به گزارش فرهنگ امروز به نقل از روزنامه شرق ؛ گفته میشود تراژدی، حاصل رویدادی عادی در دنیای نمایش است و عاقبتش که همانا فاجعه نامیده میشود، نسبت همسانی با رخداد اولیه ندارد. بههمیندلیل تراژدینویسان در نمایشنامههای خود به دلیل اشتباه جزئی قهرمانان، غیر از مرگ محتوم پایان دیگری متصور نمیشوند. هرچند که مرکب مرگ همواره با ابنای بشر در مسیر زندگی قدم میزند، اما همیشه این، واقعهای پیچیده و ناشناخته و غیرقابلتسکین محسوب میشود. شنیدن خبر مرگ عباس کیارستمی در پاریس در هفته گذشته هم از جنس همین تراژدی بود. مرگ حق است و چون بزرگان و فرهنگسازان و اندیشهورزان همواره در هالهای از نامیرایی در گذر زمان مستور میشوند، اما وقتی در واقعیت، دیگران با این حقیقت مواجه میشوند، تازه به تکاندهندهبودن آن پی میبرند. در جهان هستی «کنشی» طبیعی صورت گرفت، یعنی فیلمساز پرآوازه کشورمان، عباس کیارستمی، درگذشت و راهی دیار باقی شد، اما بهدنبال آن، جهان بر مدار «واکنشهایی» چرخید. گویی رسانههای دیداری، شنیداری، مکتوب و مجازی به توفانی سهمگین دچار شدند؛ حتی توفندهتر از کاترینا! نخست هنرمندان و مردم به واقعیبودن خبر با دیده تردید نگریستند. ولی بعد هنگامی که حجتالله ایوبی، رئیس سازمان سینمایی، خبر را به دوست خود، دکتر یونس شکرخواه، پدر روزنامهنگاری آنلاین، اعلام و در «همشهری آنلاین» نشر پیدا کرد، همگان به اصل خبر بهمثابه منبع دستاول استناد کردند. حالا دیگر باورش سخت بود، اما دیگر راه گریزی از پذیرش این باور وجود نداشت. قطار واژگان دریغ و درد و افسوس از سوی مردم و شخصیتها و هنرمندان و دوستان و غریبهها شروع به حرکت کرد. حتی آنهایی که اعتقادی به سینمای کیارستمی نداشتند و او را خارج از دايره دوستان نامیده بودند که بهمثابه موتوری فعال برای ترویج فرهنگ غربیها تلاش میکند، به او ادای احترام کردند.
حتما ابراهیم حاتمیکیا و فیلم معروفش «آژانس شیشهای» را به یاد میآورید؟ همان مرد عینکآفتابیبهچشم (مجید مشیری) که بارانی به تن دارد و مشکوک به نظر میرسد که دستآخر اعتراف میکند برای کار فرهنگی رهسپار جشنوارهای خارجی نیست، کسی نیست جز عباس کیارستمی. یا آخرین اعتراض ابراهیم حاتمیکیا که چرا کیارستمی در فیلمهایش جنگ را نادیده میگیرد، بعد از انتقادات بسیار باعث شد که درنهایت در یک برنامه تلویزیونی اظهار کند: «در برابر سینمای او خضوع دارد» و دستآخر هم در رثای مرگش چنین نوشت: «روحت قرین رحمت، اصلترین قلندر سینمای ایران». حالا دیگر مرگ هم موجبات ابراز دگرگونه مسعود فراستی شد. این انسان همیشهمنتقد و معترض که اعتقاد کلیاش درباره اغلب فیلمسازان ایرانی این است که اصولا «فیلمساز نیستند» و قریببهاتفاق فیلمها هم «درنیامدهاند» و نیز معتقد بوده و لابد هست که « کیارستمی فیلمسازی بلد نیست» مهربانانه – جای بسی تعجب است - درباره او هم به نیکی یاد کرد و مطلبی با عنوان «زندگیاش و دیگر هیچ: مرثیهای برای دوست: عباس کیارستمی» منتشر کرد: «از وقتی عکسش را در بستر بیماری دیدم، دلم گرفت. هی این دست و آن دست کردم که چیزی برایش بنویسم و به او بگویم بمان رئیس. جا نزن. بمان باز فیلم بساز تا نقد کنم.... آری او ظرفیت نقد داشت؛ آن هم نقدی به تندی «ترس در کلوزآپ» که یکصدمش را دیگران تاب نمیآورند و خنجر میکشند. جز او، بیضایی و بهروز (افخمی) همچنین روحیهای دارند. او را دوست میداشتم بدون اینکه فیلمهایش را دوست بدارم. دلتنگش هستم». اما دراینمیان دکتر حسن روحانی، رئیسجمهوری اسلامی ایران، در پیامی توییتری عنوان کرد: « نگاه متفاوت و عمیق عباس کیارستمی به زندگی و دعوت انسانها به