شناسهٔ خبر: 42921 - سرویس دیگر رسانه ها

نوآوری یا تقلید در موسیقی؟ / شهرام ناظری، کیوان ساکت و داریوش پیرنیاکان پاسخ می‌دهند

آنچه به عنوان تقلید در موسیقی ایران شناخته می‌شود، بسیار وسیع‌تر از تعریفی است که موسیقی جهانی از این پدیده دارد.

 

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از هنرآنلاین؛ موسیقی، فرهنگ و صنعتی پایان‌ناپذیر است، بدان معنا که این هنر نیز به‌سان دیگر هنرهای هفت‌گانه، نقطه اوج و پایانی نخواهد داشت. 

به عبارتی دیگر، تفکرات آفرینش در موسیقی کاملاً انعطاف‌پذیر بوده و همانند اثر انگشت، از فردی با فرد دیگر متفاوت است. در هنر موسیقی، همواره جای پیشرفت وجود دارد و یک مؤلف در هیچ عصری، به مشکل خلق آثار جدید نخواهد رسید. حتی یک شخص خاص نیز در عین محدودیت عمرش، می‌تواند چند صد قطعه موسیقی بسازد که همه آن‌ها از دیگر آثار خودش یا آثار دیگر مؤلفین متمایز باشد.

سالانه در سطح دنیا، هزاران قطعه موسیقی به بازار عرضه می‌شود که فقط درصد بسیار اندکی از این آثار برای مخاطبان موسیقی برجسته شده و مورد احترام آن‌ها قرار می‌گیرد. از این آثار برجسته، اکثریت مربوط به قطعاتی نو و خلق شده توسط مؤلفین موسیقی است، اما عده‌ای دیگر قطعاتی هستند که با دخل و صرف بر آثار موفق پیشین، به شکل جدیدتری عرضه می‌شوند.

در این بین نیز بعضاٌ قطعاتی که در گذشته با اقبال روبه‌رو گشته‌اند، توسط افرادی انتخاب شده و بدون کوچک‌ترین تغییراتی در کلیت آن آثار و تنها با برگردان آن‌ها به زبان‌های دیگر یا تغییر جزئی در ملودی، تنظیم یا سازبندی این آثار، شناسنامه آن‌ها را به نام خود تغییر می‌دهند. آنجاست که مسئله خلق یک اثر جدید یا تقلید در موسیقی مطرح می‌شود. این دو مسئله، مفهوم خاص خود را داشته و هر یک تأثیرهای متفاوتی بر پیشرفت موسیقی می‌گذارند.

پروسه خلق یک موسیقی با فعالیت یک آهنگساز که مؤلف موسیقی است آغاز می‌شود. آهنگساز با تسلط کامل بر تمام جنبه‌های موسیقی، اثر خود را می‌نویسد و برای اجرا به خواننده‌ای که بیشترین قابلیت را برای اجرای آن اثر دارد واگذار می‌نماید. معمولاً آهنگسازان برای آنکه نغمه‌ساز یک اثر هستند، کمتر از هر موسیقیدان دیگری، قطعات آهنگسازان دیگر را می‌شنود زیرا ممکن است آن آثار بر ذهنیات او تأثیر بگذارند و ناخواسته آثاری مشابه وارد عرصه موسیقی شود. علاوه بر آنکه یک آهنگساز می‌بایست خط فکری خود را برای ساخت اثر موسیقی داشته باشد، خواننده نیز باید آنچه در وجود اوست را ارائه دهد و در حین اجراهایش به هیچ نوع خوانشی جز صدای خودش فکر نکند. تنظیم‌کننده نیز از چنین قائله‌ای مستثنا نیست و او نیز باید ایده‌های ذهن خود را برای اجرای موسیقی یک اثر پیاده نماید. در صورتی که هر یک از این افراد، به چیزی غیر از آنچه در وجودشان است فکر کنند و سعی بر دخل و صرف ایده‌های موسیقیدان‌های دیگر نمایند، پدیده تقلید صورت خواهد گرفت.

تعریف تخصصی تقلید در موسیقی دنیا عبارت است از: تکرار یک ملودی در بافت پلی فونیک با نوایی متفاوت از نوای اصلی، مدتی پس از اجرای نخست آن. معمولاً تقلید با تغییر در فواصل و ریتم‌ها همراه است، بدین معنا که افراد تقلیدکننده خواه‌ناخواه در مسیر تقلید، تأثیری از آنچه در وجود خود آن‌هاست را بر نوای اثر اصلی می‌گذارند؛ اما با این وجود، شخصیت اصلی آن اثر برجسته کاملاً حفظ می‌شود. در پدیده تقلید موسیقی، افراد مقلد مسیر اجرای اثر را آزادانه طی نخواهند کرد، آن‌ها محکوم به ماندن در محدودیت اثری هستند که از آن الهام گرفته‌اند.

