شناسهٔ خبر: 43424 - سرویس دیگر رسانه ها

این بازار مکاره

جاده‌های ایران، زنی در آتلیه عکاسی، سرگرمی‌های ایرانیان و جادوی بازار در روزگار قاجار از نگاه یک بانوی ایتالیایی

 

 

  

 

 

 

 

فرهنگ امروز/ مژگان جعفری: ایران در روزگاران پی‌درپی دگرگونی‌هایی بسیار از سر گذرانده است. این دگرگونی‌ها آنگونه که ویژگی ایران و مردمانش در تاریخ به شمار می‌آید، در تداوم یک مسیر همیشگی رخ داده است؛ بی‌انقطاع در کلیات و البته با تغییرهایی در جزییات. در واقع امروز که به تماشا و خواندن روایت‌های گذشتگان درباره جامعه ایران در روزگاران گذشته می‌نشینیم، گویی یکسانی‌هایی بسیار میان آن با دوره‌های دیگر می‌توانیم بیابیم. آگاهی از اینگونه روایت‌ها می‌تواند یافته‌هایی ارزشمند درباره خلق و خوی ویژه ایرانی در دوره‌های گوناگون به ما واگذارد. مادام کارلا سرنا، بانوی جهانگرد ایتالیایی در میانه روزگار سلطنت ناصرالدین شاه قاجار به ایران سفر کرد. این جهانگرد تیزبین، در سفرنامه خود که با نام «آدمها و آیینها در ایران» به فارسی برگردانده شده است، به لایه‌های گوناگون سیاست و اجتماع ایران توجه و به شیوه‌ای موشکافانه برداشت خود را از دیده‌هایش روایت می‌کند. امروز از دریچه عکس‌های تاریخی ایران که در کتاب‌های گوناگون آمده یا در آرشیوهای اسنادی نگهداری شده‌اند، به دنیای ایرانی روزگار قاجار از نگاه یک بانوی ایتالیایی سفر می‌کنیم.

 

[ناصرالدین] شاه بعد از مراجعت از اروپا، دستور داد به منظور رفاه و آسایش مومنین راه شوسه‌ای از تهران تا زیارتگاه شاه عبدالعظیم و راه دیگری صرفا به خاطر ارضای هوسهای شخصی‌اش به همین کلاه فرنگی باغ وحش [در دوشان تپه]، کشیده شود. راه دوم که ساختن آن مدت‌ها بعد از راه تهران- شاه عبدالعظیم، آغاز شده بود، و با آنکه از میان مسیری پرسنگلاخ و صعب‌العبور می‌گذشت و علاوه بر آب و باران و برف و بهمن و رودخانه پرخروش که موانع طبیعی این راه بودند، مثلا در فاصله شش کیلومتر برای هموار کردن مسیر، حداقل یازده پل می‌بایست احداث شود، ولی علی‌رغم تمامی این موانع و مشکلات احداث آن خیلی زودتر از راه اولی به اتمام رسید.

 

 شرقیها بطور کلی هر نوع نمایش چشم‌نواز را دوست دارند و برای ایرانیان، هیچ چیز خوشایندتر از آتش‌بازی نیست. هر رویداد خوش با آتش کردن فشفه‌ها جشن گرفته می‌شود، خواه روزهای برگزاری سه عید بزرگ ملی ... و خواه اعیاد مذهبی یا جشنهای خانوادگی، در هر صورت، در تمام این مراسم، آتشبازی در صدر برنامه‌هاست. حتی فقیرترین خانواده‌ها هم دست‌کم چند شاهی برای خرید ترقه، پول خرج می‌کنند. همانطور که مسابقات اسب‌دوانی، انگلیسیها را به هیجان می‌آورد، و مبارزه‌ی قایق‌سواران، ونیزیها را سرگرم می‌کند و یا  تماشای صحنه‌های گاوبازی، تفریح مورد علاقه اسپانیائی‌هاست، همانطور هم تهرانی‌ها از آتش‌بازی لذت می‌برند.

 

لباس بیرون زنان ایرانی، از لحاظ یکنواختی گوندولا [گونه‌ای قایق معروف اختصاصی در ونیز]های شهر ونیز را به یاد آدم می‌آورد و آنان دارای هر وضع اجتماعی که باشند، همه‌ی‌شان بدون استثنا خود را در «چادر»هائی به رنگ سرمه‌یی تند می‌پوشانند. شلوارهای گشاد از چلوار سبز، بنفش، خاکستری یا قرمزرنگ که مانند جوراب، پاها را نیز می‌پوشانن، و دم‌پائیهای پاشنه‌دار، پوشاک یکنواخت همه‌ی زنان ایرانی است. در داخل خانه آرایش زنان غلیظ‌تر و پوشش آنان سبک‌تر و کم‌تر است. همانقدر که وضع پوشیدن لباسهای سینه‌باز گاهی در اروپا به افراط گرائیده است، در تهران نیز پوشیدن لباسهای بالای زانو و ساق‌نما میان خانمها متداول شده است. در «اندرون»، پوشش زن عموما عبارت از شلیته‌ی کوتاهی است که به زیر کمربند می‌شود. هرچه دامنها کوتاهتر، به همان میزان، وضع لباس پوشیدن مقبول‌تر است. البته دامن لباس زنان عادی و کلفتها از لباس خانمهای طبقه بالا بلندتر است.