صلح و دوستی، دستاوردی ماندگار در هنر هفتم خواهد بود». محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه، ضمن ابراز تأسف از درگذشت عباس کیارستمی، در حساب توییتر رسمی خود نوشت: «ایران چهره شاخص و برجستهای در سینمای بینالملل را از دست داد. استاد، خدا رحمتت کند». اصغر فرهادی نيز به ایسنا گفت: «در آخرین دیداری که با او داشتم، بیشتر درباره آینده حرف زدیم تا گذشته و من وقتی از آن خانه بیرون آمدم مطمئن بودم که سالهایسال زنده خواهد بود. برایم قابلباور نیست و بسیار دلتنگ حرفهایش هستم». فرهادی ادامه داد: «آنقدر از شنیدن این خبر شوکه هستم که هنوز نتوانستهام باور کنم چه اتفاقی رخ داده است. فکر نمیکنم فقط یک فیلمساز بزرگ از دنیا رفته،بلکه امشب دنیا یک انسان بزرگ را از دست داد». رضا میرکریمی، مدیرعامل خانه سینما، در واکنش به خبر درگذشت خالق «خانه دوست کجاست» نوشت: ««به نام دوست/ سلام استاد عباس کیارستمی، خسته نباشی، خانهات آباد که سینمای ما را آباد کردی. پرسیدم اگر نباشی دلت برای چه چیز اینجا تنگ میشود، گفتی برای تغییر فصلها، برای پاییز بعد از تابستان و برای بهار پس از زمستان. حالا دل سینمای جهان در فصلهای پیدرپی بیتو تنگ میشود و تو آسوده و بیدرد و آرام باش، که رسیدی و خانه دوست همانجاست». کمال تبریزی نیز بیان کرد: «در میان بزرگان سینما فیلمهایش بیش از همه مرا دچار حیرت میکرد و با دیدن آنها تحتتأثیر عجیب و غیرقابلتوصیفی قرار میگرفتم؛ حسی کاملا نزدیک به حقیقت زندگی و بهشدت متفاوت با دنیای سینما!». «بهمن فرمانآرا» نیز در فیسبوک خود نوشت: «احمد و بهمن عزیزم، تحمل نبودن عباس بهعنوان یک دوست سخت است، خدا به شما کمک کند که نبودن او را بهعنوان یک پدر بتوانید تحمل کنید. تسلیت کافی نیست، چون وقتی پدر آدم میمیرد درست مثل این است که یک دنده از پشت آدم را برداشتهاند و تا ابد جای خالیاش را حس خواهید کرد. برای ملت ایران نیز جایش برای همیشه خالی خواهد بود. روحت شاد دوست عزیز». «داریوش مهرجویی» یادداشتی را در اختیار سایت مجله دنیای تصویر قرار داد؛ او نوشت: «...کیارستمی فیلمساز خواص بود نه عوام. خودش هم میگفت فیلمی نمیسازد که مردم به سینما بیایند تا قلقلکشان شود، کیف کنند و همهچیز را از یاد ببرند. همهچیز از دلش میآمد، از حسوحالش، به کارش عشق میورزید. یک آرتیست به تمام معنا بود. همیشه آدم خیری بود. اصلا بخل، حسد و کینهتوزی در ضمیر این آدم وجود نداشت، مهربان، خیرخواه و خوشمشرب بود. در زمان کار با عواملش خوب رفتار میکرد. حیف شد و برای رفتن خیلی زود بود...». مسعود کیمیایی همچنین در صفحه اینستاگرام خود نوشت: «عزای ملی هنر را اعلام کنید. جسمش رفت اندیشهاش ماند. «ستایش مر آن ایزد تابناک/ که پاک آمدم پاک رفتم به خاک» (میرزاده عشقی) یکیدیگر از آنهایی که با هم بودیم و با هم شدیم، رفت. عباس کیارستمی رفیق من بود، تابنده زندگی کرد، سینماگر بزرگی بود که تا سینما سینماست میماند. اندیشهگر و اندیشهسازی کرد. رفیق من در سرزمین خودش ماند و نوشت و ساخت، اینجایی بود. رفیق من به این سادگی در تاریخ هنر به دست نمیآید، میدانم تا آخر عمر سوگوارش خواهم بود». مجید مجیدی نیز درباره عباس کیارستمی گفت: «او تنها یک فیلمساز نبود، کیارستمی یک فیلسوف بود». پرویز پرستویی نیز در اینستاگرام خود نوشت: «تسلیت.