به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ در دوره کنونی تلاشی برای یکسان انگاری اندیشه های سید قطب با آنچه توسط گروه های تکفیری رخ می دهد را شاهد هستیم. اما فهم درست سید قطب و مطالعه آثار او این را نشان می دهد که سید قطب با ارائه مفاهیم مانند جاهلیت و دارالکفر و دار الاسلام و... نه تنها به دنبال تکفیر مسلمانان نیست بلکه به دنبال نوعی نقد درون گفتمانی در جهان اسلام است. اما گروه های تکفیری به نوعی با مصادره سیدقطب و با برداشت ناصحیحی از اندیشه های وی به تکفیر مسلمانان روی آوردند. در این بین برخی روشنفکران نیز سعی دارند گروه های تکفیری را متاثر از سیدقطب و اندیشه های او جلوه دهند.
برای بررسی بیشتر این موضوع به سراغ ابراهیم برزگر، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی و نویسنده کتاب «استعاره صراط در اندیشه سیدقطب» رفتیم. متن زیر مشروح گفتگوبا این استاد دانشگاه است؛
مهمترین محورهای اندیشه سیدقطب حول محور چه مسائلی است؟
اندیشه سیدقطب مربوط به دوره معاصر می شود. یعنی دوره ای که به نوعی تمدن غرب وارد متن زندگی مسلمانان شده و آنها را با پرسش های جدیدی مواجه کرده است که این پرسش ها را قبلا در اندیشه سیاسی اسلام و زندگی مسلمانان نداشتیم. همچنین در این دوره با واقعیت های جدیدی مواجه شدیم که آن واقعیت ها هم ناشی از برخورد تمدن غرب با تمدن اسلامی است. این دوره به نوعی وارد شدن عینی و عملی تمدن غرب به زندگی مسلمانان و تغییر دادن سبک زندگی مسلمانان بود. البته این آشنایی مسلمانان با تمدن غرب قبلا هم وجود داشت اما در دوره جدید به طور بنیادی دگرگون شد.
لذا این مواجهه موجب شد که بحرانی تحت عنوان سنت و مدرنیته در زندگی مسلمانان ایجاد شود و متفکران مختلف سعی کردند در مورد این معضل و بحران و این پرسش های بدون پاسخ، واکنش نشان داده و تولید اندیشه کنند. بنابراین سید قطب از یک طرف در اندیشه های خود به فهم این واقعیت نوین و شناخت تمدن غرب و شناخت واقعیت جهان اسلام می پردازد و آن را ریشه یابی می کند، و از سوی دیگر در محور دوم می کوشد که راه حلی را برای اینها ارائه کند. بنابراین می توان گفت مشکل شناسی در دو محور واقعیت جهان و تمدن جدید و ثانیا مشکل شناسی در واقعیت جهان اسلام و در نهایت علت بروز چنین مشکلی و ارائه راه حل برای آن از محورهای اندیشه سیدقطب است.
در اندیشه سید قطب یک تقسیم بندی مثل دارالاسلام و دارالکفر را می بینیم و او جامعه را به دو دسته اسلامی و جاهلی تقسیم می کند، آیا اکنون با برداشت نادرستی که از این اندیشه سید قطب شده است، این امر زمینه تکفیر را بوجود نیاورد؟
سید قطب و مودودی در جهان اهل سنت متفکران بسیار برجسته و نوآوری بودند که اندیشه های جدید و مفهوم سازی های جدیدی را ارائه کردند. در آن دوره جهان اسلام با وضعیت جدیدی روبرو شده بود و این وضعیت جدید، مفهوم سازی های جدیدی را می طلبید.
مفهوم حاکمیت، مفهوم جاهلیت و... از این دست است. مفهوم جاهیلت به این جهت ارائه شد که یکی از نقدهای سید قطب به جهان اسلام این بود که مسلمانان با اسلام واقعی فاصله گرفته اند. بنابراین کسانی مانند مودودی و سید قطب و حتی سایر متفکران مسلمان، یک نوع نقد درون تمدنی نسبت به جهان اسلام ارائه کردند.
آنها برای اینکه این نقد را برای مسلمانان محسوس کنند، از مفهوم جاهیلت به مثابه یک استعاره استفاده کردند. یعنی در واقع کسانی که در صدر اسلام زندگی می کردند کاملا مرز جاهلیت و اسلام را می توانستند تشخیص بدهند چون هر دو دوره را تجربه کرده بودند.
از نظر سید قطب این تمایز و تفاوت اسلام و جاهلیت برای مسلمانان محسوس نیست و از اسلام واقعی فاصله گرفته اند در حالی که متوجه این امر نیستند. لذا برای اینکه یک شوک روانی به مسلمانان وارد شود، سید قطب مفهوم جاهلیت قرن بیستم را مجدداً بازتولید کرد که در واقع ما مسلمانان هم ممکن است از اسلام فاصله بگیریم و از نظر محتوایی عقب گرد داشته باشیم و وارد دوره جاهل بشویم. لذا از نظر سید قطب جاهلیت یک شوک روانی بود که می خواهد از قدرت جانشینی استعاره استفاده کند.
در واقع اصلا صحبت از تکفیر نیست و قصد او این است که یک بصیرتی ایجاد بکند تا مسلمان با یک نگاه انتقادی بتواند به خود نگاه کند.
سیدقطب نه یک قاضی بود که بخواهد حکم تکفیر کسی را بدهد و نه یک مفتی بود که بخواهد فتوا صادر کند. سید قطب یک روشنفکر مسلمان بود و صرفا می خواهد برای مسلمانان بصیرت ایجاد کند و به هیچ عنوان قصد تکفیر نداشت و صرفا می خواست یک شوک روانی وارد کند.
