فرهنگ امروز/ حسن انصاری:
ضیاء الدین رازی، پدر فخر رازی دانشمند برجسته اشعری زمانش در ری و نویسنده کتابی است در دانش کلام با عنوان نهایة المرام.
در مقدمه ای که بر چاپ نسخه برگردان این کتاب که به کوشش مرکز میراث مکتوب در تهران منتشر شد نوشته ام درباره این امکان سخن گفته ام که او همان نویسنده کتاب بعض فضائح الروافض ی است که عبد الجلیل قزوینی کتاب ماندگار نقض را در رد بر او نوشت. اینجا آنچه آنجا در این خصوص نوشته ام با اختصار نقل می کنم:
ضیاء الدین رازی در میان جامعه شافعیان اشعری ری و در محیطی بالید که پدرش حسین خود خطیب ری قلمداد می شد و پس از او نیز ضیاء الدین عهده دار همین منصب شد؛ طبعا تنها برای "جامع" ناحیه شافعی نشین ری. با توجه به این وظیفه و با عنایت به اینکه او در عین حال از عالمان طراز اول شافعی اشعری و نویسنده ای در دانش کلام به حساب می آمد، طبعا باید در این مناسبات و منازعات اجتماعی به نحوی دخالت می داشته است. گزارشهای نویسنده کتاب نقض به خوبی گواه این است که مناسبات و روابط میان شیعیان امامی در سده ششم ری با شافعیان اشعری، بر خلاف روابطشان با حنفیان حسنه نبوده است. یکی از مظاهر این روابط نه چندان حسنه و گاه خصومت ورزانه تدوین کتابی بود به نام بعض فضائح الروافض به وسیله یکی از شافعیان اشعری ری درست در نیمه سده ششم (تاریخ پایان تألیف محرم ۵۵۵ ق و با اضافاتی تا تاریخ ۵۵۹ ق) و تقریبا همزمان با تألیف کتاب نهایة المرام ضیاء الدین رازی (تألیف حدود ۵۵۰ ق). نام نویسنده هیچگاه معلوم نشد و او خود را به عنوان یک شیعی که سالها بر آن مذهب بوده و در نهایت دست از آیین خود کشیده و به مذهب سنی تغییر مذهب داده است معرفی می کند و به همین مناسبت هم دائما عبد الجلیل قزوینی این نویسنده را "خواجه انتقالی" می خواند. عین این کتاب باقی نمانده اما عمده آن از طریق کتاب نقض عبد الجلیل قزوینی رازی، دانشمند و واعظ امامی مذهب ری در نیمه سده ششم قمری که ردیه ای بر این کتاب است و نام کاملش بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضائح الروافض است، در دسترس ما قرار دارد. در کتاب بعض فضائح الروافض، نویسنده هجمه وسیعی بر علیه امامیه سامان می دهد و به ویژه تلاش دارد تا با مقایسه آنان با اسماعیلیان باطنی و اثبات قرابت عقاید این دو گروه مذهبی، خاصه خطر شیعیان امامی را گوشزد کرده و معلوم است که مخاطب اصلی او قدرت سیاسی سلجوقیان بوده است. طبعا در شهر ری که امامیه و زیدیان در آن دوران از نفوذ اجتماعی بسیاری برخوردار بوده و سادات آنجا از احترام وسیع اجتماعی برخوردار بوده اند، کتاب این نویسنده سنی بی پاسخ نمی ماند. عبد الجلیل قزوینی که کتابش پاسخی به کتاب بعض است، در مقدمه می گوید نویسنده آن پنهانکاری کرده و هویت خود را در کتابش آشکار نکرده است؛ با این وصف همو می افزاید که شنیده است نویسنده در پنهانی کتاب را بر "عوام" می خواند؛ این خود نشانی است بر قدرت شیعیان در ری آن روزگار و وضعیت شکننده شافعیان اشعری. گرچه نویسنده کتاب بعض خود را امامی مذهبی می داند که بر اثر تأمل در ادله به مذهب سنی درآمده است؛ اما از مطاوی کتابش معلوم است که وی اصالتا سنی مذهب بوده و آموزشهای سنی و اشعری را از آغاز داشته است. محتملا وی تنها با بهره گیری از شیوه ای معمول در کتابهای جدلی در بحثهای مذهبی و برای خلع سلاح مخالف، چنین هویتی را برای خودش ساخته بوده و البته عبد الجلیل قزوینی هم، چنانکه آشکارا از کتابش پیداست، به درستی این مسئله را می دانسته اما می خواسته از همین نقطه نظر خصم را مورد رد و نقض قرار دهد. به هر حال از کتاب نقض پیداست که نویسنده کتاب بعض یک سنی شافعی اشعری مذهب بوده است. با وجود اینکه رویکرد ضیاء الدین رازی در کتاب نهایة المرام در مواجهه و رد عقاید شیعیان به تندی شیوه نویسنده مجهول الهویه کتاب بعض فضائح الروافض داشته نیست، اما این احتمال می تواند مطرح شود که نویسنده این کتاب، ضیاء الدین رازی بوده است؛ به ویژه اینکه در کتاب نقض، عبد الجلیل رازی با وجود اینکه از تعدادی از عالمان اشعری و شافعی ری در زمانش یاد کرده، اما از "خطیب الری" اسمی نیاورده است؛ البته این تنها در حد یک احتمال باقی می ماند.
