به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ حجت الاسلام والمسلمین استاد سیدهادی خسروشاهی یکی از چهره های فعال و موثر در عرصه نهضت های اسلامی معاصر و از داعیه داران تقریب مذاهب اسلامی و اتحاد جوامع اسلامی است که جا دارد فعالان جهان اسلام به بررسی درباره اندیشه و عملکرد وی بپردازند و از تجربیات و آثار علمی او استفاده کنند. برای شناخت این استاد، گفتگویی با یاسر عسگری، پژوهشگر مسائل جهان اسلام، کارشناس کتاب دفتر نشر معارف و عضو دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی داشته ایم که در زیر می آید:
*در ابتدای گفتگو بد نیست به جایگاه شخصیت علمی، فرهنگی و سیاسی سید هادی خسروشاهی بپردازید تا مخاطبان، استاد را بهتر بشناسد؟
استاد خسروشاهی را باید از دنباله روان مصلحان اسلامی معاصر مانند سید جمال الدین اسدآبادی، شیخ محمد عبده، امام خمینی(ره)، امام موسی صدر، شهید صدر، اقبال لاهوری، سید قطب و... دانست. شاید بهتر است بگوییم نسل چهارم این جریان که همگام با دیگر مصلحان و فعالان جهان اسلام مانند آیت الله تسخیری، علامه فضل الله، آیت اله آصف محسنی، شیخ سعید شعبان، کلیم صدیقی، شهید فتحی شقاقی، فتحی یکن، حسن الترابی، راشد الغنوشی و... حرکت می کند.
به نظرم مناسب باشد در این گفتگو، ابتدا زمینه تکوین شخصیت سیاسی استاد خسروشاهی تبیین شود و گذری بر حیات علمی و سیاسی و اجتماعی وی و نقش ایشان در دوره معاصر داشته باشیم.
ابتدا زمینه خانوادگی و محیط پرورش ایشان است. ایشان در خاندان خسروشاهی متولد شدند؛ خاندانی که چندین دهه و شاید نزدیک به دو سده، علما و روحانیت بزرگی از این خاندان برخاسته اند و از علمای برجسته تبریز و آذربایجان بوده اند. پدر بزرگوار ایشان آیت الله سید مرتضی خسروشاهی است که از علمای صاحب رساله منطقه آذربایجان بوده است و برادر بزرگ ایشان هم آیت الله سید احمد خسروشاهی از هم دوره های امام خمینی، آیت الله مرعشی نجفی و آیت الله گلپایگانی و... بوده است.
نکته بعدی اساتید ایشان است. به نظرم ایشان از لحاظ سیاسی در بین اساتید بیشتر از امام خمینی(ره) و خصوصاً آیت الله طالقانی تأثیر پذیرفته است. البته در زمینه فرهنگی و تألیفی از اساتید دیگری چون استاد سید محمد محیط طباطبایی، استاد سید غلامرضا سعیدی (پدرخانم دکتر سید جعفر شهیدی)، استاد چرندابی و... هم تأثیر پذیرفته است که تأثیر پذیریشان از آنها، در برخی آثار و رویکردهایش مشهود است.
استاد به سیره و شخصیت سید جمال الدین اسدآبادی بسیار علاقه دارد و ایشان را الگویی برجسته برای تمام مسلمانان برمی شمارد، فلذا وی یکی از رسالت های خویش را معرفی شخصیت و اندیشه های سید جمال در جهت اتحاد جوامع اسلامی می داند و سالیان زیادی از عمر خویش را صرف گردآوری، تحقیق و نشر آثار سید جمال و آثار مربوط به او کرده است که خوشبختانه در بیش از ۲۰ جلد به زبانهای عربی و فارسی منتشر شده است.
استاد ضمناً از علامه محمد اقبال لاهوری نیز همواره به بزرگی یاد می کند و آثارش بسیار از او و اندیشه های بزرگش یاد می کند. ایشان در مقدمه کتاب «مفخر شرق» که نوشته استاد سعیدی درباره اقبال هست، می نویسد: «بدون تردید علامه محمد اقبال لاهوری یکی از بزرگترین و ارزنده ترین اندیشمندان عصر حاضر و تاریخ اسلام است... اقبال، را فقط به عنوان یک شاعر برجسته، یک فیلسوف، یک متفکر، یک مصلح اجتماعی، یک حقوقدان، یک استاد دانشگاه یا یک جامعه شناس نمیتوان معرفی کرد، بلکه باید او با در نظر گرفتن همه این ابعاد و عناوین، و به مشابه بانی و موسس اصلی کشور پاکستان و یکی از برجسته ترین شخصیت های تاریخ معاصر دنیای اسلام شناخت و معرفی کرد.»(ص ۱۹۴)
به نظرم اهمیت توجه به تاریخ معاصر و علما در نزد استاد، بیش از همه متأثر از استاد محیط طباطبایی و آقابزرگ تهرانی و شیوه و تلاش های شبانه روزی این دوست. ایشان به مانند استاد محیط و به نظر خویش، هر جا تلاش ارزشمندی را از نویسندگان یافته است، در جهت نشر، تصحیح، تکمیل و چاپ آن اقدام کرده است. به همین جهت است که آثار بسیاری از شخصیت ها را گردآوری کرده و یا مقدمه ای یا پاورقی تحقیقی بر آنها زده و منتشر کرده است. از آن جمله می توان به انتشار مجموعه آثار علامه طباطبایی در بیش از ۲۰ جلد، مجموعه آثار استاد سعیدی و برخی شخصیت های فرهنگی و سیاسی دیگر پرداخته است.
