای شخصیتی بارز و متکی بر اسلوب دقیقا متعلق به خودش و دارای یک شخصیت هنری، زبانی و داستانی مواجه هستیم که برخی از داستاننویسان ما حتی از گوشههایی از کل کار او گرتهبرداری میکنند و بهره میگیرند و این نشاندهنده نفوذ خاموش و بیسروصدا و بیادعای فصیح بر داستاننویسی ما بود؛ در عین اینکه گوشهگیری در مفهوم فلسفیاش داشت و بینیاز از شهرتطلبی بود.
بهمن فرمانآرا فیلمساز یکی از دلایل بازگشت و ماندن در ایران را عشق ساختن «زمستان ۶۲» اسماعیل فصیح بیان میکند و میگوید: باید اقرار کنم که آشنایی من با نوشتههای آقای فصیح با «زمستان ۶۲» شروع شده است و بعد بقیه آثارش را خواندم. ولی اولین داستانی که من از ایشان خواندم بسیار بسیار تجربه تکاندهندهای بود. میخواستم آن را فیلم کنم. برای من ممکن بود که در فضایی مشابه فضای ایران، آن را در خارج ایران هم بسازم، ولی همیشه تصمیم من این بوده که راجع به ایران در خارج از ایران فیلم نسازم.
او همچنین میافزاید: «زمستان ۶۲»، «داستان جاوید» و «باده کهن» سه کتابی بودند که من برای آنها سناریو نوشتم، هر سه تا فیلم همان زمان تقریباً بدون هیچ صحبت، مذاکره و حتی اصلاحیهای رد شدند. حتی «داستان جاوید» هم رد شد و هر چه هم که تلاش کردیم به نتیجهای نرسید. ولی چیزی که در این میان ارزشمند بود این بود که من بقیه کتابهای اسماعیل فصیح را خواندم و علاقه به ساخت آثارش کماکان ادامه دارد.