به گزارش فرهنگ امروز به نقل از روزنامه اعتماد؛ مدتي است موضوع نظام آموزشي كشور به نسبت سالهاي گذشته مورد توجه قرار گرفته است. اين توجه صرف نظر از كم و كيف آن قابل ستايش است و بايد آن را قدر دانست و براي بهبود نظام آموزشي از اين فرصت بهره برد. نظام آموزشي بهطوركل و آموزش وپرورش بهطور خاص چندي است توسط فعالان صنفي و سياسي و كنشگران رسانهاي علاقهمند و صاحب نظر در اين حوزه مورد نقد و بررسي قرار گرفته است و در ابعاد مختلف و از زواياي گوناگون مورد واكاوي قرار ميگيرد.
به ياري فضاي مجازي به ويژه شبكههاي اجتماعي از قبيل تلگرام اين مباحث گستردهتر شده است. با وجود اينكه در اكثر گروهها بهصورت سطحي افراد وارد بحث ميشوند اما برخي گروهها به نسبت عميقتر و دقيقتر به مسائل و موضوعات ميپردازند از طرفي بدون تعصب و ملاحظه به نقد عملكرد خود معلمان هم پرداخته ميشود در حالي كه بسياري از فعالان صنفي و سياسي از ترس افكار عمومي اغلب ستايشگر معلمان هستند و همه مشكلات سيستم آموزش و پرورش را ريشه در عملكرد مديران و مسوولان ميدانند و با افراط در اين زمينه شكاف صف و ستاد را افزايش ميدهند و چون دچار يكجانبه نگري و افراط ميشوند مراجع قانوني و تصميمگيري و تصميمسازي و قانونگذاري و نظارت كمتر به آنها توجه دارند.
در يكي از ميزگردهاي مجازي تعدادي از كنشگران صنفي و رسانهاي موضوع ناكارآمدي معلمان را در دستور قرار دادند كه مباحث اين گروه توسط جواد بابازاده رها تهيه و تنظيم شده است كه در معرض داوري مخاطبان صفحه مدرسه اعتماد قرارمي گيرد.
يك خاطره از ناكارآمدي يك معلم
در مدرسهاي مشغول تدريس و مدير بودم، معلمي داشتيم با ۲۸ سال سابقه، ايشان كه از نظر انساني بسيار شريف بود در جايگاه معلمي توان يك مبصر را هم نداشت. علاوه بر اينكه توان برقراري نظم و آموزشهاي تربيتي كودكان را نداشت از نظر تسلط بر دروس نيز در حد پاييني بود و سرمشقهايي كه ۲۰ سال پيش حفظ كرده بود را به همه ميداد. وقتي اولياي روستا معترض بودند ميماندم چه بگويم، سعي در توجيه و يادآوري سابقه او ميكردم. وقتي به اداره معترض ميشدم ميگفتند بههر حال او استخدام شده و بيش از ۲۰سال است تدريس ميكند نميشود كاري كرد، چند سال هم بايد تحمل كنيم تا بازنشسته شود! سوال اينجاست كه در اينگونه موارد چه كسي مدافع حق دانشآموزان و اوليا و حتي آموزش و پرورش است؟ به نظر ميرسد استخدامهاي ۳۰ ساله رسمي مشكلي است كه بايد راهي براي آن پيدا كرد؛ موارد بسياري ديدم كه بهدليل ناكارآمدي معلم همكاران او نيز پيش اوليا مجبور به توجيه ميشوند به نظرتان اين نوع برخورد مطلوب است؟
استخدام ٣٠ ساله و بنبست ناكارآمدي
باقري، معلم و مدرس دانشگاه فرهنگيان، در پاسخ به اين پرسشها ميگويد: اعتراض اوليا توجيهي براي كار معلمان نيست، معلم هرچه بد باشد معلم است. ٢٠سال تجربه چيز كمي نيست، علتيابي ميشد بهتر بود، علتيابي كنيم نه فرافكني، معلم هم انسان است تا حالا با كارمندان ادارات ديگر مشكل نداشتند، آنها هم ٣٠ سال استخدامند؟
سعيده مصطفوي، معلم زبان درمدارس تهران چنين ابراز نظر ميكند: من خودم معلمم ولي براي فرزندم بهترينها رو ميخواهم. اين حرف رو نميپذيرم كه اعتراض اوليا پذيرفته نيست، واقعيت اين است كه ما اعتراض نميكنيم تا معلم با شاگرد بد نشود. متاسفانه اين به جنبه انتقادپذير نبودن بعضي افراد بر ميگردد ولي اين دليل نميشود كه راضي باشيم. من براي فرزندم بهترينها را متناسب با علوم و فنون و فناوري جديد ميخواهم و چون خودم هم در قبال فرزندان ديگران سعي در به روز كردن اطلاعاتم دارم بنابراين بايد راهي پيدا كرد كه بدون اينكه حرمت اينگونه معلمان شكسته شود ديگر سمت آموزشي نداشته باشند و در امور اجرايي خدمت كنند.