استاد در ترجمه و توجه به مسائل جهان اسلام، علاوه بر زمینه ها و انگیزه های درونی که داشته است، فعالیت های امثال استاد سید غلامرضا سعیدی و صدر بلاغی و... نیز انگیزه شان را بیشتر می کرد و ایشان را مصمم تر می کرده است که به انتشار و ترجمه آثاری در زمینه جهان اسلام یا معرفی شخصیت ها و فعالان جهان اسلام بپردازد.
شاید از سوی دیگر، روحیه باز و تساهل امثال استاد سعیدی نیز برای او یک الگوی عملی بود که در عین پافشاری بر اصول، با کسانی که همسویی فکری کمتری با وی داشته اند، ارتباط داشته باشد و توجه همگان را به حل مشکلات جهان اسلام و بیداری مسلمانان نماید. اگرچه این روحیه و تساهل سیاسی استاد و تدوین و گردآوری برخی شخصیت های التقاطی، از نظر عده ای، جزو نکات انتقادبرانگیز زندگی سیاسی و فرهنگی ایشان تلقی شده است که اشاره به این موضوع، فعلاً در این حد کفایت می کند.
* از آثار ایشان چه کتاب هایی منتشر شده است که ما برای آشنایی با اندیشه های ایشان مطالعه کنیم؟
آثار منتشر شده ایشان به چند صورت تألیف، ترجمه، گردآوری و همچنین مقدمه بر کتاب هاست که به نظرم در این رویکرد، از محیط طباطبایی و مرحوم سعیدی تأثیر پذیرفته است. در کتاب «نگاهی به زندگی استاد خسروشاهی» در این باره از قول ایشان آمده است: «در مسأله تألیف و ترجمه، فرقی بین تألیف و ترجمه نمی بینم و فکرم همیشه این بوده که چیزی و کتابی یا اثری به هدف من کمک می کند، به دنبال ترجمه و نشر آن می رفتم...
این نکته را از مرحوم استاد سید غلامرضا سعیدی یاد گرفته بودم که ایشان همیشه ترجمه می کرد و یک بار همان اوایلی که قم آمده بود به ایشان گفتم استاد! چرا شما همیشه ترجمه می کنید؟ با اینکه چند زبان آشنایی دارید و می توانید تألیف کنید. ایشان گفتند ترجمه آسانتر است و اگر انسان به جای اینکه سه کتاب را ترجمه بکند، بیاید یک جلد را تألیف کند، در واقع مجنون است. البته این یک دیدگاه است و نفی تحقیق و تألیف را نمی کند.»
همانطوری که ذکر شد، ایشان این شیوه را در زندگی خود به کار گرفت و انصافاً کتاب های ارزشمندی را ترجمه و گردآورری و تدوین کرد که هر کدام در زمان انتشارشان، بسیار اثرگذار بودند و مورد استقبال واقع شدند. از ترجمه های مهم ایشان می توان به کتاب های «عدالت اجتماعی در اسلام» و «ما چه می گوییم؟» و «اسلام و صلح جهانی» از سید قطب نام برد که در این کتاب ها در اواخر دهه های ۳۰ و ۴۰ و ۵۰ (دهه های منتهی به انقلاب اسلامی) از مهمترین کتاب های اسلامی در زمینه حکومت اسلامی و ایدئولوژی اسلامی به شمار می رفت و مبارزان مسلمان از آن کتابها در مقابل ایدئولوژی مارکسیست ها استفاده می کردند.
ایشان در این راستا کتاب هایی از جرج جرداق، محمد قطب، کلیم صدیقی، راشد الغنوشی و شهید فتحی شقاقی و... ترجمه و آنها را به جامعه فرهنگی و انقلابی ایران شناساند. دیگر همفکران و دوستان ایشان هم نیز به معرفی ابوالاعلی مودودی، حسن البناء و... پرداختند.
استاد خسروشاهی در راستای دغدغه های جهان اسلامی اش به تدوین و انتشار مجموعه حرکت های اسلامی معاصر پرداخت و آنها را در بیست از ۲۰ جلد عنوان بندی کرد که بیش از ۱۰ جلد آن منتشر شده اند. «فدائیان اسلام: تاریخ، عملکرد و اندیشه»، «اخوان المسلمین: بزرگترین حرکت جنبش اسلامی معاصر»، «حرکت اسلامی فلسطین؛ از آغاز تا انتفاضه»، «امام خمینی و انقلاب اسلامی، مسأله شیعه و سنی»، «مسائل نهضت های اسلامی»، «نهضت های اسلامی و انقلاب اسلامی ایران»، «حرکت اسلامی سودان»، « حرکت اسلامی الجزائر»، «حرکت اسلامی تونس»، «نهضت اسلامی افغانستان» و همچنین «تاریخچه جمعیت اخوان المسلمین» از آن کتابهای منتشر شده این مجموعه هستند که قرار است کتاب هایی در زمینه حرکت های اسلامی مصر، پاکستان، ترکیه، عراق و... نیز منتشر شود که امید است سلامتی و توفیق همراه استاد باشد تا بتواند همه آنها را زودتر منتشر کند و به دست علاقمندان برساند.