ایشان هم همانند شادروان علی حاتمی بدون جایگزین خواهد بود». حسین علیزاده، آهنگساز بزرگ ایران هم با انتشار متنی درگذشت کیارستمی را تسلیت گفت. علیزاده در این متن آورده است که «او هست و خواهد بود». رضا کیانیان در صفحه اینستاگرام خود نوشت: « درست مثل اینکه پدرم پرکشیده باشه. عباس کیارستمی از دنیا رفت... ای وااای پرچم سینمای ایران نیمهافراشته شد». همچنين بسياري از هنرمندان ايراني، ورزشكاران، شخصيتهاي سياسي و علمي نسبت به درگذشت اين هنرمند بزرگ از خود واكنش نشان دادند. آيتالله هاشميرفسنجاني، فرانسوا اولاند، رئیسجمهور فرانسه، لوران فابیوس، وزیر امور خارجه فرانسه و وزیر فرهنگ اتریش با صدور پیامهای جداگانهای نیز درگذشت عباس کیارستمی را تسلیت گفتند. مارتین اسکورسیزی، فیلمساز مشهور سینما، نیز دراینباره گفت: «من افتخار آشنایی با عباس را در ١٠یا ١٥ سال اخیر داشتم. او انسان بسیار خاصی بود: آرام، دلپذیر، متواضع، شیوا و بهشدت مشاهدهگر (فکر نمیکنم چیزی از نظرش پنهان میماند). راه ما کمتر به هم میرسید ولی وقتی این اتفاق میافتاد من همیشه خوشحال میشدم». رابرت کوهلر، منتقد فیلم کامنت: «دارم به عباس کیارستمی فقید فکر میکنم درحالیکه در جادهای کثیف و توفانی قدم میزنم، از همان جاهایی که دوست داشت عکس بگیرد».
جف اندرو، نویسنده معروف بریتانیایی: از مرگ عباس کیارستمی ویران شدهام؛ یک هنرمند واقعی و دوست صمیمی.
ایلیش هوپر، شاعر و نویسنده آمریکایی: هنر بدون درز، یک فیلمساز شاعر واقعی که تنها با چشمهای فیزیکیاش نگاه نمیکرد. عباس کیارستمی
رابی کالینز، منتقد تلگراف: «کیارستمی معجزهگری بود که به لباس تردستی از نمای نزدیک درآمده بود. ترفندهای او صمیمی و جادوی واقعی بودند. همه آثاری را که ساخته تماشا کنید».
ژاویه دولان (کارگردان مامی): تو میخواهی همه چی را رها کنی؟ میخواهی طعم گیلاس را رها کنی؟ بدرود کیارستمی.
روزنامه لوموند در پی فقدان این کارگردان مشهور سینما نوشت: «درگذشت عباس کیارستمی را بايد ضایعهای بزرگ برای جامعه سینمای جهان دانست که فقدان این کارگردان، عکاس، شاعر و نقاش در تاریخ سینمای جهان ردی فراموشنشدنی از خود برجای خواهد گذاشت». ژولیت بینوش و کیت وینسلت هم ياد او را گرامي داشتند.
عباس کیارستمی ١٥ تیرماه در بیمارستاني در پاریس از دنیا رفت. پیکر این هنرمند برجسته قرار است یکشنبه ٨:٣٠ صبح از مقابل کانون پرورش فكري واقع در خیابان حجاب برای خاکسپاری در لواسان بدرقه شود. محل دفن عباس کیارستمی بنا به وصیت خود او انتخاب شد.
--------------------------------------------------
به اصالت ایرانی باور داشت
علیرضا رییسیان
اصولا از مرثیهسرایی اجتناب دارم؛ اما راجع به هستی و جهانبینیای که در آثار عباس کیارستمی موج میزد نمیتوان سخن نگفت. چگونه میشود فیلمسازی در ٤٠ سال روشی را به دنیا عرضه کند که قابل بحث و بررسی باشد و هیچ فرقی بین نگاهی که به هستی و انسان داشت با فیلمهایش، چه در فیلمهای کوتاه او و زمانی که راجع به کودکان فیلم میساخت و چه زمانی که فیلمهای بلند میساخت نمیدیدیم؛ این به عقیده من حاصل درک خاص اوست از جهانی که در آن میزیست. چنانچه میبینیم روشی که او در فیلمسازی دنبال میکرد بعد از دو دهه از آن بهعنوان فیلمسازی ناب یاد میشود؛ او خود را جهانی نکرد بلکه جهان خودش را در فیلمسازی با نگاه او تطبیق داد. عباس کیارستمی هیچوقت سعی نکرد بابت پسند ایرانیها و خارجیها فیلم بسازد؛ او نگاه هستیشناسانه خود را به دیگر نقاط دنیا، تعمیم داد و بعدها دیدیم که چگونه فیلمسازان بزرگ دنیا از اروپا و آسیایشرقی گرفته تا آمریکا از او تقلید کردند. بزرگترین نتیجه از فیلمهای کیارستمی این است که میتوان از او الگو گرفت و از او آموخت که چگونه تنها به اصالت فیلمها و حسی که در باور فیلمساز است وفادار ماند هرچند که به طور کامل مورد استقبال دیگران یا خودیها قرار نگرفت... .