 

ایران، از دیدگاه تمدن جدید، هنوز هم یکی از عقب‌مانده‌ترین کشورهای آسیائی است. وضع و موقع جغرافیایی کشور، دور بودنش از سایر مراکز تمدن و ترقی، یکی از علل عمده‌ی عقب‌ماندگی مردم این سرزمین است. نداشتن راهها و فقدان وسایل آسان نقل و انتقال به بدی اوضاع بیشتر کمک کرده است. ... ناصرالدین شاه، اگرچه مجال مشاهده‌ی عمیق مظاهر تمدن و پیشرفتهای اروپا را نداشت، ولی در موقع مراجعت، دریافت که در ایران به چه اصلاحاتی باید دست زد و برای رساندن کشور به قافله‌ی ملتهای متمدن، چاره‌ای جز تغییر کامل سیستم حکومت نیست. ... دستور داد دو جاده، که بهترین جاده‌های کشور هستند، احداث گردد. تهران در دوران این شاه زیباتر شد. خیابانهای تازه و عریض و مجاری آب در محلات مختلف شهر ایجاد گردید. ... تغییرات و نوآوریهای دیگر نیز حاصل آن دیدار بود. اما چون در ایران، استمرار و پشتکار لازم برای تجدید بنای کشور، خصلتی است که با روحیه ایرانیان سازگاری ندارد، به اینجهت دوام و عمر چیزهای خوب نیز بسیار کوتاه و زودگذر است.

 

در این نواحی [مازندران] هیچ کجاوه‌ای کالسکه‌رو نیست. برای مسافرت باید از اسب، قاطر، «تخت روان» یا «کجاوه» استفاده کرد. اگر کسی بخواهد سریع سفر کند، باید از طریق «چاپارخانه» یعنی کرایه کردن اسبی از پستخانه سفر کند. در بعضی از جاده‌ها «چاپارخانه»هائی منحصربا برای توقف و استراحت شبانه مسافران احداث کرده‌اند. نحوه‌ی دیگری از مسافرت در ایران که خیلی به کندی انجام می‌گیرد، مسافرت با کاروان اسب یا استر است. فاصله‌ی مقصد هرقدر طولانی باشد، در سرتاسر جاده از همان چارپایان استفاده می‌کنند. کسانی که خستگی راه را نمی‌توانند تحمل کنند معمولا سوار بر «تخت روان» می‌شوند و آن را به یک یا چند قاطر می‌بندند. بالای تخت روان بسته است، داخل آن تشک و بالشهائی گذاشته‌اند. دو نفر به راحتی در داخل هر تخت روان جا می‌گیرند. بالاخره «کجاوه» یا نوعی صندوق از تخت چوبی است، که قسمت بالای آن مانند کروک درشکه محدب ساخته شده است. خارج آن را با مشمع یا گلیمی پوشانده‌اند. در داخل آن بالشی گذاشته‌اند که روی آن یک نفر می‌تواند دو زانو بنشیند. یک قاطر، دو کجاوه را که محکم به پشت آن بسته شده است، حمل می‌کند. در یکی از کجاوه‌ها مسافر و در کجاوه‌ی دوم بارش را برای ایجاد تعادل جای می‌دهند. دهانه‌ی کجاوه معمولا برخلاف جهت سر قاطر می‌چرخد و به اینجهت مسافر روبه‌روی جاده را نمی‌بیند، بلکه مناظر پشت سر قافله را تماشا می‌کند.

 

بازار محل ملاقات و قرارهای عمومی است. آنجا مردم همچنانکه درباره‌ی مسایل و منافع شخصی و تجاری خود بحث و گفتگو می‌کنند، درباره مسائل عمومی و امور دولتی نیز به شور و تبادل نظر می‌پردازند. بطور خلاصه باید گفت که بازار جای «بورس» و «مجلس» را یکجا گرفته است. باز هم تعریف بازار کامل نیست. اخبار، شایعات، تهمت‌زدنها، نشر اکاذیب، جنجالها، بدگوئیها و افشاگریها همه از بازار سرچشمه می‌گیرد و در بازار دهان به دهان می‌گردد و مطابق معمول دست آخر، یک کلاغ چهل کلاغ می‌شود. ... هیچ جای دیگر چون بازار محل تجمع جالب و اختلاط تمامی طبقات مردم هم نیست که در طول راهروهای دراز سرپوشیده، همه به زور آرنج درصدد یافتن جایی و باز کردن راهی برای خود هستند.

 

منبع: شهروند