* مبانی نظری و اجتماعی اندیشه سیاسی خسروشاهی چیست؟
به نظرم، پیش از پاسخ به این سوال باید در نظر داشت که استاد خسروشاهی یک روحانی متعهد است که تعلق خاطر به اسلام و آموزه هایش دارد و پیش از هر چیز به احیا، پویایی و مجد اسلام، حوزه و روحانیت متعهد می اندیشد. لذا این پیشنیه حوزوی ایشان را نباید نادیده گرفت. به نظرم همین مسأله یکی از وجوه تمایزات استاد خسروشاهی با برخی از روشنفکران یا سیاسیون غربزده و غربگرا و... است؛ یعنی ایشان به خاستگاه اولیه اش یعنی حوزه تعلق خاطر ویژه دارد و ما در بررسی شخصیت ایشان باید بدانیم استاد اولاً یک روحانی و حوزوی متعهد است و سپس روشنفکری دینی و فعالی جهان اسلامی.
اما در تبیین و پاسخ به سئوال شما می توان گفت که اندیشه و عمل سیاسی استاد سیدهادی خسروشاهی متأثر از مبانی فکری اسلامی و از نوع اصلاحی و در پی سامان بخشیدن به جهان اسلام از طریق احیای اندیشه سیاسی و اجتماعی اسلام، تقریب مذاهب اسلامی، تشکیل امت واحده و حکومت جهانی اسلام است؛ حکومتی عادلانه، اسلامی و به دور از ظلم و تبعیض.
استاد خسروشاهی شدیداً به حضور اجتماعی و سیاسی ادیان ـ به ویژه دین اسلام و مسیحیت ـ قائل است و این اعتقاد را در غالب نوشتارها، گفتگوهایش بیان داشته است. البته این حضور اجتماعی و سیاسی را در کنار مردم می پسندد و نه در کنار قدرت ها...
ایشان معتقد است که انقلاب اسلامی نور الهی برای تعمیق در گذشته و چراغ راه آینده دنیای اسلام و مستضعفین جهان است.
استاد خسروشاهی توجه جدی به تاریخ سیاسی معاصر جهان اسلام دارد و درصدد شناخت دقیق ریشه های انحطاط و عقب ماندگی جهان اسلام و احیای جوامع اسلامی در دوران معاصر است. وی توجه و حساسیت زیادی به برخی از مقولات و مسائل داشته است که از جمله آنها می توان حرکت های اسلامی معاصر، مسأله فلسطین، مقابله با صهیونیسم، مقابله با مسیونرهای مسیحی و سیاستهای واتیکان در جهان، هویت بخشی به نسل جوان، تحقق حکومت اسلامی و ثبت تاریخ مبارزات اسلامگرایان را نام برد.
استاد خسروشاهی معتقد است برای اینکه شریعت پاسخگوی نیازهای انسان در همه زمان ها باشد و راه حلی برای مشکلات زمان در پرتو تعالیم اسلامی باشد، اختیاراتی در فقه شیعه، به جای هر حاکمی، به فقهای جامع الشرایط داده شده و اصل ولایت فقیه نیز برای همین منظور و برای راهگشایی تنظیم شده اشت.
استاد خسروشاهی مینویسد: «از نظر ما، معیار سنجش کارها و قضاوت درباره افراد و گروهها و حکومتها، فقط اسلام است... اسلامی که استعمار سرخ و سیاه و امپرایالیسم تجاوزکار شرق و غرب را ـ زیر هر نام و عنوانی که جلوه کنند ـ دشمن ملتها میداند و با آنها تا آنجا که بتواند مبارزه میکند و دفاع از مسلمانان را در هر کجا که باشند، یک فریضه و یک واجب برای همه مسلمانان نباشد و به امور آنان اهتمام نورزد، غیرمسلمان می خواند: «من اصبح ولم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم»... و البته این بدان معنی نیست که دفاع از مردم ستمدیده و محروم غیرمسلمانان دنیا یک واجب انسانی نیست، بلکه طبق دستور صریح اسلام، دفاع از همه توده های محروم و حتی نبرد در راه آزادی و رهایی آنان، یک وظیفه است.»
* در نظر استاد خسروشاهی علل عقب ماندگی جوامع اسلامی چیست؟
در نظر استاد خسروشاهی یکی از مهم ترین علل انحطاط مسلمانان و عقب ماندگی جهان اسلام، اختلافات مذهبی و عدم تعامل مسلمانان است و تلاش برای وحدت جوامع اسلامی و تقریب مذاهب اسلامی و همسو کردن مسلمانان جهت رویارویی با استعمار صلیبی ـ صهیونی از جمله دغدغه های مهم همه مصلحان معاصر به ویژه استاد خسروشاهی است.
در اندیشه استاد خسروشاهی اتحاد جوامع اسلامی جایگاه ویژه ای دارد و بررسی اندیشه و عملکرد استاد خسروشاهی درباره مسائل جهان اسلام، نهضت های اسلامی معاصر و چالش های پیش روی جوامع اسلامی ضروری و مفید است.
