فرهنگ امروز/ احمدرضا دالوند: منظرهپردازی واقعگرایانه، با عبور از صافی احساس هنرمند، به چیزی زیباتر، آشناتر، انسانیتر و ملموستر از منظره خام و طبیعی تبدیل میشود. واقعگرایی در منظرهپردازی، همچون رود زلالی از لطیفترین عواطف انسانی است تا وقتی که خورشید طلوع میکند و گندمزارهای طلایی با تلألو و درخشش، چشم هر بیننده را مفتون خود می کند و تا زمانی که وزش باد، علفزارها را مواج میکند، هست. طبیعت، بخش مهمی از هستی است که انسان در ساخت آن هیچ نقشی ندارد. ازاینروست که طبیعت و منظر طبیعی خارج از حیطه پدیدههای موسوم بهMan Made یا «دستساختههای انسانی» قرار دارد. نکته تأسفبار این است که اغلب نقاشان جوان در شرایط امروزی جامعه ما اصلا با طبیعت و منظره و هنر لایتناهی منظرهنگاری Land Scape سخت بیگانهاند و این بیگانگی زمانی تلختر جلوه میکند که میبینیم مثلا زیستبوم این اقلیم گسترده در مخاطره است، برای مثال بلوط زاگرس، رودهای خروشان و باطراوت، تالابها و دریاچههای ما در خطر نابودی کامل هستند و این در حالی است که در جهان امروز، همه میدانند پیوند میان هنر، طبیعت، انسان و زندگی و رابطه ارگانیک میان آنها ازجمله نشانههای رشد و توسعه متوازن، پایدار و علمی است. با سرعتگرفتن جریان کور تخریب و بیمبالاتی در حفظ طبیعت در ایران، ضرورت بیشتری برای توجه و تجلیل از محیطزیست و طبیعت سرزمینمان احساس میشود و درست در چنین وضعیتی است که ژانر منظرهسازی نیز در ایران دچار غفلت و رکود شده و اغلب صاحبان گالریها نیز رغبتی به ارائه و نمایش کار منظرهپردازان نشان نمیدهند. با دورشدن هرچهبیشتر اجتماعات انسانی از ضربان بکر طبیعت نیالوده و غرقشدن هرچهبیشتر در چشماندازهای هندسی شهرها، این نیاز هر دم حیاتیتر جلوه میکند؛ نیازی که با وجود امکانات گسترده تکنولوژیک، مانند انواع تصاویر دیجیتالی، ویدئویی و... اما هرگز نمیتواند با یک نقاشی منظره که حاصل لرزش دست و دل هنرمند بر پرده نقاشی است، مقایسه شود زیرا چشم گرسنه انسان امروزی به آشنایی با فریبندگیهای رنگ و نور که دستی ماهر و هنرمند بر صفحه نقش کرده، سخت نیازمند است.
منبع: شرق