شناسهٔ خبر: 43646 - سرویس دیگر رسانه ها

طبیعت گرایی چیست؟/ نقدی بر طبیعت گرایی

طبیعت‌گرایی در تلاش است که روحیه‌ علمی را در یک نظریه‌ فلسفی خلاصه کند اما هیچ نظریه‌ای نمی‌تواند جایگزین چنان روحیه‌ای گردد.

 

تیموتی ویلیامسون

 

 

 

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ مقاله پیش رو به قلم تیموتی ویلیامسون، استاد منطق دانشگاه آکسفورد، که توسط زهیر باقری نوع پرست ترجمه شده است به معرفی و نقد «طبیعت گرایی» می پردازد؛ تیموتی ویلیامسون، استاد کرسی منطق ویکهم در دانشگاه آکسفورد، عضو آکادمی بریتانیا و عضو افتخاری خارجی در آکادمی علوم و هنر آمریکاست. او همچنین به عنوان استاد مدعو در دانشگاه ام.آی.تی و پرینستون کار کرده است.

بسیاری از فیلسوفهای معاصر خود را طبیعت‌گرا می‌خوانند. یعنی آنها اعتقاد دارند که تنها جهان طبیعی وجود دارد و بهترین راه برای درک آن روش علمی است. من نیز گاهی طبیعت‌گرا توصیف می‌شوم. چرا در برابر این توصیف مقاومت می‌کنم؟ نه به دلیل اصول مذهبی که دارم بلکه به این دلیل که پذیرفتن شعار طبیعت‌گرایی بدون نگاه کردن به آنچه در پسِ بسته‌بندی جذاب آن وجود دارد، روشی غیرعلمی برای شکل‌دادن به جهان‌بینی است و این کاری نیست که طبیعت‌گراها بخواهند آن را توصیه کنند.

 پس اول ببینیم جهان طبیعی چیست؟ اگر بگوییم جهان ماده است، یا جهان متشکل از اتم‌هاست، خیلی از فیزیک نوین عقب افتاده‌ایم زیرا فیزیک نوین جهان را با اصطلاح‌های بسیار انتزاعی‌تری توصیف می کند. به هر حال، بهترین نظریه‌های علمی کنونی به احتمال زیاد با پیشرفت‌های علمی در آینده اعتبار خود را از دست خواهند داد. بنابراین شاید بهتر است جهان طبیعی را به عنوان آنچه که روش علمی در نهایت کشف خواهد نمود تعریف کنیم. در این صورت طبیعت‌گرایی به باور به آنچه که روش علمی در نهایت کشف خواهد کرد تبدیل خواهد شد و (جای تعجب نیست) که بهترین راه برای درک آن روش علمی خواهد بود. چرا نباید چیزهایی وجود داشته باشند که به روشی به غیر از روش‌های علمی قابل کشف باشند یا چرا نباید چیزهایی وجود داشته باشند که اصلا قابل کشف نباشند؟ 

با این وجود طبیعت‌گرایی آن طور که به نظر می‌رسد انحصارطلبانه نیست. به‌طور مثال، برخی از طرفداران پروپا قرص آن تلاش می‌کنند تا روح یا خدا را در صورتی که چنین امری بخشی از بهترین توضیح ممکن برای تجربه‌ ما باشد مسلم فرض کنند؛ زیرا چنین کاری کاربرد روش علمی را خواهد داشت. طبیعت‌گرایی در اصول خود با انواع مذهب‌ها غیرمنطبق نیست. اما در عمل اغلب طبیعت‌گراها شک دارند که باور به روح یا خدا بتواند در برابر کاوش علمی تاب بیاورد.

منظور از روش علمی چیست؟ چرا فرض کنیم که علم تنها یک روش دارد؟ برای طبیعت‌گراها گرچه علوم طبیعی مانند فیزیک یا زیست‌شناسی، در برخی موارد خاص با هم تفاوت دارند، اما در مرحله‌ای که به طور کافی انتزاعی باشد، تمام آنها از یک روش علمی کلی استفاده می‌کنند. این روش شامل ساختن فرضیه‌های علمی و آزمودن پیش‌بینی‌ها در مشاهده‌های نظام‌مند و آزمایش‌های کنترل‌شده است. این روش، قیاسی فرضیه‌ای نامیده می‌شود.

چالشی برای طبیعت گرایی یافتن جایی برای ریاضیات است. علوم طبیعی مبتنی بر ریاضی هستند، اما آیا می‌توانیم ریاضی را ذاتا علم بخوانیم؟ اگر چنین کنیم، پس توصیف ارائه‌شده از روش علمی در بالا غلط خواهد بود؛ زیرا، علم ریاضی در آن جای نخواهد گرفت چرا که نتایج آن  با استدلال‌های عقلانی و نه روش قیاسی فرضیه‌ای اثبات می‌شود. گرچه برخی طبیعت‌گراها مانند کواین استدلال کرده‌اند که شواهد واقعی برای ریاضی حاصل کاربرد آن در علوم طبیعی است و بنابراین به طور غیرمستقیم حاصل مشاهده و آزمایش است؛ اما این دیدگاه با ریاضیات آنچنان که وجود دارد همخوانی ندارد.

هنگامی که ریاضی‌دان ها یک حکم پیشنهاد شده‌ جدید را مورد ارزیابی قرار می‌دهند، به نتیجه های درون ریاضیات نظر می‌کنند نه خارج از آن. از سوی دیگر اگر ریاضی محض را علم ندانیم، در نتیجه اثبات ریاضیاتی در ریاضی را از شیوه‌ی علمی خارج کرده‌ و در این صورت طبیعت‌گرایی را بی‌اعتبار نموده‌ایم. زیرا طبیعت‌گرایی روش علمی را بالاتر از هر روش دیگری می‌داند و ریاضی یکی از چشم‌گیرترین داستان‌های موفقیت در تاریخ دانش بشری است.