متاسفانه در اثر کج فهمی از اندیشه های سیدقطب این تصور ایجاد شده که وقتی سیدقطب از مفهوم جاهیلت استفاده می کند می خواهد بگوید که مسلمانان موجود، یعنی چه مردم و چه حاکمان در جاهلیت به سر می برند و این بدان معنی است که آنها دیگر مسلمان بنوده و کافرند. بنابراین گروه های تندرو یک فهم غلطی از سیدقطب ارائه کردند تصور کردند که استعاره جاهلیت به معنای تکفیر است. در حالی که اصلا سید قطب در مقام این نبوده که بخواهد کسی را تکفیر کند.
یکسان انگاری مفهوم جاهلیت و تکفیر یک غلط وحشتناک و سو تفاهم بسیار شایعی است که از اندیشه های سید قطب استنباط شده است.
به نظر شما یکسان انگاری اندیشه سیدقطب با مسئله بنیادگرایی و تکفیر با چه هدفی دنبال می شود؟
حمل به صحت این مسئله این است که این یک کج فهمی و درک ناردست از اندیشه های سیدقطب رخ داده است. سیدقطب یک متفکر انتقادی بود و به اندیشه های اهل سنت هم نقد وارد کرده و برای اولین بار معاویه و بنی امیه را تخطئه کرده است. او برای اولین بار سعی کرد در مسلمانان اهل سنت به نوعی آمادگی ایجاد کند که تحولی انقلابی در جوامع خود ایجاد کنند. در واقع عدم توجه به ظرائفی که در مباحث پیچیده سید قطب است و پیشینه نداشتن این عقاید در اندیشه اهل سنت موجب شده است که این سو تفاهم ایجاد شود.
حمل مغرضانه این مسئله هم این است که اینها از اندیشه های سیدقطب سو استفاده می کنند چون گروه های تکفیری متفکر برجسته و ایدئولوگی ندارند که نظریه پرداز باشد. گروه های تکفیری اکثراً فارغ التحصیل های فنی مهندسی هستند که وارد این بحث ها شدند. لذا یک گروه های تکفیری متفکر برجسته ای نداشتند لذا او را به نفع خود مصادره کردند.
سید قطب خودش یک مفسر قرآن بوده و یک دور تفسیر قرآن را با نگاه سیاسی و جنبش های اسلامی ارائه کرده است. محمد قطب که برادر سید قطب است و یکی از مفسران اندیشه های اوست، بارها نسبت به این تندروی ها و برداشت های اشتباه از سید قطب واکنش نشان داده است.
سید قطب می کوشید که یک فهم جدید از اسلام در دوره قرن بیستم ارائه کند و بین گروه های مسلمان سازگاری ایجاد کند.
به هیچ عنوان در آثار سید قطب بحث هایی مانند تکفیر شیعیان و... نیست. مثلا در کتاب «فی ضلال قرآن» هیچ گاه دوگانه شیعه و سنی و تکفیر شیعیان بعنوان دشمنان نزدیکتر مطرح نیست. نگاه احترام آمیز او نسبت به اهل بیت مخصوصا امام حسین در آثار او به چشم می خورد.
لذا حمل به غرض این است که این متفکری که می تواند به نوعی پل ساز باشد و پل و ارتباطی بین تشیع و تسنن ایجاد کند را یک برچسب تکفیر روی آن بزنند و این ظرفیتی که جهان اسلام می تواند برای همگرایی و تقریب بین مذاهب استفاده کند تخریب شود.
سید قطب در کتاب معالم فی الطریق دستیابی به حکومت را از مسیر تشکیلات مسلحانه می جوید، آیا این امر خود نوعی تاکید بر خشونت نیست؟
سید قطب یک نقطه آرمانی و معقولی را تعریف می کند که به مثابه یک قله است. یک آرمانشهری را ترسیم می کند و می گوید جامعه اسلامی این نیست که ما الان در آن قرار گرفته ایم. یک وضع موجود و یک وضع مطلوب تعریف می کند و برای گذار از این وضع موجود به وضع مطلوب طبعا یک حرکت جهشی نیازمند است. اسم این حرکت انقلاب است نه یک رفرم.
بنابراین طبعا برای رسیدن به آن وضعیت مطلوب با توجه به فاصله زیادی که بین وضع موجود و وضع مطلوب است یک جهش و خیز بلند نیاز است که آن قهراً انقلاب خواهد بود و در مواردی با خشونت توام است. مانند همان اتفاقی که در ایران افتاد.
ولی به این معنا نیست که این انقلاب به منجر به تکفیر همه مسلمانان شود و به قتل بی گناهان ولو غیرمسلمانان منتهی شود. بنابراین کاملا ادبیات او ادبیات متفاوتی است. سید قطب در آثار خود اشاره می کند که کسی که می گوید من مسلمان هستم را تکفیر نکنید.
بنابراین اگر کسی آثار سید قطب و جوهره و کلیت آن را فهمیده باشد، می فهمد که اساس رسیدن به آن جامعه مطلوبی که او ترسیم می کند از راه ایجاد هویت واحد بین مسلمان و یکپارچگی بین آنها است. آنچه که در آثار سید قطب بعنوان ضدیت و دشمن ذکر می شود صهیونیست و سرمایه داری است، نه اینکه دشمن را مردم مسلمان جوامع مختلف مانند عراق و سوریه و ... بداند.
کاملا مشخص است که گروه های تکفیری برعکس اندیشه سید قطب دشمن سرمایه داری و صهیونیست را رها کردند و به کشتار مردم مسلمان کشورهای مختلف حتی اهل سنت می پردازند.