فرهنگ امروز/ دکتر منوچهر صانعیدرهبیدی، استاد بازنشسته فلسفه دانشگاه شهید بهشتی: بنا بر شواهد تاریخی فلسفه از زمان افلاطون تا به امروز مادر مدنیت و تفکرات مدنی بهشمار میآید. علوم به معنی اخص کلمه یکی پس از دیگری از دل «فلسفه» بیرون آمدهاند و سپس هر کدام تخصصی شده و صورتی از علوم مانند فیزیک و شیمی و... را به خود گرفتهاند. با این مقدمه میخواهم این را بگویم که کار «فلسفه» استمرار تفکر است، چنانکه همه میدانیم، فلسفه پایه مدنیت است.
در کشور ما پس از وقوع انقلاب اسلامی، تحولات بسیاری یکی پس از دیگری در تمام امور حاصل شد که من از آن به عنوان «تکانهای فرهنگی» یاد میکنم. آشنایی ما با فلسفه غرب در ایران چندان ریشهدار و عمیق نیست. از زمان ناصرالدین شاه که «دارالفنون» تاسیس شد جز رشتههای فنی علوم دیگر آموزش داده نمیشد تا اینکه امثال «یحیی مهدوی» و «احمد فردید» برای یادگیری فلسفه به غرب سفر کردند و جزو نسل نخست فلسفهپژوهان ایران به شمار آمدند.
در مقابل فلسفه غرب، علوم دیگری به نام «فلسفه اسلامی» وجود دارد که برخلاف فلسفه غرب عمیق و ریشهدار است. البته ناگفته نماند که روی آوردن ایرانیان به فلسفه محدود به دوره «اسلامی» در ایران نیست، بلکه شواهد نشان میدهد که دربار ساسانی ارتباط خوبی با یونان داشته و بسیاری از حکمای یونانی به دربار این سلسله از شاهان ایرانی پناهنده میشدند. از دوره اسلامی که اسلام در ایران گسترش پیدا کرد، زبان عربی زبان اغلب نوشتارها شد. باید به این نکته توجه کنیم که در سال دهم میلادی که زمان زیست «ابنسینا» در ایران بود، کشورمان مرکز تفکر فلسفی به شمار میآمد و دنیای غرب به سبک و سیاق امروز پا نگرفته بود.
به خاطر دارم، بین سالهای ۱۳۵۰ تا ۵۴ دانشجوی دوره لیسانس بودم و تنها کتابهای فلسفی که آن سالها ما و دیگرانِ علاقهمند به این رشته آنها را میخواندیم، «سیر حکمت در اروپا» محمدعلی فروغی و دو کتاب از «برتراندراسل» بود که مرحوم منوچهر بزرگمهر و نجف دریابندری آنها را ترجمه کرده بودند.
بعد از وقوع انقلاب اسلامی، انتشار آثار فلسفی با رشد قابل توجهی برخوردار شد و کمیت آنها افزایش پیدا کرد، اما در مقابل آموزش این رشته و کیفیت آثار منتشر شده هر روز با افول قابل توجهی مواجه شد که این روند هنوز هم ادامه دارد. متاسفانه ما از یاد بردیم که ایران مهد فلسفه بوده و تدریس و تالیف در این رشته باید همشان با «ابنسینا»ها و «ملاصدرا»ها باشد.
در اینجا میخواهم به شرایط جامعه نیز اشاره کنم. در این بین نباید شرایط سیاسی روز را از یاد برد. به هر حال فلسفه جزو علومی است که در آن باید تمرین آزادی کرد و آزادورز بود، اما گاهی دیده میشود که شرایط روز جامعه این آزادی را از فلسفه دریغ میکند، اما در فضاهایی که به معنای واقعی «دموکرات» هستند، این آزادی در تدریس فلسفه به خوبی هویدا است.
ایبنا