ریشه یابی نابسامانی ها و انحطاط جهان اسلام و رفع آنها، از دغدغه های استاد خسروشاهی است. ایشان به ریشه یابی معضلات و مشکلات جهان اسلام با رویکردی عمدتاً فرهنگی و اندیشه ای می پردازد و در پی آن، راه حل هایی نیز جهت رفع آنها ارائه می کند. ایشان در این مسیر به معرفی الگوهایی برای رهایی جوامع اسلامی از انحطاط و استبداد و استکبار نیز می پردازد. تبیین تئوری حکومت اسلامی و پرداختن به شخصیت هایی چون سید جمال الدین اسدآبادی، نواب صفوی، آیت الله کاشانی، امام خمینی(ره)، آیت الله طالقانی، امام موسی صدر، سید قطب و... از جمله الگوهایی هستند که ایشان برای رهبری جوامع اسلامی پیشنهاد می دهد.
ایشان معتقد است مشکلات امروزی جامعه اسلامی هم زمینه داخلی داشته است و هم از عوامل خارجی و استعمار نشأت گرفته است، اما وی همانند سید جمال، توجه جدی رفع استبداد و دیکتاتوری از جوامع اسلامی و همچنین علم آموزی مسلمین و فراگیری علوم و فناوری های جدید دارد. اگرچه از نقش استعمار و صهیونیسم غافل نیست و مانند برخی سیاسیون و روشنفکران غربگرا یا سکولار، آنها را نادیده نمی گیرد و تطهیر نمی کند. به نظرم همین مسأله یکی از نقاط قوت و برجستگی فکری استاد در مقایسه با برخی از روشنفکران و سیاسیون غربزده و غربگرا و... است که بعضاً هم با آنها آشنایی قدیمی و ارتباط دوستانه دارد.
با تتبع در آثار استاد خسروشاهی می توان عوامل زیر را ریشه مشکلات کنونی جوامع اسلامی در نظر او دانست:
۱. دوری از اسلام اصیل؛
۲. جمود فکری حوزه های فکری، فرهنگی و مراکز علمی؛
۳. اختلافات و خصومت های مذهبی؛
۴. عدم تعامل علما و اندیشمندان و روشنفکران اسلام؛
۵. غربزدگی و شیوع افکار غرب گرایانه در جهان اسلام؛
۶. استعمار؛
۷. استبداد؛
ایشان کوشیده است در هر یک از عرصه ها ـ در حد توان و مقدورات خویش ـ گامی بردارد. وی برای آشنایی جامعه اسلامی و به ویژه نسل جوان و نوجوان، به انتشار کتاب های بزرگانی چون علامه طباطبایی و استاد سعیدی همت گماشت. در موسسه دارالتبلیغ آیت الله شریعتمداری، مسئولیت انتشارات و همچنین راه اندازی دو نشریه ویژه کودکان به زبانهای فارسی و عربی را بر عهده گرفت. کتاب های داستانی برای بچه ها نوشت یا ترجمه کرد تا معارف اسلامی را به آنها بشناساند.
بعداً هم به تأسیس موسسه فرهنگی و انتشاراتی و نشریه مستقل دست زد. در عرصه اختلافات مذهبی، هم خود الگوی عملی برای وحدت و تقریب مذاهب و تعامل با چهره های سیاسی و مذهبی شد و در عرصه ارتباطات هم زمینه آشنایی دانشمندان جهان اسلام با همدیگر را فراهم ساخت و به شناساندن استعمار و برنامه های آنان و همچنین سیاست های تبشیری کلیسا در جهان اسلام پرداخت. در زمینه استبداد هم استراتژی فرهنگی را در دستور کار خود قرار داده و با انتشار آثار سید جمال و ترجمه آثار سید قطب و محمد قطب و دیگران مخالفت خویش را اعلام کرد. استاد معتقد است عقب نشینی در برابر عمّال استعمار و تجزیه طلبان، تسلیم مجدد در برابر استعمار و ضربهای به استقلال مسلمان است.
ایشان به نقشه استعمار در پراکندگی اقوام و ادیان و ملیت ها و طوایف مختلف و در نهایت عقب ماندگی جوامع می پردازد و آن را سیاست استعماری برای نفوذ و سلطه و بهره کشی از آنها میداند؛ سیاستی که در شرق و غرب، آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین اجرا شده است و می شود. استاد خسروشاهی در برخی آثارشان از نقش برجسته استعمار در شکل گیری قادیانیه و بابیت و بهائیت پرده برمی دارد و دامن زدن به اختلاقات و ایجاد تفرقه میان مسلمین اشاره میکند و معتقد است قادیانیگری و بهاییگری، نخستین حکمی را که اعلام کردند، لغو حکم جهاد و لزوم همکاری با بریتانیای کبیر! بود و در این باره لوح ویژه هم صادر کردند... رهبران هر دو فرقه، حکم جهاد اسلامی را نسخ شده اعلام داشتند تا سلطه استعمار باقی بماند.