هركس كه استخدام شد و سركلاس رفت
كه نامش معلم نيست
سيدمحمد مرد كه بيش از ٢٠ سال سابقه تدريس و مديريت دارد، ميگويد: برخي از كساني كه همكار ما هستند معلم نيستند. كسي كه نمره فروشي ميكند، معلم نيست، كسي كه براي كلاس خصوصي از طريق نمره زورگيري ميكند معلم نيست، كسي كه نگاه پاك و پدرانه به دانشآموزان ندارد معلم نيست، كسي كه رفتار غيرانساني با انسانها دارد معلم نيست، شايد در استخدام آموزش و پرورش باشد و حتي در كلاس درس باشد اما معلم نيست.
اما صفدري در مقابل نظر آقاي مرد بر اين باور است كه: اينها تعاريفي فلسفي هستند از معلم يا غير آن، در حالي كه هيچكدام ملاك ارزيابي قرار نميگيرند. مثلا بين معلم مهربان يا نامهربان يا نگاه پدرانه و غير آن اساسا در نظام ارزشيابي ملاكهاي خاصي وجود ندارد.
نظام نا كارآمد ارزيابي عملكرد يا سيستم معيوب استخدام
فاطمه قرا، معاون يكي از مدارس ابتدايي تهران و يكي از فعالان فضاي مجازي هم در اين ميزگردچنين ابراز نظر كرد: وقتي ارزشيابيها همه بهصورت واحد پر ميشود هيچوقت اين ناكارآمديها اصلاح نخواهد شد. بايد اعتراضها كارشناسي شود؛ توسط متخصصان نه فقط به صرف اعتراض اوليا به آن توجه شود.
محمود صفدري يكي ديگر از معلمان شركتكننده در اين گفتوگو هم براين باور است كه وقتي معلمي تا اين حد قادر نيست حداقل ملاكهاي معلمي را در كلاس رعايت كند و به اجرا بگذارد، بايد در گامهاي اول نگاهمان معطوف به سيستم معيوب استخدام باشد نه ايرادات نظام ارزشيابي.
محمد داوري، فعال صنفي و رسانهاي در اين زمينه گفت: در گزينش حرفهاي معلمان در كشورهايي كه مصاحبههاي حرفهاي ميگذرانند، شاخصهاي استعدادي خاصي را براي معلمان تعريف كردند و نظام گزينش حرفهاي معلم تدوين شده است كه قبل از آموزش مهارتهاي معلمي مورد ارزيابي قرار ميگيردمثل نظام كشور فنلاند.
