شناسهٔ خبر: 45712 - سرویس دیگر رسانه ها

شکل گیری معنا در ظرف ذهن / دکتر نصرالله پور جوادی

برداشت از معاد، در قرن اول و دوم براساس تفسیری که از آیات قرآن در مورد بهشت و دوزخ وجود داشت، شکل می‌گرفت نه براساس برداشتی که امروز از انسان (مرکب از جسم و روح) داریم.

فرهنگ امروز/ دکتر نصرالله پور جوادی:          

«تفسیر عرفانی» خوانش خاصی از قرآن است که طی آن، معنا در ظرف ذهن شکل می‌گیرد. واقعیت این است که ذهن ما، ظرفیت و شکلی دارد و ذهنیت ما همان ظرف است؛ وقتی آیات قرآن وارد ذهن می‌شود، معنا، صورت آن ظرف را می‌گیرد. ظرف ذهن، خود از سه مفهوم اساسی و کلیدی تشکیل شده است که عبارتند از: «خدا»، «انسان» و «عالم» یا به عبارتی، «نسبت انسان با خدا» با «نسبت انسان با انسان» و «نسبت انسان با عالم». این سه مفهوم اساسی و کلیدی کمابیش مطابقت دارد با سه اصلی که ما با عنوان اصول دین می‌شناسیم؛ توحید، نبوت و معاد.ظرف ذهن، ثابت نیست و در طول تاریخ تغییر می‌کند، این تغییر هم بر اساس سه مفهوم «خدا»، «انسان» و «عالم» و برداشتی که  از سه اصل توحید، نبوت و معاد داریم، شکل می‌گیرد. این در حالی است که این مفاهیم هم در طول تاریخ تغییر می‌کنند یعنی اگر برداشت ما در طول تاریخ از معاد تغییر کند، این تغییر بی‌ارتباط با تغییر برداشتی که ما در مورد انسان، خدا و عالم داریم، نیست و اینها بر همدیگر تأثیر می‌گذارند.

برداشت از معاد، در قرن اول و دوم براساس تفسیری که از آیات قرآن در مورد بهشت و دوزخ وجود داشت، شکل می‌گرفت نه براساس برداشتی که امروز از انسان (مرکب از جسم و روح) داریم. انسان در قرن اول و دوم یک چیز است؛ یعنی اگر جسم است، جسم روحانی است و اگر روح است روح جسمانی است. لذا تمام آیات قرآن کریم در مورد بهشت و دوزخ دقیقاً همان‌گونه که در قرآن آمده، درک می‌شد. بنابراین اگر صحبت از باغ و میوه‌هاو... می‌شد و این برداشت که منظور از میوه‌های بهشتی «معرفت» و «شناختی» است که انسان به صفات الهی پیدا می‌کند، مربوط به دوره‌های بعدی است؛ یعنی زمانی که انسان نسبتش با خداوند را از رهگذر شناخت و معرفت او تعریف می‌کند و انسان را مرکب و جسم و روح در نظر می‌گیرد و برداشت متفاوتی از نعمت‌های بهشتی دارد.این تحولات را شاید بتوان با روایتی که از امام صادق(ع) نقل شده، توضیح داد؛ در تفسیری که منسوب به ایشان است، آمده که« قرآن دارای چهار مرتبه است؛ مرتبه اول عبارت، مرتبه دوم اشارت، مرتبه سوم لطایف و مرتبه چهارم حقایق». «عبارت» برای عامه مردم، «اشارت» برای خواص، «لطایف» برای اولیا و «حقایق» برای انبیا است. در واقع ظرف ذهن که مرکب از برداشت ما از خدا، انسان و عالم است، می‌تواند چهار مرتبه و چهار صورت نیز داشته باشد اما حال این سؤال پیش می‌آید که کدامیک از این مراتب، عرفانی است؟

در «عبارت» که مربوط به عوام است، لفظ و معنا یکسان است و معنا همان‌گونه که در لفظ آمده، برداشت می‌شود. در «اشارت» که مربوط به خواص است، «لیعبدون» به «لیعرفون» تبدیل می‌شود؛ یعنی «عبودیت» به «شناخت» تغییر پیدا می‌کند. در این مرحله، هدف، شناخت خداوند برای نزدیک شدن به او است. لطایف هم همان «تداعی معانی» است که مخصوص اولیا است و تأملی است که پس از قرائت قرآن به ذهن مطهر اولیا می‌رسد و در نهایت «حقایق» که خاص انبیای الهی بوده و محل بحث من نیست. در این راستا و در پاسخ به این سؤال که کدامیک از این مراتب عرفانی است، باید گفت که منظور از «اشارت» همان «تفسیر عرفانی» است.

 منبع: روزنامه ایران