* استاد خسروشاهی علاقه شدیدی به سید جمال دارند، در این باره توضیحاتی ارائه دهید؟
استاد خسروشاهی به صورت ویژه، خود را مدیون و شیفته سیدجمال الدین اسدآبادی می داند که موج بیداری اسلامی را در جهان اسلام در دوران معاصر با فعالیت های او آغاز شد. نتیجه همت و این ارادت ویژه باعث شد که با همت ایشان، آثار پراکنده سیدجمال، این مصلح بزرگ اسلامی، در حدود ۱۰ جلد تنظیم و تدوین شد و بارها و بارها به زبان های فارسی و عربی و اردو در کشورهای اسلامی منتشر و ترجمه شود.
استاد خسروشاهی سید جمال را الگوی خود و دیگر مسلمان و احیاگران مسلمان معاصر می داند و معتقد است که سید جمال پنج مشکل و درد عمده در کشورهای اسلامی می دید که باید آنها درمان شوند: ۱. استبداد حاکمیت؛ ۲. جهالت و نا آگاهی توده های مردم و دوری اینها از علم در تمدن؛ ۳. نفوذ عقاید خرافی یا پرداختن به مسائل فرعی در جهان اسلام و متروک گذاشتن اصول حیاتی؛ ۴. مسأله جدایی و فرقه گرایی یا اختلافات مذهبی و یا قومی؛ ۵. نفوذ استعمار غربی و سلطه سیاسی و سپس فرهنگی آن.
در نظر استاد خسروشاهی، سید جمال نخستین گام در راه نجات جوامع اسلامی و بازگشت به خویشتن و احیای دینی را مبارزه با استبداد حکام داخلی و مجهز شدن به علوم و فنون و دستاوردهای جدید تمدن می داند.
استاد خسروشاهی گاهی اوقات ـ خصوصاً قبل از انقلاب و با توجه به خفقان سیاسی دوره پهلوی ـ حرف های خود درباره مشکلات جهان اسلام و راهکارهای برون رفت آن را از زبان سید جمال می گوید و نظرات و راهکارهای سید جمال را می پذیرد. لذا او تشویق می کند که مسلمانان و خصوصاً جوانان و انقلابیون باید علوم جدید آگاهی داشته باشند و به تحصیل علوم جدید بپردازند و به طور مثبت از دستاوردهای مفید تمدن غربی استفاده کنند، چرا که مادامی که در یک جامعه علوم نفوذ نداشته باشند، خرافات و یا مسائل غربی غلبه خواهد داشت و این یکی از عوامل استمرار و استقرار سلطه سیاسی حکّام مستبد خواهد بود.
* مشی فکری و سیاسی استاد خسروشاهی را چطور ارزیابی می کنید؟
مشی فکری و سیاسی استاد خسروشاهی، مشی خاصی به مربوط به خود ایشان است. شاید ـ و برخی مواقع حتماً ـ با بعضی از مواضع و دیدگاه ها و رویکردهای ایشان موافق نباشیم و انتقادهایی نسبت به آن داشته باشیم، ولی برداشتی که بنده از زندگی فکری و سیاسی ایشان دارم این است که استاد خسروشاهی اختلاف فکری یا عملکردی بسیاری با فعالان سیاسی اسلامگرای داخل و خارج از کشور داشته است، اما چون در نهایت وجود آنها را برای جامعه اسلامی مفید تشخیص می داد، ارتباط خود را با آنها حفظ کرده است و به قول خودشان، در موارد لزوم، توصیه ها و پیشنهادات یا انتقاداتی را هم مطرح کرده است.
لذا طیف فکری دوستان و مرتبطین وی بسیار گسترده است از رهبر معظم انقلاب و استاد محمدرضا حکیمی گرفته تا استادشان آیت الله جعفر سبحانی، آیت الله تسخیری، آیت الله آصفی و آیت الله آصف محسنی و... چهره های سیاسی چون علی اکبر ولایتی، محمدجواد حجتی کرمانی، سید محمود دعایی، روحالله حسینیان، سید محمدصادق خرازی و بسیاری از مسئولان وزارت خارجه و... شخصیت های جهان اسلامی چون راشد الغنوشی، کلیم صدیقی، فتحی شقاقی و... که بعضی از این ارتباطات تاکنون یا تا زمان حیات نامبردگان ادامه داشته است.
* استاد خسروشاهی از منادیان تقریب مذاهب اسلامی به شما می آیند. ایشان چه برداشتی از تقریب دارند و در مواجهه با اهل سنت و مذاهب اسلامی چه رویکردی را اتخاذ کرده است؟
در نظر استاد خسروشاهی، تقریب مذاهب از جمله راهکارهای ضروری برای اتحاد جوامع اسلامی است. مهمترین اثر تقریبی ایشان کتاب «سرگذشت تقریب» است که به زندگی و اندیشه های آیت الله محمدتقی قمی اختصاص دارد. نظرات ایشان درباره ایده راهگشای تقریب آمده است. در نظر ایشان، با بهره گیری از تقریب می توانیم اختلافات خود را مدیریت کنیم و به جای آن که عامل تضعیف امت و زندانی کردن امکانات و منابع آن باشد، از آنها پشتوانه مهمی برای رشد و پیشرفت و خیزش امت بسازیم. ایشان درباره ضرورت تقریب می گوید: مسلمانان در صورتی که که به دنبال خیزش و نجات از این حالت ضعف و عقبماندگی هستند، راهی جز وحدت و کنار نهادن تفرقه و درگیری ندارند.
