فرهنگ امروز/ پیمان سمندری: لارنس لاکهارت، نخستین بار در حوالی سالهای آغازین حکومت پهلوی اول یعنی در سال ١٣٠٥ در لباس کارمند شرکت نفتی ایران و انگلیس (APOC) پای در سرزمین ایران گذاشت. او که متولد سال ١٨٩٠ میلادی شهر لندن بود، در دانشگاه کمبریج و به واسطه تحصیل نزد شخصیتهایی مانند ادوارد براون با ایران آشنا و به آن علاقهمند شد تا اینکه بعدها بهعنوان یکی از سرشناسان بریتانیایی در حوزه ایرانشناسی شناخته شد. حوزه مطالعات تاریخی وی بخشهای پایانی سدههای میانی ایران و بهویژه تاریخ ایران جدید است که با صفویان آغاز میشود و به دوران متأخرتر هم میرسد. از او حدود ده کتاب و مقالات فراوان درباره ایران و به طور مشخص دورههای صفوی و افشاری وجود دارد. او همچنین یکی از پژوهشگران شاخص در نگارش تاریخ ایران کمبریج است که به همراهی فرد دیگری به نام پیتر جکسون، تاریخ تیموریان و صفویان از این مجموعه را به سرانجام رساندند.
ورود لاکهارت به ایران مقارن شد با سالهای فرآیند مدرنسازی ایران آنچنانکه مطلوب حکومت وقت بود؛ فرآیندی که گاهی از آن به «تجدد و تمدن بولواری» یاد میشود. در این زمان نهادهای تمدنی جدید در ایران در حال شکل گرفتن است اما هنوز به همه جا گسترده نشده است و این صورت اولیه در آن تصویرها کاملا مشخص است. لاکهارت شگفتزده از تماشای تحولات در حال ظهور و خیزش حکومت و مردم به دگرگونی، با ابزار تصویربرداری آن روزگار که قابل مقایسه با ابزار کنونی نبود، بخشی از این شرایط موجود و در کنار آن دگرگونیها را به ثبت میرساند تا بعدها بهعنوان بخشی از حافظه تاریخی تصویری ایرانیان ثبت شود.
اما این پایان ماجرا نبود؛ لاکهارت که پس از اقامت کوتاهی، ایران را ترک کرده بود، در حدود پانزده سال بعد فرصت یافت تا بارهای دیگر و در مدت زمان طولانیتری که به سی سال کشید در ایرانزمین سیر و سیاحت و زندگی کند. اما در این دوران جدید، با منظره جدیدی از ایران روبهرو شد. ایران که هنوز زخمی دوران سخت پیآمد جنگ جهانی دوم و سالهای پایانی حکومت رضا شاه بود، دوران زمامداری فرزند او را تجربه میکرد. اگر در آن زمان اوج رونق فعالیت انگلیسیها در ایران و بهویژه صنعت نفت بود، اینبار حرکت و جنبش مردم در پی کوتاه کردن دست شرکت نفت انگلیسی بود که نمایندگی مردم در این حرکت را بزرگمردانی چون محمد مصدق بر عهده داشتند.
اگر چه بسیاری از نهادهای سازمانیافته در دوره پیشین جایگاه خود را یافته بودند و به حیات خود ادامه میدادند، اما بخش بزرگی از آن تغییرات بهواسطه ظاهری بودن و ریشه نداشتن یا در اثر عوامل داخلی و خارجی دیگر رنگ باخته و مضمحل شده بودند؛ زوالی که در تصویرهای جدید ثبتشده توسط لاکهارت بهخوبی دیده میشد. عکسهای دوره دوم حضور لارنس لاکهارت اگرچه با ابزار جدیدتر گرفته شدهاند، اما حس و حال و کیفیت عکسهای پیشین را ندارند و گویی تداعیگر اوضاع ایران آن روزگار هستند.
لاکهارت در سفر طولانی خود در ایران، از شهرهایی چون اردبیل، مراغه، کرمانشاه، رشت، شیراز، اصفهان و شهرهای دیگر دیدن کرد که مجموعه آنها به ٢٣ شهر میرسد. حاصل این سفرها امروزه در قالب دو کتاب در اختیار ماست که به نوعی برگهها و سندی از اوضاع جامعه ایرانی در دوران حکومت پهلویها را به تصویر میکشد. کتاب شهرهای ایرانی به توصیف و تشریح اوضاع شهرهای پیموده در مسیر این ایرانشناس فقید میپردازد و کتاب دیگر که «تصویرهایی از ایران» نام دارد و به کوشش جیمز بمبرگ و چارلز ملویل در مرکز مطالعات خاورمیانه اسلامی دانشگاه کمبریج به چاپ رسیده است، گزیدهای از بیش از دویست عکس کلکسیون عکسها و نگاتیوهای لاکهارت را شامل میشود که امروزه در ایران هم چاپ شده و در اختیار علاقهمندان این حوزه است. در این عکسها موضوعاتی چون فضاهای نوپای مدرن شهری، حومهها و روستاها، فعالیتهای مردم در خیابانها، دروازهها، اماکن زیارتی و نظایر آن را در شهرهای تهران، مشهد، همدان، بوشهر، خرمشهر، قم و مانند آنها نمود یافته است.
منبع: شهروند