اما آنچه به عنوان تقلید در موسیقی ایران شناخته می‌شود، بسیار وسیع‌تر از تعریفی است که موسیقی جهانی از این پدیده دارد. تقلید در موسیقی ایران را می‌توان این‌گونه تعریف کرد: هر گونه تلاش آگاهانه برای همگام‌سازی عادات و آلات یک اثر موسیقی با اثری دیگر". آنچه در موسیقی ایران به عنوان تقلید عمومیت پیدا کرده، به شاخه‌های گسترده‌ای تقسیم می‌شود که تقلید در جنس صدا، تحریر، ملودی، ایده تنظیم و سبک کاری از جمله مهم‌ترین آن‌هاست. در این بین نیز مرسوم‌ترین نوع تقلید چه در موسیقی پاپ و چه در موسیقی سنتی ایرانی، تقلید در آواز و نوع خوانش است.

بزرگان موسیقی کشور ایران، تقلید را یک معضل در مسیر پیشرفت موسیقی می‌دانند. این افراد متفق‌القول هستند که با پدیده تقلید، موسیقی تکان اساسی نمی‌خورد و فرصتی برای ارائه افکار به روز پدید نخواهد آمد.

شهرام ناظری استاد آواز موسیقی ایرانی از جمله کسانی است که نسبت به پدیده تقلید در آواز واکنش نشان داده است، او دراین‌باره می‌گوید: تا دهه‌های قبل، شیوه‌های آواز فردی بود و کمتر با پدیده‌ای به نام تقلید مواجه بودیم اما امروز تقلید، نه تنها در حیطه آواز یک گناه محسوب نمی‌شود؛ بلکه یکی از ویژگی‌ها و حتی افتخارات خوانندگان جوان آواز این است که مقلد صدای بزرگان این حرفه باشند. در واقع این موضوع از آن جهت نگران‌کننده است که هنرمندان جوان امضا و سبک شخصی برای آواز ندارند و در میان نسل آینده امید پر رنگی برای آواز تربیت نشده است.

کیوان ساکت آهنگساز و نوازنده مشهور موسیقی ایرانی نیز از جمله موسیقیدان‌هایی است که در مقابل پدیده تقلید قرار می‌گیرد. او می‌گوید: یكی از معضلات در شرایط کنونی موسیقی ایران، شبیه‌خوانی خوانندگان است چرا كه امروز خواننده‌های جوان همه یك جور می‌خوانند و یك نوع یكنواختی ملال‌آوری بر آواز ما حاكم شده است. برای همین من یا از آواز پرهیز می‌کنم یا طوری با خواننده كار می‌کنم كه تقلیدی نباشد.

داریوش پیرنیاکان پژوهشگر موسیقی و نوازنده سازهای تار و سه‌تار نیز در مورد تقلید می‌گوید: متأسفانه این روزها در شرایطی قرار گرفته‌ایم که هیچ‌کس نمی‌خواهد مثل خودش بخواند و شیوه خاصی برای خود داشته باشد. خواننده‌های جوان هر یک سعی می‌کنند نگاهی به خواننده‌های موفق و شناخته‌شده پیش از خودشان داشته باشند و مانند آن‌ها بخوانند. ناپختگی خوانندگان از جمله عواملی است که موجب بروز چنین معضلاتی در موسیقی کشور شده است.

موسیقی پاپ کشور نیز حدوداً دو دهه است که با این معضل دست‌وپنجه نرم می‌کند. از اواخر دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ خورشیدی که در آن زمان به‌یک‌باره موسیقی پاپ متحول شد، خوانندگانی خود را به موسیقی کشور معرفی کردند که هر کدام سبک و سیاق خاص خود را داشتند و به محبوبیت‌های خاصی رسیدند. اما چند سال بعد و تقریباً از اواسط دهه ۸۰، موج دیگری از خوانندگان به موسیقی پاپ عرضه شدند که علیرغم محبوبیت نسبی که به دست آوردند، به موسیقی و نوع خوانش آن‌ها نقدهای فراوانی وارد شد. آن خوانندگان که منتقدین فراوانی داشتند و همچنان نیز برخی از آن‌ها نتوانسته‌اند تغییری در رویکرد منتقدین نسبت به خودشان ایجاد نمایند، به شکل کلی به دو دسته تقسیم می‌شدند.

