به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ محمدمهدی اردبیلی، پژوهشگر فلسفه غرب و مترجم درباره آثار در دست انتشار خود اظهار کرد: کتاب «یاکوبی» از مجموعه دانشنامه فلسفی استنفورد به زودی ترجمه و توسط انتشارات ققنوس منتشر میشود. نویسنده این اثر «جرج دی جووانی» است.
وی در ادامه افزود: این کتاب تنها اثری در زبان فارسی است که تاکنون بهطور مستقل شرحی از آثار و آراء یاکوبی به دست داده است. «فردریش هاینریش یاکوبی» متفکر عقلستیز آلمانی است که به ایمانگرایی و دشمنی با روشنگری و فلسفه مدرن شهرت دارد. بخش اعظم آثار وی مناقشات و مکاتبات جدلی او علیه فیلسوفان همعصرش است.
ویراستار کتاب «نقد عقل محض» درباره دیگر اثر در حال انتشار خود اظهار کرد: کتاب «شناخت هگلگرایی»، نوشته «پیتر سینربرینک» از سوی مهدی بهرامی ترجمه شده که من ویراستاری آن را بر عهده داشتم.
وی با اشاره به انتشار این اثر از سوی نشر لاهیتا گفت: این کتاب، دارای اهمیت فراوانی است و نویسندهاش تلاش کرده تا کل فلسفه پس از هگل را در نسبت به اندیشه هگلی بازخوانی و بازتعریف کند. همچنین نویسنده با ارائه تعریفی متفاوت از هگلگرایی، بسیاری از متفکران پساهگلی از نیچه و کییرکهگور گرفته تا هایدگر و سارتر و حتی تا هابرماس و دلوز و دریدا را به نحوی نقادانه در این سنت جای داده است.
این منتقد آثار فلسفی، در ادامه گفتوگو با ایبنا، از تجدید چاپ اثر تالیفی خود با عنوان «آگاهی و خودآگاهی در پدیدارشناسی روح هگل» خبر داد و افزود: این کتاب از سوی نشر روزبهان تجدید چاپ شده است. اثر حاضر به شرح دو بخش اول کتاب «پدیدارشناسی روح» هگل میپردازد. در چاپ دوم این کتاب مقدمهای به ابتدای آن افزودهام و در آن تلاش کردهام نشان دهم که با وجود برخی انتقاداتِ احتمالی به متن کتاب و حتی تغییر برخی از مواضع مولف آن، باز هم انتشار این کتاب به همین شکل و بدون هیچگونه ویرایشی قابل دفاع است.
در بخشی از مقدمه اردبیلی بر چاپ دوم این اثر میخوانیم: «روشن است که در این سالها تغییرات قابل توجهی در رویکرد من نسبت به هگل به طور عام و پدیدارشناسی روح به طور خاص رخ داده است. در مطالعه چندباره این کتاب که بیشتر با هدف تدریس آن صورت گرفته، بارها ترغیب شدم که اثر را در اینجا و آنجا اصلاح کنم و افسوس خوردم که چرا فلان ایراد یا بهمان نکته را پیش از چاپ اثر ملاحظه نکردم. در این معنا، یک راه برای مواجهه با این تغییرات، بازنویسی کل کتاب بود که لاجرم منجر به جرح و تعدیل مطالب و افزایش قابل توجه حجم کتاب میشد و قطعاً، این کتاب دیگر آن کتاب نمیبود.
اما پرسش اساسی این است که آیا این کتاب، در همین صورت فعلی، علیرغم برخی انتقاداتِ بعضاً وارد، همچنان قابل دفاع و انتشار است؟ اگر چنین باشد، من به خود اجازه میدهم با همان استدلالی که «گیدوبور» در پیشگفتارش بر چاپ سوم «جامعه نمایش» مطرح کرد، این کتاب را به همان صورت سابق حفظ کنم و اگر تغییری و انتقادی به محتوای آن به نظرم رسید، خارج از آن در قالب نقد عرضه کنم (برای نمونه، نگاه کنید به کتاب اخیرم، «هگل: از متافیزیک به پدیدارشناسی»، که در آن، انتقاداتی بر رویکرد سابقم در کتاب حاضر مطرح کردهام).»
اردبیلی با اشاره به اینکه روشن است که مولف باید همواره از خود انتقاد کند و تن به تغییر بسپرد، مینویسد: «اما این تغییر، آن گونه که شعارش این روزها به مد روز بدل شده است، به معنای پاک کردن گذشته نیست. در تفاسیر مورد انتقاد، حتی در همان ایرادات تایپی و چاپی، مازادی است که در عین حال که نباید به نحوی رمانتیک و نوستالژیک از آن فضیلت ساخت، همچنین نباید تلاش کرد تا آن را و آثارش را به طرزی وسواسگونه پاک و امحا کرد.
برخی اشتباهات باید همچون داغی بر پیشانی سوژه باقی بمانند، داغی که البته نه وصلهای خارجی، بلکه برسازنده ماهیت سوژه در عرصۀ نمادین است. البته ماهیت مستقل یک اثر را نباید نادیده گرفت. اثر همچون کودکی که از والدینش جدا میشود، شخصیت و کارکردی مستقل مییابد و دستوپا زدن والدین برای سر به راه نشان دادن فرزند ناخلفشان، بیش از هر چیز دستمایۀ طنز اطرافیان و آشنایان میشود.»