به گزارش فرهنگ امروز به نقل از شبستان؛ در نوشتار پیشین دو ویژگی از خصوصیات علوم انسانی با عنوان پیچیدگی موضوع و هدفمندی کنش های انسانی، از کتاب «مبانی علوم انسانی» نوشته احمد حسین شریفی مرور شد؛ در ادامه به یکی دیگر از ویژگی های این علوم اشاره می شود:
وابستگی به آگاهی، اراده و اختیار
ریچارد تیلور می گوید: بر خلاف علم طبیعت، علم اجتماع از اشیاء مستقل از فاعل سخن نمی گوید؛ بلکه از اموری سخن می گوید که از حیثی قائم به آگاهی فاعل خویش اند.
بر اساس تعریفی که از علوم انسانی (در نوشته های پیشین) ارائه شد، نقش آگاهی و معرفت در شکل گیری موضوع آنها کاملا بارز و نمایان است. کنش انسانی مورد مطالعه در علوم انسانی، کنش آگاهانه است. توضیح آنکه بعضی امور مثل گردش زمین به دور خورشید، یا جذب نور توسط سیاه چاله های فضایی، یا شکل گیری گردباد، اساسا ارتباطی با کنش انسانی ندارند. آگاهی یا جهل ما نسبت به آن ها هیچ نقشی در آن ها ایفا نمی کند. به همین دلیل مورد مطالعه علوم انسانی نیستند. اما برخی دیگر از امور، مثل تولید، توزیع، ارتباط با دیگران، مشارکت در امور اجتماعی و امثال آن کنش هایی انسانی اند.
این نوع کنش ها نیز در یک نگاه به دو دسته تقسیم می شوند: کنش های آگاهانه و کنش های ناآگاهانه. منظور از کنش های آگاهانه در اینجا کنش هایی است که به آگاهی و شناخت انسان وابسته اند. به این معنا که هر زمانی آگاهی خود را نسبت به آنها از دست بدهیم، آن کنش نیز از ما صادر نمی شود. مثل سخن گفتن، نوشتن، خواندن، درس دادن و امثال آن. صدور چنین کنش هایی همچون گردش خون، ضربان قلب، فعالیت دستگاه گوارش، رشد مو و قد و امثال آن، که علیرغم ارتباطی که با انسان دارند، ارادی نیستند. ما چه اراده کنیم چه نکنیم، خون در رگ های ما در جریان است. چه بخواهیم و چه نخواهیم قلب ما در حال ضربان است. حرکت یا ایستادن قلب به خواست ما نیست. اراده کنیم یا اراده نکنیم، دستگاه گوارش ما مشغول فعالیت است. به همین دلیل این نوع کنش ها از جمله کنش های مورد مطالعه علوم انسانی نیستند.
البته پژوهشگر علوم انسانی ممکن است به صورت استطرادی و تبعی به بررسی کنش های ناآگاهانه و غیر ارادی انسان نیز بپردازد، اما آن چه که مورد مطالعه مستقیم و اصیل او قرار می گیرد، کنش های آگاهانه و ارادی است. مطالعه درباره سطح هوش، غرایز و عواطف انسانی، حافظه و ذهن در روانشناسی از این قبیل مطالعات است. این نوع بررسی ها به منظور تجلیل علل و عوامل شکل گیری کنش های درونی و بیرونی انسان با کنش های فردی و اجتماعی او صورت می گیرند.
نکته مهمی که از این ویژگی به دست می آید این است که به دلیل فرآیند پیچیده و دشوار فهم شکل گیری اراده در انسان و وجود مولفه های معرفتی و روانی پیشااراده (مثل تصور فعل، تصدیق به فایده و شوق) تبیین کنش های انسانی از تبیین مسائل طبیعی بسیار دشوارتر و پیچیده تر است.
لازم به ذکر است که وابستگی کنش انسانی به اختیار و آگاهی و اراده او مستلزم این نیست که هیچ نوع قانونی از رفتارهای انسانی قابل استنباط و استخراج نیست و هیچ حکم کلی مطمئنی درباره رفتارهای فردی یا جمعی آدمیان نمی توان داد. بلکه این وابستگی به ما نشان می دهد که موضوع مطالعات علوم انسانی موضوعی سهل و آسان نیست. نباید نگاه ماشینی و ربات وار به آدمی و رفتارهای او داشت. نمی توان بر اساس داده های ظاهاری و فرمول های تجربی صرف، قانونمندی ها و نظم های کلی کنش های انسانی را به دست آورد. استخراج و کشف قانون از پدیده های بی جان و بی اختیار و بی اراده در مقایسه با استخراج قانون از کنش های ارادی و اختیاری و آگاهانه، کاری بس ساده تر و سهل الوصل تر است. ابزارهای چنین کشف و استخراجی نیز خیلی پیچیده نیست. همین که آب های مختلف را در شرایط یکسان به نقطه خاصی از حرارت رساندیم و به صورت تکرارپذیر معلوم شد که وقتی به نقطه 100 حرارت می رسند به جوش می آیند، قانونی کلی «آب در صد درجه به جوش می آید» استخراج می شود. اما به دلیل وجود همین عناصر در کنش های انسانی، ابزار کشف قوانین انسانی به این سادگی نیست. به صرف مشاهده مشابهت هایی در رفتارهای انسان های خاصی نمی توان قانون رفتار انسانی را کشف کرد. عنصر اختیار و اراده و وابستگی کنش های انسانی به فرهنگ و محیط موجب می شود که یک محقق هرگز به مشابهت های ظاهری میان کنش های انسانی دلخوش نباشد. چه بسا در باطن چنان مشابهت هایی، اختلافات عمیق و معناداری نهفته باشد.
صدور و تحقق کنش های اختیاری انسانی وابسته به توانایی ها، بینش ها و گرایش های اوست. توضیح آن که به عنوان مثال، کنشی مثل رای دادن در صورتی محقق می شود که توانایی و امکان انجام آن را داشته باشیم، چگونگی تحقق مقدمات چنین کنشی را بدانیم، فواید و منافعی از انجام آن را در نظر بگیریم و همچنین انجام آن را بر کنش های متزاحم دیگری که در آن مقرر امکان تحقق دارند، ترجیح دهیم. میزان گرایش به انجام چنین کاری در گرو میزان آگاهی از منافع و مصالح و فواید آن است.
به هر میزان که از فواید چنین مشارکتی در امور سیاسی آگاه باشیم، به همان میزان نسبت به انجام آن، گرایش خواهیم داشت و به همان میزان به هنگام تزاحم با سایر کنش ها، انجام آن را ترجیح می دهیم. بر این اساس برای تحلیل و پیش بینی و کنترل کنش های انسانی صرفا نباید به بعد بیرونی این کنش ها پرداخت. رابطه آن ها تاثیرپذیری شان از گرایش ها و بینش ها را نیز باید مورد توجه قرار داد. و برای ایجاد هر گونه تغییری در کنش های انسانی حتما باید به عوامل شکل دهنده آن ها، یعنی گرایش ها و بینش ها توجهی ویژه داشت.