منصور موسوي ديگر فعال صنفي حاضر در اين ميزگرد در واكنش به ابراز نظر داوري گفت: بله در كشورهاي توسعه يافته و نظامهاي آموزشي مدرن، فرمايشات شما كاملا صحيح است. اما در نظام آموزشي موجود كه راهكارهايي در اين زمينه انديشه نشده است و سيستم آموزش غالبا تعهد محور هستند نه تخصص محور، نميتوان براي اين شاخص وزني قايل شد، در مورد معلمان كشورمان به گمانم گاهي دچار اشتباه در قضاوت ميشويم به اين صورت كه معلمان را با شاخصهاي مدرن و كيفي ميسنجيم، در حالي كه شرايط شغلي آنها اعم از سطح رفاه و امكانات و تجهيزات و آموزشها و... هيچ سنخيتي با مدلهاي كشورهاي توسعه يافته ندارد. اتفاقا در همين زمينه بنده معتقدم كه نياز به يك سيستم ارزيابي عملكرد مدرن و كارآمد در نظام آموزشي از واجبات است. سيستمي كه جاي مماشات و لاپوشاني نخواهد بود. اما بايد توجه داشته باشيم كه در وضعيت فعلي نه امكان برقراري چنين سيستم ارزيابي مهياست؛ نه شاخصهاي مقبول و مورد اتفاقي در زمينه حرفه معلمي موجود است و در چنين وضعيتي ارزيابي به مچگيري شباهت پيدا ميكند.
اما محمود صفدري، معلمي كه ٢٥ سال سابقه دارد براين باور است كه معلمي هم مانند بسياري از مشاغل ديگر يك شغل تخصصي است و بايد براي اين تخصص، معيارهاي قابل اندازهگيري تعريف شود و بر اساس تعاريف بهترينها گزينش شوند و بر همين اساس بهترينها ارزيابي و بهترين خدمات و بالاترين امتيازات هم به آنان داده شود و علني و واقعي عطا شود به نحوي كه همگان رابطه خوب بودن در شغل معلمي و برخورداري از مزاياي خوب بودن را درك و لمس كنند.
سيد محمد مرد، مدير يكي از مراكز پيش دانشگاهي تهران در اين زمينه براين باور است كه معلمان دانشآموزان خوبي نيستند. مديران از آنها هم بدترند. چند سالي كه در دورههاي ضمن خدمت تدريس كردم، متوجه شدم كه ما معلمين علاقه كمي به يادگيري داريم. فن معلمي و حرفه معلمي دانش و مهارتي است آموختني كه متاسفانه در بين معلمان بسيار مغفول مانده. در نظام آموزشي ما به ندرت در خصوص كيفيت تدريس معلمي مورد باز خواست قرار ميگيرد. نهايت كار جابهجايي است. بايد از يكديگر بياموزيم. در روشهاي آموزش بهترين نوع يادگيري فن يادگيري از همكاران ماهر است. لازم نيست فرد استاد دانشگاه يا عنوان دانشگاهي يا اداري داشته باشد. معمولا ارزيابي كيفيت تدريس معلمان چون پيچيده و تخصصي است به آن پرداخته نميشود. نمره به عنوان شاخص قابل اعتماد براي سنجش عملكرد آموزشي و تربيتي معلم مطرح نميشود؛ سوال اين است فردي كه توانايي و مهارت معلمي ندارد و حالا استخدام شده است، تكليف چيست؟
محمد داوري، فرهنگي شاغل در دبيرستانهاي تهران در اين زمينه گفت: پيشرفت تحصيلي هم كافي نيست. يكي از مشكلات ما در مدارس خاص؛ اين است كه از نظر تحصيلي و آموزشي خيلي موفق هستند اما از نظر تربيتي؛ شهروندي كه به جامعه تحويل ميدهند فاجعه بار است.
طاهره نقييي، مدرس رياضي دبيرستانهاي تهران و از فعالان صنفي و سياسي با ورود به گفتوگو پيشنهادهايي را مطرح ميكند و بر اين باور است كه در درجه نخست در جذب معلم بايد فاكتورهايي حرفهاي رعايت شود، دوم اينكه حتما در حين خدمت تدابيري براي به روز شدن معلم انديشيده شود. (مثلا پيشنهاد روز ارتقاي كاري در هر ماه كه ١٠ سال از طريق سمينارهاي رياضي دنبال كرديم) سوم اينكه حتما براي رفع مشكلاتي از اين دست بايد نهادي مسوول شود كه شايستگيهايش از طرف همكاران تاييد شده باشد قطعا تصميمات اين نهادها سنجيده خواهد بود سازمان نظام معلمي تصويب شود و كار نظارت به اين اموررا به نهادهاي غير دولتي مورد تاييد معلمان كه با روندي دموكراتيك انتخاب شدهاند واگذار شود.
