فرهنگ امروز/ مجتبی راعی-كارگردان:
شرایط بهگونهای شده که جدال اصلی در زمین فرهنگ میان «همهچیز» و «هیچچیز» است و در چنین میدانی، این فرهنگ است که قربانی سیاست میشود. طرح واژه «دیاثت فرهنگی»، فارغ از زشتی محتوای آن، حامل پیامی است که دریابیم آنچه امروز با آن مواجهیم، نوعی از مطلقگرایی است. به سینما نگاه کنید، عدهای معتقدند که فیلمهای موفقیتآفرین در مجامع جهانی، همگی از سطح بالایی برخوردارند و عدهای دیگر، در جهت مقابل، تمامی این فیلمها را واجد کلمه «دیاثت فرهنگی» میدانند. بنابراین آنچه اتفاق میافتد، با یک چوب راندن همگی است؛ حال آنکه در چنین میدانی، خبر از متر و معیار، ارزشهای واقعی اثر یا مؤثران آن برای سنجش نيست. این روزها جوانانی را میبینم که به من میگویند برای ایران فیلم نمیسازند، بنابراین براساس سلیقه جشنوارههای آنسوی آب، وارد فیلمسازی میشوند و عملا پا در راه دیاثت فرهنگی میگذارند، گروهی هم تنها براساس ارزشهای واقعی اثر، دستبهکار فیلمسازی میشوند، فارغ از سیاهنمایی کشورشان و ساخت آثاری که خوشامد داوران آنسوی آب باشد. قضاوت در چنین شرایطی با کیست؟ آیا میتوان در ساحت فرهنگ، به افراطیها این اجازه را داد که براساس نظریات سیاسی خود، هر اثری را که دوست داشته باشند در حوزه دیاثت فرهنگی قرار دهند و هر اثری را که بخواهند از این جرگه خارج کنند؟ ما خاطره حضور «جدایی نادر از سیمین» را در اسكار از خاطر نمیبریم؛ فیلمی که آقای شمقدری مدعی بود برای بردن جایزه اسكار، لابی فراوانی کرده است. آیا میتوان چنین اثر ارزشمندی را یک «دیاثت فرهنگی» دانست و اگر اینطور بوده، چطور یاران شمقدری به ادعای خودشان، دستبهکار لابیگری برای این فیلم شدهاند؟
ثمرات مطلقگرایی همین است؛ وقتی که در عرصه سیاست و در زمین سیاست برای فرهنگ تصمیمی گرفته میشود، ماحصل کار چیزی فراتر از این نخواهد بود که متر و معیارها کنار گذاشته شود و بهروشنی معلوم نباشد چهچیزی مصداق این واژه تازهمعرفیشده است و چهچیزی نه. عرصه جامعه، مکان خوبی برای قضاوت در مورد هنر و فرهنگ است، اما نیازمند به طراحی معیارهای درست و فارغ از جزماندیشیهای سیاسی. در شرایطی که این معیارها وجود نداشته باشند، مخدوش شده باشند یا از طرف چهرههای سیاسی، تغییر یافته باشند چطور میتوان از هنر، هنرمند، فرهنگ و اهالی فرهنگ گفت و بهروشنی دریافت که چه گروهی اهل دیاثت فرهنگی هستند و چه گروهی نیستند؟
روزنامه شرق