از نکات جالب توجه که مرتبط با بحث این پیشگفتار هم هست این است که نویسنده کتاب بعض، کما اینکه پیشتر گذشت همه جا تلاش دارد تا موقعیت شیعیان را در جامعه ری به ویژه در برابر سنیان دیگر، از جامعه حنفیان ری و طبعا در مقابل قدرت حاکمه متزلزل کند و در مقابل نیز عبد الجلیل قزوینی همه جا با اشاره به نزدیکی رأی حنفیان به آرای اهل عدل و توحید، آنان را دارای اعتقاداتی درست و پاک می داند و در مقابل با استناد به عقاید اشعریان، ایشان را به اعتقاد به جبر و تشبیه متهم می کند و حتی از این هم فراتر رفته این نکته را گوشزد می کند که اشعریان با رد معرفت و استدلال مبتنی بر عقل و حسن و قبح عقلی، در واقع منکر "نظر" هستند و از این نقطه نظر به اسماعیلیان و باطنی مذهبان الموت که به رد "نظر" و باور به "تعلیم" شناخته می شوند، شباهت دارند؛ در واقع هر طرف دیگری را و عقایدش را به تأثیر پذیری از عقاید باطنیان و اهل تعلیم متهم می کند. زمینه ها و انگیزه های سیاسی / اجتماعی چنین تبادل اتهاماتی در آن دوره زمانی همینک برای ما روشن شده است. رد باورهای اشعریان از سوی شیعیان امامی دو زمینه مختلف را شامل می شده؛ بخشی مربوط بوده است به عقاید اشعریان درباره مسائل اصلی کلامی درباره توحید و عدل؛ از جمله بحث حسن و قبح عقلی و یا شرعی و یا مسئله اسماء و صفات و از جمله مسئله رؤیت باری. در این موضوع شیعیان امامی با معتزلیان در رد بر باورهای کلامی اشعریان همراه بوده اند و این بحثها ربطی به گرایشات ویژه شیعیان امامی نداشت و امری مشترک با معتزلیان و برخی دیگر از مذاهب اعتقادی مخالف اشعریان بود. زمینه دیگر بحثهای مربوط به امامت بود که عموما اشعریان و معتزلیان موضعی کم و بیش مشابه در نقد باورهای شیعیان امامی داشتند. آنچه در کتاب بعض و در رد آن کتاب نقض دیده می شود، زمینه ها و انگیزه های متفاوتی را نیز در عین حال نشان می دهد که ریشه در اوضاع و مناسبات سیاسی و اجتماعی میان شیعیان و اشعریان در سده ششم قمری در ری داشته و البته تا اندکی بعد و تا نیمه های سده هفتم بازتابهای آن در پاره ای از آثار کلامی و اعتقادی، خاصه در زبان فارسی قابل پی گیری است. با این وصف تأملی در کتاب نقض عبد الجلیل قزوینی آشکارا نشان می دهد که طرز فکری که او در میان شیعیان در قبال اهل سنت نمایندگی می کرده عموما بسیار معتدل و به دور از خصومت ورزی بوده است. وی در بسیاری از مسائل اعتقادی شیعی از طرز فکر و روایتی از مسائل اعتقادی حمایت می کند که عملا زمینه را برای همزیستی شیعیان با اهل سنت در جامعه ری فراهم می کرد.
منبع: حلقه کاتبان