فاجعه سوق دادن معلمان ناكارآمد
به مقطع ابتدايي
«مرد» در بخش ديگري از نظرات خود ابراز ميداردكه اگر كسي توانايي تدريس ندارد حتما و حكما بايد از تدريس جدا شود. شأن معلمي بالاترين شأن است. به عبارتي همچون دانشگاه كه شأن استاد از كارمندان بالاتر است در آموزش و پرورش نيز بايد چنين باشد. اين افراد بايد سمتهاي اداري داشته باشند. اكنون متاسفانه شاهد هستيم چنين معلماني را سوق ميدهند به سمت كلاس درس به خصوص ابتدايي، اين فاجعه است.
از بين بردن فردا و نسل فرداست چون بچههاي ابتدايي توان اعتراض و تشخيص ندارند و در سنين حساس رشد هستند. وحشتناك است اين تصميم كه معلم ناكارآمد را در دوره ابتدايي كه فنيترين دوره است به كار بگيريم.
شميعزاده، دبير ادبيات فارسي تبريز يكي ديگر از شركتكنندگان در اين ميزگرد بود كه در اين زمينه اينگونه ابراز نظر كرد: وقتي براي جذب افراد در شغلهاي متفاوت تواناييهاي اختصاصي و لازم را مورد توجه قرار نميدهند مشكل خودنمايي ميكند. پس نگاه علمي و كارشناسي بايد در آغاز راه اعمال شود پيشگيري قبل از درمان را بارها شنيدهايم. فاطمه قرا يكي ديگر از معلمان فعال در عرصه مجازي و رسانهاي نيز معتقد است: مساله مهمي كه بايد توجه داشت بعضي كارها توانايي ذاتي ميخواهد، در كار معلمي خيلي اهميت دارد و حتي با آموزش هم به دست نميآيد.
تعصب معلمان و تشكلهاي معلمي
نسبت به ناكارآمدي معلمان
مرد كه خود از اعضاي ارشد يكي از تشكلهاي معلمي است در بخشي از گفتوگوي خود در اين ميزگرد گفت: نا كارآمدي برخي معلمان باعث افت منزلت و ديده نشدن شايستگي بسياري از همكاران ميشود. شايد كمتر از ١٠ درصد نيرو ناكارآمد باشد اما اين عده قليل بيشتر ديده ميشوند. من با توجه به آشنايي چندين سالهام با فعالين صنفي، متوجه شدهام كه اين دوستان از بهترين و حرفهايترين معلمان اين مرز و بوم هستند. به عبارتي معلمان ناكارآمد حتي حوصله و دغدغه صنفي هم ندارند، ما معلمان بايد بپذيريم كه اندكي از معلمان معلم نيستند و چون معلم نيستند لزومي به حمايت از آنان نيست.
شميعزاده هم كه از فعالان صنفي معلمي است در همين زمينه گفت: هر پست و مقامي يك شرح وظايف و مسووليتهايي به عهده دارد و اجراي آن وظيفه و تخطي از آن بايد با بازخواست و مواخذه نيز همراه باشد.