* استاد خسروشاهی از ترویج کنندگان فعالیت در قاره آفریقاست. در این باره ایشان چه نظراتی دارند؟
در نظر استاد خسروشاهی، ما نیرویی عظیم، بالقوه و بالفعل در آفریقا داریم... اکثریت مردم آفریقا مسلمان هستند و اگر دقیقاً برنامهریزی شود میتوان در آفریقا به بسیاری از کارها مبادرت ورزید. به نظر ایشان، آفریقا قارهای است که هنوز مانند گذشته، ناشناخته مانده و ما نیز خیلی دیر به آنجا رفتهایم و زودتر از ما، استعمارگران این قاره را شناختهاند.
ایشان در آثار خود مکرراً از نقشه های واتیکان و کلیساها در آفریقا پرده برمی دارد و در کتاب «حرکت اسلامی سودان» از ایشان آمده است: «آنان مبلغ ۲ میلیارد دلار در سال و ۱۱۰هزار مبشر که به آفریقا فرستادهاند، برنامهریزی کردهاند که تا سال ۲۰۰۰ قاره آفریقا را به رغم خود مسیحی کنند. البته در بعضی از کشورها موفق بودهاند و در بعضی دیگر با شکست مواجه شدهاند. سفرهای متعدد پاپ به آفریقا نیز به همین منظور است. وی به میان سیاهان میرود تا بگوید که به اصطلاح اختلافی بین سیاه و سفید نیست...»(ص۵۸)
ایشان در ادامه می نویسد: «من معتقدم که اگر هماهنگی مناسبی بین ارگانها به وجود آید، آنقدر هم نیاز به هزینه های هنگفت نخواهد بود. در حقیقت وقتی که دینی با ۲ میلیارد دلار به وجود میآید، با مبلغی کمتر از آن هم از بین میرود. آنچه میماند معنویت است که الحمدالهو در این زمینه هیچ گونه کمبودی نداریم.»(ص۵۹)
ایشان با اینکه اذعان دارد دنیای مسیحیت سرمایه گذاری عظیمی را در آفریقا انجام داده است، اما برای مسیحیت آینده ریشه داری در آفریقا نمیبیند. چرا که در نظر ایشان، دنیای مسیحیت امروزه با استفاده از پول و مسائل رفاهی و بهداشتی، گروه گروه آفریقاییان را به مسیحیت میخوانند، ولی اصول مسیحیت با آفریقا و باورهای مردم آن سازگار نیست... به ویژه که سیاهان در عمل، از دیدگاه این آقایان، در مرتبه دوم و سوم انسانی قرار دارند و این در درازمدت موجب واکنشهایی خواهد شد که مسیحیت را در آفریقا بیآینده خواهد ساخت.
* استاد خسروشاهی مدتی به عنوان سفیر در واتیکان حضور داشتند، درباره این حضور و تجربیاتش چه می گویند؟
حضور ایشان در واتیکان، تجربیات جدیدی برای ایشان به همراه داشت و افق های نویی برای فعالیت و تلاش بیشتر به روی ایشان گشود. این حضور باعث شد که برخی نظرات و دیدگاه هایی که ایشان در کتاب خوانده بود یا شنیده بود، به عینه ببیند و فعالیت های ارزشمندی در جهت معرفی اسلام راستین در ایتالیا و دیگر کشورهای اروپایی انجام دهد. اگر به نقش آفرینی اسلام در حل معضلات جوامع و بحران های پیش روی انسان معاصر، اعتقاد داشت، این اعتقاد به یقین تبدیل شد و اگر یقین داشت، این امر برایش یقینی تر شد؛ یعنی اینکه اسلام با برقراری حکومت اسلامی و اتحاد جوامع مسلمان، توانایی حل معضلات جوامع و مقابله با دشمنان را دارد. این ظرفیت ها و توان هست، فقط باید برنامه ریزی داشت، همت کرد و هماهنگ بود و نیازها، موقعیت ها و زبان خاص جوامع را در نظر داشت.
استاد خسروشاهی بعد از بازگشت از مأموریتشان، برای روشن شدن حقایق و سیاست های واتیکان مقالاتی درباره واتیکان و همکاری آنها با امپریالیسم و صهیونیسم نوشت که با مقالات و یادداشتهای قبل از انقلاب ایشان، بعدها به صورت یکجا و به شکل کتابی مستقل منتشر شد. این کتاب ضمن اینکه حقایقی درباره واتیکان و سیاست های به ظاهر صلحطلبانه آن را مطرح می کند، و تا حدی برخی از وجوه اندیشه سیاسی و بین المللی استاد خسروشاهی را به نمایش می گذارد.
از جمله اینکه ایشان معتقد است در دیدارها و گفتگوی بین ادیان باید به موضوعات و مناقشات اصلی و نه تشریفاتی پرداخت وگرنه تشکیل سمینارهای تعارفاتی مشکلی را حل نخواهد کرد. یا اینکه ایشان معتقد است که در اکثر مواقع در کشورهای مستعمره، اول کلیسا وارد عمل شده و پس از آن نیروهای استعماری آمده اند...
