به گزارش فرهنگ امروز به نقل از شبستان؛ منظومه فکری آیتالله شهید مطهری ظرفیت بسیار بالایی برای تبیین الگوی تولید علوم انسانی اسلامی دارد؛ به نحوی که میتوان آن را جامعترین نظرات در این زمینه دانست.
ایشان علاوه بر بررسی زیربناهای فلسفی، کلامی و اجتماعی مسئله به آسیبشناسی مواجهه با تحولات زمان و علوم جدید غربی پرداخته و با نقد سه جریان تحجر، تجددگرایی افراطی و التقاط به تبیین و فهم شود نتیجه منطقی آن اذعان به امکان علم دینی و ضرورت تولید علوم انسانی اسلامی است.
به طور خلاصه میتوان برای تولید علوم انسانی، از منظومه فکری استاد مطهری سهگام اساسی را اینگونه برداشت کرد:
گام اول: خودباوری و احساس شخصیت در برابر تمدن غرب و توانایی جهت شناخت سرمایههای خودی ازجمله اسلام، و قدرت بهرهبرداری از آن و جلب سود و دفع زیان؛
گام دوم: شناخت دقیق اسلام به عنوان یک مکتب جامع و الهی و یک دستگاه فکری و اعتقادی معرفت بخش است که میتواند سازنده همه ابعاد زندگی انسان و عمل موصول به سعادت باشد.
گام سوم: استخراج فلسفههای مضاف و نظامهای کلان اجتماعی اسلام طبق «الگوی توحیدی» و مبتنی بر کشف مصالح و مفاسد واقعی و فطرت الهی با روش اجتهاد.
بهطور خلاصه، از منظر استاد مطهری علوم انسانی اسلامی دارای ویژگی کلی زیر است:
۱.علوم انسانی اسلامی جهت توحیدی و خدایی دارد که محور سعادت دنیا و آخرت انسان است. علامه شهید میگوید: «انسانی که اسلام میخواهد با انسانی که مکتبهای فلسفی بشر میخواهند، از زمین تا آسمان فرق داد. خیلی چیزها که اسلام میگوید با آنچه دیگران میگویند یکی است اما نه با یک دید. اسلام همیشه با مسائل از جهت توحیدی و خدایی نظر میکند.»
۲.علوم انسانی اسلامی از تفسیر یک جانبه و تقلیل انسان به بعد مادی و طبیعی پرهیز دارد و در عین حال، واقعبینانه به همه ابعاد انسان و مصالح مفاسد حیات او و به صورت جامع آن را مطالعه میکند.
فطرت (سرشت متعالی، ملکوتی، ویژه و مشترک انسان) عنصر اصلی و زیربنایی علوم انسانی اسلامی را تشکیل میدهد؛ یعنی برخی از مهمترین گزارههای عملی و اصول تجویزی و ارزشی در علوم انسانی بر حکت نظری، حقیقت انسان و فطرت استوار است. ازاین رو، دارای واقعنمایی، جهانشمولی و خصلت معرفتی هستند. پس توجه به فطرت بشر از پایههای مهم بحث در تحولات علوم انسانی خواهد بود. براساس نگاه شهید مطهری میتوان با اتکا به ذاتیات انسان و سرشت مشترک انسانها که در ادبیات اسلامی از آن به «فطرت» یاد شده است، گامی مهم در تولید علوم انسانی و اسلامی برداشت که فرازمانی و فرامکانی باشد و حتی بر اساس آن امور اعتباری و قراردادی که مستقیماً دارای واقعیت عینی نیستند را نیز سازماندهی کند.
علوم انسانی اسلامی از تقلیلگرایی معرفتشناختی و حصر روششناختی تجربی گریزان است. استاد مطهری میگوید: «یک عده از دانشمندان جدید یکباره هر سبک و روشی را غیر از سبک و روش تجربی مردود شمردند و آن قسمت از علوم را که از دسترس تجربه خارج بود [… را] بیاعتبار دانستند. ولی بدیهی است که قناعت کردن به فرآوردههای علوم [تجربی] طبعاً بسیاری از پرسشهای اندیشه بشری را بلاجواب میگذارد»؛ از این رو، روششناسی علوم انسانی اسلامی نه در دام «رهیافت اثباتگرایی» افتاده و نه به «رهیافت تفسیری» بسنده کرده است، بلکه علاوه بر توجه به روش تجربی و تفسیری، از سایر روشهای اطمینانبخش همچون روش عقلی (فلسفی) و شهودی (وحی) برای کشف و تفسیر واقعیت استفاده میکند.
روش تحقیق در علوم انسانی اسلامی از دیدگاه شهید مطهری روش اجتهادی و از پایگاه فلسفه اسلامی است که از این طریق میتوان دایره دانشهای عملی و دانش فقه را گسترش داد و پرسشهای نو؛ مباحث جدید و مورد نیاز جامعه اسلامی و انسان معاصر را روشمندانه و در پرتو منابع اسلام (کتاب، سنت و عقل) مورد مطالعه و بحث قرارداد. از این رو، نباید تصور کرد که علوم انسانی اسلامی مبتنی بر مکتب اسلام یک دانش کامل، بسته و ایستا خواهد بود. علوم انسانی اسلامی و تخصصهای مختلف فقهی با نیازهای زمان و پرسشهای نو، همواره در حال رشد و گسترش خواهد بود.
عرصه معرفت و بهویژه علوم انسانی و عرصه عقلانیت، تعامل و گفتوگو است. در نگاه شهید مطهری، برای تولید علوم انسانی اسلامی حتماً باید هم به میراث علمی تمدن اسلامی و هم محصولات تفکر جدید غربی به صورت جدی و تخصصی توجه شود و با عقلانیت، حریت، آزادی فکر، اخلاق عالمانه و مطالعه تطبیقی و مقایسهای آنها از دستاوردهای مفید بشریت و تحولات جدید برای رشد دانشهای اسلامی و تولید علوم انسانی اسلامی بهره گرفت.