مواجهه اخلاقي و حقوقي با معلمان ناكارآمد
مرد كه دانشآموخته مديريت آموزشي است در بخش راهكارها براين باور است كه نحوه برخورد ما با معلمان هم مهم است، ظرفيت خاصي لازم است، بايد حرمت و اقتدار معلم حفظ شود، معلمي كه تحقير شود و بيسوادياش به رخش كشيده شود، چيزي براي ارايه به دانشآموزان نخواهد داشت. از سه منبع ميتوان نيروهاي كارآمد را در مقطع متوسطه تشخيص داد. دانشآموزان، معلمان خبره ومدير، در دوره ابتدايي هم افراد خبره و كارشناسان به سرعت تشخيص ميدهند كه كدام معلم در كدام مدرسه شاخص است. در گذشته در مقطع ابتدايي معلم راهنما بود. معلم راهنما، معلم خبرهاي بود كه به كلاس ميآمد و ساعتي و گاه ساعاتي را با دانشآموزان ميگذراند و گاه همچون شاگردي ناظر تدريس بود.
شميعزاده درواكنش به نظرات مرد گفت: اين معيارها در همه جا صادق نيست، در مدارسي كه بار علمي كمتري دارند، اكثر دانشآموزان و حتي مدير مدرسه معلمي را ميپسندند كه با دست باز و فراغ خاطر به پخش نمره بپردازند، درصد قبولي بالا وسرپوشي براي كم كاريها موجب ضعفهاي احتمالي ميشود. تشخيص فرد كارآمد از فرد ناكارآمد بايد از طريق مجاري قانوني و با معيارهاي دقيق باشد. نظر دانشآموز، اوليا و حتي نظر شخصي مدير نميتواند مبناي تشخيص باشد و اصلا نيازي نيست كه از فرد ناكارآمد حمايت ويژهاي صورت گيرد تا اشخاصي كه قانونمند و وظيفه شناس هستند به گونهاي تحقير شوند.
طاهره نقييي در اين زمينه معتقد است: اگر مرجعي با صلاحيت طراحي نكنيم خود اين سبك حذفي در آينده مشكلات جديدي ايجاد خواهد كرد.
محمود صفدري، دبير شاغل در استان خراسان شمالي در اين زمينه گفت: به نظرم چنانچه بخش دولتي از تدوين آييننامهاي شفاف و كارآمد عاجز است، اجازه تاسيس نظام معلمي را بدهند تا معلمان دلسوز، متخصص و صاحب نظر اقدام به تدوين چنين نظامي همانند نظام پزشكي و... كنند كه در آن حقوق و وظايف معلمان به روشني قيد شده باشد تا در صورت تخطي از هر بند، اوليا يا مديران مدارس بتوانند به صورت جزيي و مشخص پيگيري كنند، نه اينكه بيم زيرسوال رفتن كل شخصيت معلم ما را از اعاده حقوق همكاران، اوليا و دانشآموزان منحرف كنند. به نظرم تشويق مادي معلماني كه در نقطه مقابل چنين افرادي قرار دارند ميتواند موثرتر از تفسيرهاي سمبليك و كاغذين باشد؛ افزايش انگيزه و تشويق از طريق پرداخت پاداش به معلمان كارآمد، به نحوي كه اين تفاوت معنادار باشد. عامل بعدي براي افزايش كارآمدي، صحبت كردن با اينگونه معلمان و شنيدن درد دل و دلايل نارضايتي آنان از سيستم كاري و ارايه توضيحات به صورت محرمانه و خصوصي ميتواند باشد.
محمد داوري مشاور شاغل در مدارس تهران در اين زمينه ميگويد: زمينههاي بهداشتي و انگيزشي ناكارآمدي معلمان را بايد برطرف كرد. هرگونه برخورد با معلم ناكارآمد برخورد با معلول است و نتيجه بخش نخواهد بود و منجربه پنهان كاري و تظاهر ميشود. كسي كه انگيزه، استعداد و مهارتهاي معلمي را ندارد، به درد معلمي نميخورد.
وضعيت معيشتي وكارآمدي معلمان
منصور موسوي، كارشناس و فعال رسانهاي هم در بخشي از اين ميزگرد مجازي گفت: وضعيت رفاهي معلمان و برنامههاي توسعه مهارتهاي حرفهاي ميتوانند دو جزء مكمل هم باشند. تاكيد بر اينكه بهبود وضعيت معيشتي شرط كافي افزايش كيفيت نظام آموزشي نيست، بدين معنا نيست كه اين امر شرط لازم هم نيست.
