شناسهٔ خبر: 43546 - سرویس دیگر رسانه ها

نظر نویسندگان مختلف درباره شاهکار «شارلوت برونته»

«جین ایر» نوشته «شارلوت برونته» نویسنده انگلیسی است که چند قرن است جذابیت خود را برای خوانندگان مختلف حفظ کرده است. مجله «گاردین» نظر نویسندگان مختلف را درباره این اثر جویا شده و در قالب مطلب زیر به خوانندگان خود ارائه کرده است.

 

«جین‌ایر» داستانی برای همه نسل‌ها/ نظر نویسندگان مختلف درباره شاهکار «شارلوت برونته»

 

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ داستان «جین ایر» درباره دختری است که در کودکی پدر و مادرش را از دست می‌دهد و پس از ناملایمات بسیار به پرورشگاه سپرده می‌شود و در محیطی خشن بزرگ می‌شود. سپس برای تدریس به خانه‌ای اشرافی می‌رود و عاشق ارباب خانه به نام آقای «روچستر» می‌شود اما درمی‌یابد که وی قبلاً ازدواج کرده است و همسر که او که حالا دیوانه است در طبقه بالا همان خانه زندگی می‌کند.
 
این داستان از قرن نوزده تاکنون در میان مردم و اهالی فن محبوب بوده است. به همین دلیل ما بر آن شدیم تا بار دیگر به همراه چند نویسنده یاد این کتاب را زنده کنیم.
 
«سارا واترز»، داستان‌نویس ولزی
اولین بار در نوجوانی «جین ایر» را خواندم اما از آن زمان تاکنون بارها به آن رجوع کرده‌ام. با هر بار خواندن برایم جذاب‌تر نیز می‌شود. مکالمه محبوب من در میانه داستان رخ می‌دهد. زمانی که «جین ایر» در صحنه‌ای در حال صحبت با آقای «روچستر» است و به او می‌گوید: «شما فکر می‌کنید چون من فقیر هستم دل و قلب نیز ندارم؟ خیلی اشتباه می‌کنید.» داستان «جین ایر» برای من از آن نظر خوشایند است که دخترکی فقیر و روستایی در پی گرفتن حق اولیه هر انسانی برای برابری با انسان‌های دیگر است. شخصیت «برتا» ی دیوانه حاضر در اتاق زیر شیروانی خانه که تصمیم می‌گیرد خانه را آتش بزند نیز برایم جذابیت دارد. «برونته» با حضور «برتا» توانست داستان خود را تبدیل به یک قصه گوتیک کند اما نه از جنس حضور دراکولا یا «آقای هاید» در قصه «دکتر جکیل و آقای هاید»! زیرا وجود چنین شخصیت‌هایی در دنیای مدرن بسیار عجیب است. «برتا» نیز مانند «جین» داستان خود را دارد و رقت قلب خواننده را برمی‌انگیزد.

«تسا هادلی»، نویسنده انگلیسی داستان کوتاه
«جین ایر» چنان در تخیل من جا باز کرده است که اصلاً نمی‌توانم نقدی به آن وارد کنم. شخصیت متفاوت «جین» برایم بسیار جالب است. در آغاز دخترکی را می‌بینیم که به بیرون پنجره می‌نگرد و در ذهن آرزوهایش را می‌شمارد و صفحه‌های بعد همین شخصیت معلم سرخانه در حال تدریس است و شاکر است که جایی برای خوابیدن و غذایی برای خوردن دارد و در عین حال از شرایط خود خشنود نیست اما بعدها در داستان شخصیتی را می‌بینیم که ثروتی عظیم به او به ارث رسیده است و خشنود و شادمان در حال تمیز و آماده کردن خانه برای تعطیلات کریسمس است.

اما من به شخصیت «روچستر» داستان علاقه‌ای ندارم و اشتیاق او برای رسیدن به «جین» را باور نمی‌کنم. فکر می‌کنم «شارلوت برونته» مردان بسیاری را در دنیا دیده است اما او را بسیار جذاب‌تر از واقعیت توصیف کرده است ولی در کل، داستان را به شدت دوست دارم. قدرت رویاگونه داستان مرا به خواب و خیال می‌برد و سمبل‌های متفاوت در کنار واقع‌گرایی داستانی متفاوت به وجود آورده است.
 
«ژانت وینترسون»، داستان‌نویس انگلیسی
در دوره نوجوانی کتابی جز انجیل و یا کتاب‌هایی که درباره انجیل بودند در خانه نداشتیم اما نمی‌دانم چه شد که مادرم تصمیم گرفت در 7 سالگی داستان «جین ایر» را برای من بخواند. البته داستان به دلیل حضور پدر روحانی در آن جنبه مشروعی در ذهن مادرم یافته بود اما مادرم داستان را عوض کرد و به من گفت پس از آتش گرفتن خانه «جین» آنجا را ترک کرد و با «جان ریورز» روحانی ازدواج می‌کند. سال‌ها بعد ار اینکه داستان را خواندم فهمیم چه بلایی بر سرم آمده است و این اولین درس من به عنوان یک نویسنده بود که هیچ داستانی پایان ندارد.
 
«مارگارت درابل»، منتقد و داستان‌نویس انگلیسی
اولین باری که «جین ایر» را خواندم حدود 10-11 سال داشتم و دو موضوع مرا آزار داد. یکی مدرسه وحشتناکی بود که جین در آن تحصیل کرد و دیگری حضور زنی دیوانه در اتاقک زیر شیروانی بود. تصاویر آن مدرسه برای همه کودکان آن سن آزاردهنده است و سعی می‌کنند در ذهن خود با کودکان یتیم همذات‌پنداری کنند. نمی‌دانم چرا اما داستان «برتا» هم مرا ترساند و هم سبب شد جذب داستان شوم. وقتی وارد سن نوجوانی شدم از عاشقانه بودن داستان خوشم آمد و همان زمان بود که «بر بلندی‌های بادگیر» را خواندم و شخصیت «هیت‌کلیف» را به «روچستر» ترجیح می‌دادم.

در سن پیری بار دیگر جین را خواندم اما نه آن مدرسه و نه داستان عاشقانه بین «جین» و «روچستر» مرا جذب نکرد. روح شورشگر «برونته» در این داستان بسیار عجیب است. «متیو آرنولد»، شاعر و منتقد انگلیسی نظر درستی درباره او داده بود که «برونته پر از اشتیاق، شورش، و خشم است» به همین دلیل است که اشتیاق و طمع و نیاز «جین» به عشق و ثروت را پنهان نمی‌کند و اطلاع از این موضوع که هیچ‌گاه به رضایتی که مدنظرشان است نمی‌رسند بسیار دردناک است.
 
«آندرو موشن»، شاعر و منتقد انگلیسی
پیش از خواندن «جین ایر» بسیار تعریف آن را شنیده بودم. در 23 سالگی کتاب را در دست گرفتم. کتاب بیش از داستان «بر بلندی‌های بادگیر» حس رقت قلب خواننده را برمی‌انگیزد و مشوق دخترانی که اعتماد به نفس پایینی دارند نیز می‌تواند باشد. داستان از طرفی ظلمی که به «برتا» شده است مورد نکوهش قرار می‌دهد و از طرفی دیگر شوق زندگی را با ایجاد یک زندگی خوب برای «جین» تأیید می‌کند.