یا اینکه معتقد است که واتیکان به عنوان یک کشور، در اغلب مسائل سیاسی دنباله روی سیاست های غربی به ویژه امپریالیسم آمریکاست... در نظر ایشان، نزدیکی و هماهنگی سیاست واتیکان با غرب انکارناپذیر است و سیاست «نه شرقی و نه غربی» ما و هر عکس العمل خلاف غرب از طرف ما، واتیکان را برمی انگیزد ولی با توجه به سیاست پیچیده واتیکان، واکنش هایش صریح و آشکار نیست. واتیکان هرگز تاکنون به طور صریح از انقلاب اسلامی ایران، به مشابه یک انقلاب عمیقاً مذهبی، تعریف و تمجید نکرده است. کشتارهای وحشیانه رژیم شاه هرگز به طور صریح توسط پاپ محکوم و تقبیح نشده است و دهها مورد دیگر...
استاد خسروشاهی همچنین معتقد است که ظهور انقلاب اسلامی در ایران، تحرک روزافزون واتیکان در زمینه های سیاسی و فرهنگی را برانگیخته است. در نظر ایشان، دیدارهای سران با پاپ، مسافرت های پی در پی پاپ به قاره های جهان، اهمیت دادن به تبلیغات مسیحی در آفریقا، تقویت انتشارات و برنامه های ۳۶ زبانه رادیو واتیکان، اعلام سال ۱۹۸۳ به عنوان سال مقدس، دعوت از اسرائیل و سوریه به همکاری و سرد کردن آتش تند انقلابات اجتماعی ـ سیاسی مردم آمریکای لاتین از نمودهای این تحرک هستند.
ایشان در انتقاد از سیاست های دوگانه واتیکان نسبت به مسائل جهانی، این سیاست دوگانه ـ از یکسو حمایت از جنایتکاران و از سویی عدم حمایت از مظلومان یا سکوت در برابر آنان ـ را غیرقابل توجیه می داند و می نویسد: «واتیکان خود را وارث تعلیمات حضرت عیسی(ع) می داند... و ما یقین داریم حضرت عیسی هم اکنون بود در کنار مردم بود، نه در کنار قدرتها...»
استاد خسروشاهی معتقد است که سالیان درازی است که جنگ صلیبی بین اسلام و مسیحیت، به صورتهای گوناگون همچنان وجود دارد و مسیحیان معاصر به ویژه واتیکان شروع کننده آن هستند؛ زیرا جنگ تبشیری در آفریقا و آسیا، علیه بتپرستی و شرک و گاوپرستی نیست، بلکه مستقیماً علیه مسلمانان است... همان طور که قتل عام های آفریقا و آسیا هم علیه مسلمانان است... و این اگر نوعی جنگ صلیبی نیست، پس نام آن چیست؟...
در نظر ایشان هم اکنون بسیاری از موسسات مسیحی در جهان، علیه اسلام و قرآن تبلیغات منفی و تخریبی وسیعی را انجام می دهند. نشریات آنها به رد اسلام و قرآن و تضعیف عقاید و تحقیر مسلمانان و توهین و... میپردازند و این یعنی نوعی جنگ صلیبی ـ تبشیری علیه مسلمانان.
* یکی از وجوه شخصیتی استاد، تسلط به تاریخ معاصر و ارتباط با فعالان و نقش آفرینان تاریخ معاصر است. ایشان درباره ضرورت شناخت شخصیت ها و مطالعه تاریخ چه نظراتی دارند؟
استاد خسروشاهی در این باره معتقد است شناخت شخصیت های دیروز تاریخ به عنوان شناسایی اندیشه آنان، لازمه استمرار مبارزه برای به دست آوردن حق و پیروزی به شمار می رود. بررسی و کسب تجارب از حرکت های گذشته تاریخ، به منظور فهم چگونگی و نحوه عمل آنان ضروری است که از بطن ایدئولوژی پویای اسلامی سرچشمه می گیرد. این درس آموزی از تاریخ برای ساختن و تحقق فردای ایده آلی که عاری از نقص گذشته باشد، اجتناب ناپذیر است. لذا بر اهمیت مطالعه تاریخ معاصر و ثبت دقیق و صحیح آن برای آیندگان تأکید می کند.
* یکی از وجوه شخصیتی استاد، ارتباط با اخوان المسلمین و ترجمه آثار شخصیت های برجسته آن است. ایشان درباره اخوان المسلمین و تحولات اخیر مصر و جهان اسلام چه نظراتی دارد؟
بیتردید استاد خسروشاهی مهمترین شخصیت ایرانی مرتبط با اخوان المسلمین بوده و ناگفته ها و نانوشته های بسیاری در این زمینه دارد و افکار مهم اخوانی ـ البته افکار نسل های اول و دوم و نه نسلهای اخیر آنها ـ را به جامعه فارسی زبان کشورمان ترجمه و منتشر ساخته است. ایشان علت ترجمه آثار اندیشمندان جهان اسلام را نیاز نسل جوان ایرانی، حضور پررنگ و فعال مکاتب و ایسم های وارداتی و همچنین فقدان منابع اسلامی در آن مقاطع بیان می کند و در گفتگویی با «فصلنامه علوم سیاسی» دانشگاه باقرالعلوم(ع) می گوید: «ما احساس می کردیم از لحاظ ایدئولوژی بچه های ما چیزی ندارند. به دانشگاه یا مسجد مرحوم آیتالهل طالقانی می رفتیم و می دیدیم واقعاً نیاز هست و ما چیزی نداریم. با رساله و توضیح المسائل هم نمی شد آنها را در مقابل گرایش های غیراسلامی حفظ کرد. این بود که این کار [ترجمه آثار] به پیشنهاد من شروع شد. آقای گرامی و بنده کتاب «العدله الاجتماعیه فی الاسلام» را ترجمه کردیم و از آقای محمد قطب کتاب «الانسان بین المادیه و الاسلام» را به فارسی برگرداندیم. کارگردان این فعالیت حداقل در قم بنده بودم.»
