به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ امید مهدی نژاد نوشت: درست است که ما طنزنویسها همیشه معروض میداریم «طنز را جدی بگیرید»، اما آخر اینطوری؟!
بنده نگارنده، در زمستان سال ۹۲ و در واکنش به سیل اخبار حاکی از بذل و بخششهای آقای سعید مرتضوی در دوران تصدیاش بر سازمان تامین اجتماعی، در سایت «الف» و در ادامه سلسله طنزهای تصویری که برای این سایت تهیه میکرد،مطلبی نوشت که بهمراه یک ضمیمه تصویری منتشر شد:
تصویر ضمیمه مطلب، نامه فرضیِ درخواست وامِ یک بازنشسته فرضی بود که چندین و چندبار پاراف خورده بود و در نهایت با فوت نامبرده فرضی مصادف و به کمکهزینه کفن و دفن وی منجر شده بود. کدهایی آشکار دال بر شوخی بودنِ نامه در تصویر ضمیمه مطلب گنجانده شده بود، از ادبیات معوج و غیراداری جملات پاراف گرفته، تا رنگیرنگی بودن پارافها، تا سربرگ غیرواقعی و غیره و غیره. طوریکه کسی اگر یکبار در زندگیاش یک نامه اداری دیده باشد، و از آیکیوی متوسطی هم برخوردار باشد، متوجه شوخی بودن تصویر بشود.
چندی پیش دوستان خبر دادند که این تصویر ضمیمه، بدون متن طنز اصلی، در تلگرام و اینستاگرام دست به دست و از آن بعنوان نشانهای دال بر بیتوجهی مسئولان به نیازهای مردم بهرهکشی میشود. نمیدانیم کدام شیر پاکخوردهای این تصویر را بدون متن مرتبط با آن بازنشر کرده بوده و نمیدانیم آیا اساساً متوجه طنز داستان نشده بوده، یا اینکه اتفاقاً متوجه بوده اما روی متوجه نبودنِ مخاطبان حساب کرده بوده است. حالا اما کار به تلویزیون کشیده است. آقای رضا رشیدپور مجری تلویزیون در برنامهشان این تصویر را سر دست گرفتهاند و طی اقدامی دراماتیک، جزءبهجزء تشریح و تحلیلش کردهاند و فریاد وافلانا و وابهمانا سر دادهاند... آدم میماند چه باید بگوید. از کانالسازها و تلگرامبازها هم که توقع نرود و حرجی بهشان نباشد، از یک مجری باسابقه انتظار میرود پیش از ذوقزدگیِ ناشی از مثلاً کشف، اگر مقدور است مقداری دقت، و اگر مقدور نیست لااقل سرچی، پرسوجویی، چیزی بکند، تا اینطور نشود که هم با عِرض خودش بازی کند و هم موجبات زحمت سایرین را فراهم آورد.
والا بخدا. کف کردیم از بس برای این عزیز و آن بزرگوار لینک فرستادیم و توضیح دادیم که ایها الناس، طنز است، لطفاً جدی نگیرید!