چه رشته های دیگری علم شمرده می‌شوند؟ منطق؟ زبان‌شناسی؟ تاریخ؟ نظریه‌ ادبی؟ چگونه باید تصمیم بگیریم؟ دوراهی طبیعت‌گراها  در این است. اگر آنچه را که آنها علم می‌خوانند بیش از اندازه فراگیر باشد، طبیعت‌گرایی جذابیت خود را از دست خواهد داد. به طور معمول، طبیعت‌گراها برخی ازشکل های سنتی فلسفه را به دلیل این که به حد کافی علمی نیستند مورد انتقاد قرار می‌دهند زیرا فلسفه‌های سنتی آزمایش‌های تجربی را نادیده می‌گیرند. چگونه می توانند این نقد خود را محفوظ بدارند به جز اینکه روش علمی را به روش قیاسی فرضیه‌ای محدود نمایند؟ اما اگر در رابطه با آنچه که علم می‌خوانند بیش از اندازه انحصاری عمل کنند، طبیعت‌گرایی با وارد کردن روش مناسب علوم طبیعی در حوزه‌های نامناسب، اعتبارش را از دست خواهد داد. متاسفانه به جای روشن کردن موضوع، بسیاری ازطبیعت‌گراها ابراز تردید می‌کنند. هنگامی که حمله می‌کنند، علم را قیاسی فرضیه‌ای می‌پندارند و هنگامی که به آنها حمله می‌شود، به سوی یک درک بسیار فراگیر از علم عقب‌نشینی می‌کنند که طبیعت‌گرایی را بسیار رقیق‌تر می‌نماید. چنین مانورهایی، طبیعت‌گرایی را به مسئله ایمانی مبهمی تبدیل می‌کند. من خودم را طبیعت‌گرا نمی‌خوانم زیرا نمی خواهم در چنان تعصب مبهم و نامشخصی شریک جرم باشم. رد یک ایده به دلیل «عدم انطباق با طبیعت‌گرایی» اندکی بهتر از رد آن به دلیل «عدم انطباق با مسیحیت» است.

با این وجود، من با یکی از انگیزه‌های طبیعت‌گرایی؛ یعنی آرمان اندیشه با روحیه‌ علمی، هم‌دردی می‌کنم. این عبارتی مبهم است، اما می‌توان با تاکید بر ارزش‌هایی مانند کنجکاوی، صداقت، دقت، موشکافی و صلابت شروع به توضیح دادن آن نمود. آنچه مهم است این نیست که این ارزش ها  را ریاکارانه بستاییم – که آسان است- بلکه واقعا آنها را در عمل به کار ببریم – که دشوار است. لازم نیست تظاهر کنیم که انگیزه‌های دانشمندها  خالص‌اند، آنها هم انسانند. علم به بی‌تفاوتی نسبت به شهرت، پیشرفت شغلی، پول یا مقایسه با رقبا وابسته نیست. در عوض، جستجوی حقیقت به بهترین وجه در محیط‌های اجتماعی، جوامع فکری که تعارض میان چنین انگیزه‌های حضیض‌ و روحیه‌ی علمی را به حداقل می‌رسانند، و با پاداش دادن به کاری که فضیلت‌های علمی را مجسم می‌نمایند، میسر می‌گردد. چنین سنت‌هایی وجود دارند، آن هم نه فقط در علوم طبیعی.

روحیه‌ علمی همان‌قدر به ریاضی، تاریخ، فلسفه و رشته‌های دیگر مرتبط است که به علوم طبیعی. هنگامی که آزمایش کردن بهترین راه برای یافتن پاسخ مسئله‌ای است، روحیه‌ علمی، آزمایش کردن را فرامی‌خواند. هنگامی که دیگر روش‌ها – اثبات ریاضی، استدلال فلسفی، پژوهش آرشیومحور- با مسئله ما ارتباط بیشتری دارند، روحیه‌ علمی این روش‌ها را فرامی‌خواند. گرچه روش‌های علوم طبیعی را می‌توان به طور مفید گسترده‌تر از کاربرد کنونی‌شان مورد استفاده قرار داد، فرض پایه باید این باشد که افرادی که در یک رشته که بنیان محکمی دارد فعال هستند می‌دانند چه می کنند و روش‌های موجود را به مناسب‌ترین حالت برای یافتن پاسخ برای مسایل مورد استفاده قرار می‌دهند. استثناها ممکن است حاصل یک سنت محافظه‌کار یا سنتی باشد که روحیه‌ی علمی را ارزشمند نمی‌داند. با این وجود، عدم تحمل هر روشی، به جز روش‌های علوم طبیعی، مبنای ضعیفی برای شناسایی این استثناها است.

طبیعت‌گرایی در تلاش است که روحیه‌ علمی را در یک نظریه‌ فلسفی خلاصه کند. اما هیچ نظریه‌ای نمی‌تواند جایگزین چنان روحیه‌ای گردد، زیرا هر نظریه‌ای می‌تواند با روحیه‌ غیرعلمی به عنوان یک ابزار جدلی برای تقویت یک تعصب مورد استفاده قرار گیرد. طبیعت‌گرایی به عنوان یک تعصب، دشمنی دیگر برای روحیه‌ علمی خواهد بود.