از دیگر کسانی که در این نهضت ترجمه فعالیت داشتند می توان آقایان صدر واثقی، احمد آرام، رهبر معظم انقلاب و آیتالله سید محمد خامنه ای و... را نام برد.
ایشان درباره بازتاب انتشار این آثار در حوزه های علمیه می گویند: «در حوزه های علمیه قشری ارتجاعی داشتیم که می گفتند سید قطب سنی است و ما را متهم می کردند به تسنن یا «توهب» و از این برچسب ها! ما هم نه به دنبال مقام و پستی بودیم که از این اتهامات بترسیم و نه اهمیتی می دادیم که مثلاً پیرمرد محترمی وقتی سلام می کردیم جواب سلام ما را نمی داد! ما به این برخوردها عادت کرده بودیم... ... نگرانی نداشتیم نه اینکه نیاز مالی نداشتیم، اما چون قانع بودیم این مسائل تأثیری در هدف ما نداشت و از کارمان باز نمی داشت. در مشهد وضع بدتر بود و این قبیل اتهامات قویتر از قم.»
ایشان در مقدمه ای که بر ترجمه کتاب «تاریخچه جمعیت اخوان المسلمین» نوشته اند و آن را در ۲ جلد از سوی وزارت خارجه منتشر شده است، می نویسد: «اخوان المسلمین بدون تردید از مهمترین جنبشها و حرکتهای اسلامی ـ سیاسی در تاریخ معاصر جهان است. این جمعیت از آغاز تأسیس در سال ۱۹۲۸ میلادی در مصر، توسط شهید استاد شیخ حسن البناء همواره نقش تأثیرگذاری در تحولات سیاسی ـ اجتماعی ـ فکری و فرهنگی جهان عرب و اسلام داشته است. درباره تاریخ و اندیشه و عملکرد این جمعیت صدها جلد کتاب و هزارها مقاله و تحلیل، توسط دوستان و دشمنان، تألیف و منتشر شده است که خود نشان دهنده نقش ویژه جمعیت در سطح جهانی است.»
ایشان بعد از روی کار آمدن دولت اخوانی مرسی، اگرچه اوائل تا حدی تحلیل های خوشبینانه ای داشت و کمتر به گرایشات سلفی پُررنگ و غیراعتدالی بدنه اخوان امروز پرداخت، اما بعد از مدتی به نقد و بررسی واقعبینانه و نه توجیه گرانه عملکرد اخوان پرداخت و غلتیدن آنها به دامن عربستان، اعتماد به غرب و پرداختن به مسائل و اختلافات مذهبی و دوری از ایران از عوامل شکست آنها برشمارد.
* استاد خسروشاهی درباره علل شکل گیری جریان های تکفیری امروز مثل داعش و جبهه النصره را چه می داند؟
استاد خسروشاهی علل گوناگونی از جمله عدم شناخت کامل ایدئولوژی اسلامی، هوس سلطه جویی، فرصت طلبی، انحصارگرایی، تمامیت خواهی و در کل عدم تعمیق اعتقادها و باورهای اصول ثابت دینی، عامل اصلی در انحراف گروه ها و جریان های جهادی می داند. از سویی دیگر، در مواردی، سرخوردگی عناصری از این جریانها و اینکه علیرغم فعالیت های درازمدت نتوانسته اند به هدف مورد نظرشان برسند، آنها را وادار به جدایی و انشعاب و تشکیل سازمان های ویژه تندرو کرده است. البته ایشان از نقش سرویس های جاسوسی آمریکا، انگلیس و موساد هم در شکل گیری و جهتدهی این گروه ها غافل نیست.
ایشان در گفتگویی با فصلنامه «حوزه» درباره علل اصلی پیدایش جریانهای تندرو و تکفیری می گوید: به نظر من، عدم رضایت از روش سیاست رهبری، عدم آشنایی کامل به مبانی و اصول عقیدتی، عدم امکان فعالیت سیاسی آزاد، شکنجه و فشار نظامهای حاکم بر جوانان و قدرتطلبی و سلطهجویی عدهای، عامل اصلی پیدایش این جریانهاست و ربطی به تعلیمات یا اصل جریان های اصلاحطلب اسلامی ـ اعم از شیعه و سنی ـ ندارد...
امیدوارم که خداوند متعال ریشه این گروه های تکفیری را بخشکاند و فتنه آنها را از سر جوامع اسلامی و انسانی باز کند.