گروه اول خوانندگانی بودند که سعی داشتند با تغییر صدایشان، صدای خود را شبیه به خوانندگان محبوب فارسی‌زبان خارج از کشور و یا همان خوانندگان محبوب عصر جدید موسیقی پاپ در کشور نمایند. این نوع از تقلید در موسیقی همچنان هم پابرجاست به طوری که در سال‌های اخیر نیز خوانندگانی نوپا وارد عرصه موسیقی می‌شوند و به جای ارائه هنر خود، سعی دارند با تقلید صدای خوانندگان دیگر که معمولاً خوانندگان الگویشان هستند، طرفدارانی را از همان قشر به دست آورند. البته چندین خواننده مشهور پاپ که از همان دوره آغازین تقلید، به این امر متهم می‌شدند، در آینده‌ای کوتاه خود را از مسیر تقلید خارج کرده و هم‌اکنون نه تنها مقلد کسی نیستند، بلکه آن‌قدر به خود واقعی‌شان نزدیک شده و پیشرفت کرده‌اند که خوانندگانی جوان به تقلید از آن‌ها می‌پردازند. در این بین خوانندگان مقلد دهه گذشته، همچنان به تقلید ادامه دادند تا اینکه با گذر زمان به فراموشی سپرده شدند.

اما دسته دوم از مقلدین که نسبت به آن‌ها نقدهای فراوان‌تری می‌شود، افرادی هستند که موسیقی کشورهای دیگر را بدون هیچ تغییری یا با اندکی دخل و صرف، به زبان فارسی بازگردانده و منتشر می‌کنند. این خوانندگان نیز از اواسط دهه ۸۰ ظهور کردند و در ابتدا راه چند ساله را یک‌شبه رفتند. آن‌ها بدون آنکه برای ساخت یک قطعه موسیقی زحمتی بکشند و هزینه‌ای برای آهنگسازی بپردازند، محبوب‌ترین آثار خارجی را به اصطلاح "کاور" می‌کردند و حتی نامی از آهنگساز اصلی آن اثر نیز به میان نمی‌آوردند. این قطعات به علت ملودی‌های زیبایی که داشت به سرعت در میان شنوندگان موسیقی محبوب می‌شدند اما خوانندگان این آثار، وقتی برای ادامه فعالیتشان به صورت رسمی، "کاور" کردن را کنار گذاشتند، با افت فراوانی در موسیقی خود روبه‌رو گشتند و هم‌اکنون میزان محبوبیت آن‌ها نیز به حداقل رسیده است.

با این تفاسیر، پدیده تلفیق را می‌توان معضلی در موسیقی دانست که شاید به یک‌باره افرادی را به سطح موسیقی برساند، اما با همان شدت آن‌ها را به زیر خواهد کشید. معمولاً افرادی به دنبال این معضل می‌روند که توانایی آنچنانی برای تولید یک اثر موسیقیایی ندارند و تمامی این اتفاقات در حالی رخ می‌دهد که جامعه موسیقی ایران، شدیداً به پیشرفت نیاز دارد و همه امید موسیقیدان‌های کشورمان به جوان‌های مستعدی است که هر کدام آن‌ها قابلیت فراوانی برای عرضه در موسیقی دارند ولی متأسفانه این قابلیت‌ها را نادیده گرفته و برای اینکه خیلی زودتر به جامعه معرفی شده و به میزان محبوبیت دیگران برسند، آن‌ها هم دست به تقلید زده و از تلاش برای معرفی ایده‌های ذهن خود پرهیز می‌کنند. در واقع محبوبیت افراد غیرحرفه‌ای، جوان‌های حرفه‌ای‌تر را هم تحریک می‌کند تا آن‌ها نیز به جای خرج زحمت و هزینه، به معضل تقلید تن دهند. ضعف چرخه اقتصادی هنر موسیقی نیز از دلایلی است که باعث به وجود آمدن چنین معضلی می‌شود، خوانندگان بودجه لازم را برای خریدن آثار دست اول از آهنگسازان مشهور ندارند و برای آنکه از وجود ملودی‌های دلنشین بهره‌مند باشند، موسیقی‌های دیگران را با اندکی دخل و تصرف با نام خود منتشر می‌نمایند.

بنابراین برای خروج از این جریان غیرقابل قبول، می‌بایست شرایط مختلفی از جمله دیدگاه و تلاش موسیقیدان‌ها، سلیقه و میزان اطلاعات مخاطبان، اقتصاد موسیقی، شمار نقد و بررسی‌ها و همچنین میزان نه‌چندان مطلوب تعامل میان اهالی موسیقی اصلاح شود.