بزرگ بود و از اهالی امروز
سامان سالور
بزرگ بود و از اهالی امروز... و با تمامی افقهای باز نسبت داشت... تصویرگر زیباییهای زندگیهای ساده و عشقهایی از جنس ملموس دورترین فاصلهها بود و برای خلق هر قاب از فیلمهای ماندگارش فلسفه داشت؛ معجزهگر شفافیت و یادآور دوستیهای پاک کودکان دوستداشتنی و نقاش تابلوهای نمای دور طبیعت بکر در راههای بهافقرسیده؛ زمزمهگر یافتن لذتهایی که برای درک و کشفش به هیچ پیچیدگیای نیازی نبود، عباس کیارستمی حتی با رفتن سادهاش درسهای زیادی به ما برای زندگی آموخت؛ ایکاش درکش کرده باشیم... .
ای خوش به حال تو
شهرام اسدی
تو رفتهای و امروز
نبود تو
سنگینتر از حضور تو تفسیر میشود
ای بد به حال ما،
ای خوش به حال تو...
برای کسی که اصل سینما بود
تینا پاکروان
برای کسی که چون دیگران نزیست، چون دیگران خود را درگیر نان شب نکرد؛ برای کسی که هنرش از جنس خود بود، کپی از هنر کسی نبود، برای کسی که اصل اصل بود؛ جهان را از دریچه چشم خود میدید و با دوربین خود ثبت میکرد؛ شعر حافظ و سعدی را حتی از زاویه نگاه خود میخواند و آن چشم برایش حرمت داشت. پنهانش میکرد پشت یک عینک دودی تا راحت ببیند بیآنکه متهم شود به دیگرگونه دیدن.
برای کسی که از رئیسجمهور کشور خود و کشور فرانسه تا وزیر و فیلسوف و نویسنده و روزنامهنگار و هنرپیشه و فیلمساز وطنی و فرنگی و هرکس که سرش بر تن وزنی دارد؛ بودنش را ارج مینهاد و نبودش را غمگین است، برای کسی که خوانش خود را داشت از جهان و به زیستن بیش از مرگ بها میداد؛ جز به حرمت بودنش و به اندوه رفتنش تمامقدایستادن کاری نمیتوانم بکنم... .
مطمئنیم چنین نابهنگام و زودرفتن؛ چنین بیدلیل و در سکوت رفتن؛ حق او نبود... .
از این مطمئنترم اما آیین عشق به زندگی او سوگواری را برنمیتابد.
چنین است که حتی اگر در دل گریه کنم، به احترام خنده واپسین عکسش، لبخند بر چهره نگاه میدارم و باز تکرار میکنم به حرمت نام او تمامقد میایستم... .
مرگ چنین خواجه نه کاریست خرد
پرویز شهبازی
استاد به هر آنچه استحقاقش را داشت، رسید؛ بر صدر نشست و قدر دید. طعم عالیترین درجههای موفقیت را چشید. شهرتش جهانگیر شد و نامش فلک احترام. ٧٦ سال احترام؛ البته برای چنین هنرمندی کم بود؛ اما «گیتی ست، کی پذیرد همواری»! انستیتو فیلم بریتانیا، «خانه دوست کجاست» را در ردیف ٥٠ فیلمی فهرست کرده که تا قبل از رسیدن به ١٤سالگی باید دید! آقای کیارستمی برای ما مظهر زندگی بود، آثارش به دوستی و به زندگیکردن تشویق میکرد. یادم نمیآید که در فیلمی از او کسی مُرده باشد؛ حتی نگذاشت مرگ به سراغ بدیعی بیاید و او را سالم و سرحال –پشتصحنه-میان بوتههای گل نشان داد. بهشت بود؟ آمده که «هرکس طعم مرگ را میچشد» پس چرا درباره ایشان آنقدر باورش سخت است؟ گنج زری بود در این خاکدان.
گنج پنهان
خسرو سینایی
عباس كيارستمي، فيلمساز بزرگ... کیارستمی گنج بود و این گنج را زیر خاک پنهان میکنند...