مرد اما در اين بخش گفت: در مديريت دو بخش، انگيزش و بهداشت در نظريه هرز برگ مطرح است. مسائل رفاهي و مادي درسطح بهداشت و جهت حفظ كيفيت قلمداد ميشود. ايجاد انگيزه در كاركنان ناشي از خودآگاهي و غنا بخشيدن و مثمرثمر بودن عملكرد است. كمتر انساني را ميتوان يافت كه با سطح معقولي از امنيت و رفاه بتواند كارآمدي داشته باشد. اما خلاصه كردن كارآمدي به حقوق، دادن آدرس غلط است.
ريشههاي ناكارآمدي معلمان
محمد داوري، فرهنگي شاغل در تهران هم كه يكي ديگر از شركتكنندگان در اين ميزگرد مجازي بود با برشمردن ريشههاي ناكارآمدي معلمان براين باور است كه بيعلاقگي به حرفه معلمي، ضعف استعداد معلمي، ضعف مهارتهاي معلمي، تمركز سيستم آموزشي، ضعف مديريت آموزشي ، ضعف نظارت و ارزيابي عملكرد، مشكلات معيشتي معلم، كمبود امكانات و تجهيزات آموزشي و عواملي از اين قبيل ريشههاي اصلي ناكارآمدي معلمان است، متاسفانه در آموزش و پرورش معلمان بيانگيزه، بياستعداد و ضعيف زياد هستند.
شميعزاده، دبيرشاغل در آذربايجان و فعال صنفي هم در اين زمينه گفت: انگيزه و احساس نياز موتور محركهاي است كه اگر در وجود معلم و دانشآموز همزمان شكل نگيرد مشكل به وجود ميآيد. بيانگيزگي دانشآموزان براي تحصيل نبايد مغفول واقع شود. اگر دانشآموزي احساس نياز به علم را داشته باشد از بيسوادترين معلم هم ميتواند نكتهاي را اخذ كند.
اما مرد معتقد است: دانشآموزان ناكارآمد محصول سيستم ناكارآمد آموزشي ما هستند، شوق معلمي و شور يادگيري مهمترين فاكتور معلمي است. تشخيص استعداد معلمي مشكل است. حتي براي هر مقطع ويژگي خاص بايد مدنظر باشد. ممكن است معلمي براي ابتدايي عالي و براي متوسطه ضعيف باشد يا برعكس. اين موضوع چند فاكتوري و قابل بحث است.
محمود صفدري هم گفت: ناكارآمدي معلم را هم بايد يك پديده زميني و متاثر از عوامل زميني و فيزيكي بدانيم نه يك مساله فرازميني و متافيزيكي، همچنان كه آن را نبايد در حد شغل انبيا، قداست مجازي و مصنوعي ببخشيم. براي ضعفهاي او هم راههاي مستند و طبيعي بايديافت.
عملكرد معلمان متناسب
با سياستها و برنامههاي فعلي است
منصور موسوي در بخش ديگري از نظرات خود در اين گفت گو گفت: گمان بنده اين است كه در وضعيت فعلي ميانگين عملكرد معلمان بيش از انتظارات سياستگذاران و برنامهريزان آموزشي است. در واقع از شواهد و قرائن چنين بر ميآيد كه سياستهاي آموزشي و برنامههاي موجود از قابليت و ضمانت اجرايي بسيار كمي برخوردار است و سطح فعلي عملكرد اين معلمان براي اين برنامهها و سياستها بيش از حد انتظار است. اگر حقيقتا به آموزش و اثربخشي آن در زمينه تغيير رفتار و بهبود عملكرد دانشآموزان معتقديم، در زمينه اصلاح ناكارآمدي معلمان نيز ميتوان بر بحث آموزش تاكيد داشت. در اين مورد ميتوان به تجارب كشورهاي توسعهيافته نيز اشاره كرد كه از ٣٠ سال پيش برنامه TPD توسعه تخصصي معلمان را در راس برنامههاي بازآموزي و آموزش ضمن خدمت قرار دادهاند و طبق پژوهشها و ارزشيابيهاي موجود، نتايج قابل توجهي كسب كردهاند. از قضا اشكال اين فرض همين جاست كه در فقدان اين قبيل آموزشها ما فرض را بر اين ميگذاريم كه آموزشها در مورد اين افراد اثربخش نبوده است به گمان بنده در صورتي كه ساير اجزاي نظام آموزشي از جمله مساله معيشت و سيستم مديريت منابع انساني نظام آموزش بيش از پنجاه درصد كارآمد باشد، ميتوان برخورد قاطعانهاي با معلمان ناكارآمد داشت.
