فرهنگ امروز/حسن کیائیان: «محمود دولتآبادی نویسنده بزرگی است و اگر بخواهیم چند ویژگی منحصربهفرد این نویسنده نام آشنایمان را کوتاه بشمارم از این قرار است:
1. در منطقه دورافتادهای در خراسان به دنیا آمد. با حداقل امکانات سالهای کودکی و نوجوانی خود را گذراند و از خیلی از مواهب مادی و معنوی شهرنشینی محروم بود. این محرومیت که بعدها منجر به کار بیوقفه او در گذران یک زندگی شرافتمندانه شد، نه تنها متوقفش نکرد، بلکه انگیزهای شد برای شناخت هرچه بیشتر دور و اطرافش و اندوختن تجارب گرانبهایی که انعکاس آنرا در آثارش میتوان دید. هوش بالای دولتآبادی و استعداد بالقوهای که در ضبط و ربط آثار ادبی داشت به همراه زبان فارسی فاخری که میراث گذشتگان او بود و پایمردیاش در کار و کار و کار به همراه این تجربهها، به درک عمیقی در نوشتن منجر شد که خود او به درستی از آن به «کوشش در جهت رسیدن به یک امکان متعالی» یاد کرده است.
2. دولتآبادی داستاننویسی را از اواخر دهه 30 شروع کرد، ولی نخستین کتابش «لایههای بیابانی» در سال 1347 منتشر شد؛ یعنی نزدیک به 50 سال پیش. این دوره زمانی طولانی نوشتن میتواند برای یک نویسنده ـ حتی ـ توانایی چون دولتآبادی هم بسیار مستهلککننده و کاهنده باشد؛ امری که در مورد خیلی از نویسندگان مطرح جهان دیده شده است، بهطوری که کمتر نویسنده دریافتکننده جایزه نوبل ادبیات را دیدهایم که پس از آن هم با همان خلاقیت گذشته ادامه داده باشند، به استثنای مواردی از قبیل مارکز و پاموک. اما در مورد دولتآبادی باتوجه به سختکوشی او و وسواسی که در نوشتن دارد، این زمان دراز نه تنها او را از صِرافت کار بهتر و خلاقیت در نوشتن بازنداشت، بلکه آثار متأخر او نشان میدهد که چون درختی همیشه سبز همچنان در حال شاخ و برگ گستردن است. خیلی اوقات نثر دولتآبادی بیشتر به شعر پهلو میزند.
3. رئالیسم دولتآبادی، رئالیسم منحصر به فردی است از آنِ خود او. دولتآبادی در عین حال که برای مردم مینوشت و مینویسد و به ناچار در بدو امر رئالیسم را برای آثارش برگزید، تنها در این قالب نماند و با خلاقیتی که در نوشتن داشت از لایههای بیابانی به روزگار سپری شده و سلوک رسید. در عین حالی که در این بین «جای خالی سلوچ» را هم نوشت که در فواصل بین نوشتن مجلدات «کلیدر» بود. سبک نوشتن دولتآبادی دیگر رئالیسم تنها نیست. او با دست زدن به تجربههای تازه در نوشتن توانست سبکی مختص خود در ادبیات بیافریند. نکته غالب در آثار دولتآبادی عدم توقف او حتی برای یک لحظه بود و جوهر مردمی آثارش که این اقبال گسترده را برای این نوشتهها به همراه آورد.
4. در این 50 سال به ندرت دیده شده که دولتآبادی، با وجودی که به ظاهر نویسنده گوشهگیری بهنظر میآید، جدای از جامعه ادبی ما باشد، حضور مستمر او در عرصه فرهنگ و ادب چشمگیر است. اقبالِ گسترده دوستداران کتاب او را در جایگاهی قرار داده است که حضور او در هر محفلی به اعتبار آن میافزاید. این حضور گسترده بهخصوص در این سالها آنقدر محسوس است که پروای آن میرود این نویسنده محبوب و در عین حال محجوب ما، از کثرت این نوع دعوتها به زحمت بیفتد. تا جایی که میدانم کمتر گردهمایی در بین اصحاب قلم شکل میگیرد که بانیان آن از دولتآبادی بهعنوان میهمان ویژه خود دعوت نکنند.
5. یکی دیگر از ویژگیهای محمود دولتآبادی به باور این قلم در طول پنجاه سال گذشته، شخصیت اوست. بارها دیده شده که حتی به بهای زیانی که بر او وارد شد، مطلبی را گفته است که به آن اعتقاد داشته و همواره آنی بوده که در درونش به آن باور داشته است.
در مورد محمود دولتآبادی نویسنده محبوب معاصر میتوان خیلی نکات دیگر را هم به این مختصر افزود که بماند برای فرصتی دیگر.
زمانی که با او آشنا شدم، مدتها از خواندن «جای خالی سلوچ» و بعدها «کلیدر» توسط من میگذشت. آثار اولیه دولتآبادی را در دهه 50 خوانده بودم و در این میانه همیشه دلم میخواست ناشر «جای خالی سلوچ» او باشم. به خاطر عشقی که به آن داشتم، روزی که افتخار انتشار این کتاب را پیدا کردم یکی از خوشترین روزهای زندگی من بود.
امیدوارم روزی در آینده نزدیک «زوال کلنل» هم با نثر خیرهکنندهاش، مطابق آرزو و انتظار دولتآبادی و دوستدارانش، منتشر و در کتابفروشیها عرضه شود.
برای دولتآبادی سالهای دراز عمر باعزت آرزو میکنم.»
حسن کیائیان
10/05/95
منبع: ایبنا