اخراج، تحمل، انتقال يا آموزش
محمد داوري، كارشناس ارشد مديريت آموزشي كه نزديك به ٢٥ سال سابقه كار دارد در بخشي از اين ميزگرد پيرامون نحوه مواجهه با معلمان ناكارآمد، گفت: كسي كه حتي ٢٩ سال سابقه دارد و به دانشآموز ضربه زده، اگر امكان داشته باشد اخراج شود. اخراج از آموزش ميتواند راهحل خوبي باشد آيا اگريك سال ديگر هم ضربه بزند عاقلانهتر است؟ !بسياري از حمايتها عوامانه و بدون توجه به اصل موضوع يعني يك نظام آموزش كارآمد است. من هم چون راهكار ممكن ديگري ندارم اين راهكار تلخ و سخت يعني اخراج را پيشنهاد كردم.
منصور موسوي در واكنش به اين نظر گفت: به نظرم معدود افرادي را ميتوان در اين دسته قرار داد. اشكالات يا ناكارآمدي بسياري از معلمان فعلي محصول اشكال در ساير اجزاي نظام آموزشي است. جناب داوري گرامي؛ به فرض اجراي راهكار مدنظر شما؛ به نظرتان تضميني وجود دارد كه در فرآيند جذب نيرو فردي كارآمدتر از شخصي كه اخراج شده است به سيستم وارد شود؟جواب من منفي است و از آنجا كه احتمال جذب دوباره افراد ناكارآمد را بيشتر ميدانم مساله بركناري و حذف صرفا هزينه اضافي بار سيستم ميكند. آموزش يكي از راهكارهاست. بهبود وضعيت رفاهي معلمان و ارايه مشوقهاي شغلي كه اين حرفه را براي افراد مستعد جذاب كند؛ اصلاح سيستم گزينش و در نهايت استقرار نظام ارزيابي، عملكرد اثربخش و... در نهايت با اجراي چنين طرحهاي ميتوان به جايي رسيد كه بدون تعارف كاركنان را ارزيابي كرد و در صورت تشخيص كاستيهاي غيرقابل اصلاح كنارش گذاشت. طبق پژوهشهاي موسسه iiep سازمان يونسكو غالب معلمان ضعيف به طبقهاي از معلمان كه تحت عنوان معلمان پابرهنه (با حداقل دريافتي و محروم از رفاه نسبي) نامگذاري شدهاند تعلق دارند. در نهايت يك مثال بزنم. ما در منطقه معلمي داشتيم كه با وضيعت نامناسب به كلاس ميآمد. در سالهاي وزارت حاجي بابايي معلم بود و با او كنار آمدند. الان مدير شده و كمي از شدت هيجاناتش كاسته شده است. بنده معتقدم اين قبيل افراد يا بايد اصلاح شوند يا حذف. اما غالب معلماني كه برچسب ناكارآمدي خوردهاند، از اين دست نيستند. اين دسته را ميتوان جزو افرادي دانست كه فاقد انگيزههاي لازم براي ايفاي وظايف و ارتقاي سطح عملكردشان هستند. اين را هم اضافه كنم كه بخش اعظم شاخص تعيين كارآمدي و ناكارآمدي معلمان در نظام آموزشي مدرن؛ غالبا سطح پيشرفت تحصيلي دانشآموزان است نه نظر مدير يا شاخصهاي كيفي كلي. به گمانم در وضعيت فعلي كه سيستم ارزشيابي پيشرفت تحصيلي دانشآموزان هم عليل است؛ نميتوان براي تشخيص ناكارآمدي به آن تكيه كرد. خلاصه كلام اينكه به قول استاد علاقهبندان، اين سيستم مثل چيدمان كارتهايت كه نبايد به آن دست زد كه مبادا از هم پاشيده شود، است.
محمد داوري در ادامه ودر پاسخ به موسوي گفت: نه تضميني نيست كه افراد بهتري وارد سيستم شوند. در درجه اول بايد مانع ضايع شدن حق دانشآموزان شد و بعد حق آن معلم را داد. اگر يك معلم ناكارآمد حقوق بگيرد و سركلاس نرود بهتر است. اينگونه معلمان ضرر مالي داشته باشند قابل تحمل است. واقعا برخي از معلمان در هر دقيقهاي كه با دانشآموزان ارتباط دارند؛ به روح و روان و فكر و ذهن آنها آسيب ميرسانند. اين خيانت است. فرد بيعلاقه و بيانگيزه و كم استعداد را استخدام ميكنند بعد مدعي ميشوند حالا بايد ٣٠ سال او و آسيبهايش را تحمل كرد. اينكه در كنار مطالبات معلمان به نقد از درون بپردازيم؛ هم حرفهاي است و هم اخلاقي وهم اعتماد والدين و دانشآموزان جلب ميشود. فعالان صنفي متاسفانه تمايلي به اين زاويه ندارند. معلم وقتي جذب ميشود بايد سطحي از استعداد را داشته باشد و بعد هم سطحي از مهارتها را بياموزد تا در ضمن خدمت فقط آموزشهاي تكميلي را ببيند نه اينكه پس از ١٠ سال معلمي؛ تازه الفباي معلمي را ياد گيرد.
منصور موسوي در ادامه گفت: كاملا صحيح ميفرماييد. اما زماني كه سيستم در جذب و به كار گماردن دچار اشكالات اساسي است و اين قبيل معلمان را جذب كرده و اين فرآيند در حال حاضر هم ادامه دارد؛ تاكيدي بر حذف نيروهاي ناكارآمد صرفا تحميل هزينهاي مضاعف بر نظام آموزشي است. ما فردي را كه به قول شما به درد معلمي نميخورد جذب ميكنيم و بعد از سالها خدمت تشخيص ميدهيم كه ناكارآمد است و با هزينهاي گزاف حذفش ميكنيم و اين دوره باطل كماكان ادامه مييابد. به گمانم نقطه پايان اين دور را ميتوان در بخشهاي گزينش و ارزشيابي يافت. تا زماني كه ساير اجزاي سيستم اصلاح نشوند؛ گريزي از اين هزينه نيست. تا آن موعد معلمان و دانشآموزان متحمل هزينههاي ناكارآمدي سيستم
خواهند بود.
داوري نيز در ادامه اين بحث گفت: دانشآموزان بيچاره قرباني اين شرايط ميشوند، تحميل هزينه به نظام آموزشي بهتر از تحميل آسيب به دانشآموزان است. البته بايد در اين بحث اداي احترامي كنيم به معلماني كه با همين سيستم ناكارآمد و با همين مشكلات معيشتي و با همين كمبودها و نامهربانيها و بيتدبيري ها؛ بسيار كارآمد و مفيد و موثر هستند و اولياي دانشآموزان عاشق اين معلمان و قدرشناس آنها هستند. در اعتماد؛ ميزگردي با دانشآموزان گذاشتيم. تيتر آن ميزگرد شد «نظام آموزشي خوبي نداريم؛ ولي معلم و مدرسه خوب
پيدا ميشود.»