فرهنگ امروز/ سید مهرداد حسینی*:
کتاب آیندهی هگل اثر کاترین مالابو از آثار تأثیرگذار و مشهور در بازخوانی هگل است؛ ژاک دریدا بر آن مقدمهای مفصل نوشته است و علیرغم این تأثیرگذاری، تا کنون به فارسی ترجمه نشده است. سال گذشته ترجمهی مقدمهی آن در مجلهی فرهنگ امروز منتشر شد و من در همان زمان به دلیل علاقهام به موضوع، آن را مطالعه کردم؛ اما در مطالعهی ترجمهی فارسی با دشواریهایی مواجه شدم و در نتیجه تصمیم گرفتم بخشهای از متن را با متن اصلی مقابله کنم و با مشاهدهی ایرادات متعدد ترجمه از ادامهی مطالعه اجتناب کردم. این مسئله گذشت تا در مطالعهی شمارهی اخیر ماهنامهی وزین فرهنگ امروز متنی انتقادی دربارهی ترجمهی فارسی کتابی از فیشته خواندم که شباهت چندانی به نقد نداشت؛ بخش نخست آن تعریف کردن داستان کتاب بود و بخش آخر (صفحه انتهایی) به نقد ترجمه پرداخته بود؛ صرفنظر از بیمناسبت بودن نقدهای مطرحشده، خودِ ادعاهای درشت و گزاف نویسنده مرا متعجب کرد. ازقضا متوجه شدم نویسندهی این مطالب اخیر که چندی است به جرگهی مترجمان و البته منتقدان ترجمه پیوسته، همان مترجم مقدمهی آیندهی هگل است؛ لحن ایشان در نقد ترجمه، ابراز فضلهای بیمبنا، شعارهای توخالی و اتهاماتی مانند «ترجمهی کنکوری»، لزوم ترجمه از «زبان مبدأ»، ارجاعات گسترده و بیمورد به متن آلمانی و بهطورکلی ژستهای متأسفانه رایج و ادعاهای گزاف ایشان مرا بر آن داشت تا سری کوتاه به ترجمهی خود ایشان (از آنجایی که هنوز کتابی ترجمه نکردهاند جز دربارهی «فلسفهی حقوق!!») بهعنوان تنها ترجمهی در دسترس خودم بزنم و نقدی اجمالی بر آن بنویسم.
روشن است هدف اصلی این نقد تخریب ایشان بهعنوان یک مترجم پراشتباه نیست، همهی مترجمان زمانی اشتباهات زیادی داشتهاند و راه پیشرفت را از ترجمههای بد به ترجمههای خوب گشودهاند (و خود من هم هنوز در این راه شاگردی میکنم)، بلکه هدف اصلی من واکنشی به ژستهای واهی و گزافهگویی است. منتقد پرادعا که کسی را جز خود قبول ندارد و همه را به تیغ زبانندانی و ناشیگری میزند، خود باید با زبانندانی و ناشیگریاش مواجه شود، باشد که به راه آید.
اولیات ترجمه:
الف) در کل متن هیچ اشارهای به منبع مورد اشارهی مترجم نشده است، گویی ایشان از منبع اصلی فرانسوی کتاب ترجمه کردهاند؛ اما با نگاهی به متن، بهراحتی میتوان متوجه شد که مترجم نه تنها هیچ آشنایی اولیهای با زبان فرانسه ندارد، بلکه حتی جستوجوی مختصری دربارهی شیوهی تلفظ درست برخی از اسامی موجود در متن انجام نداده است؛ برای مثال، برنار بورژوا، بهعنوان یکی از مهمترین مفسران هگل در فرانسه که ترجمهی اخیر پدیدارشناسی روح را به فرانسوی منتشر کرده است، در متن جایی بهصورت «برنارد بورجیوس» (ص ۷۳) و جایی دیگر بهصورت «برنارد بورجیو» (ص ۷۵) آمده است. این نقد البته نه موردی خاص بلکه شامل تقریباً تمام اسامی فرانسوی متن میشود: «ژرارد لبرو» به جای «ژرار لوبرن»؛ «دنیس سوشه-داژو» به جای «دُنیز سوش-داگ»؛ «جرج کانگولیم» به جای «ژرژ کانگییم» و .... هدف از بیان این نقد نه ایرادات بنیاسرائیلی بلکه رسیدن به این نتیجه بود: ایشان که حتی از تلفظ سادهترین ترکیبات آوایی در زبان فرانسوی اطلاع ندارند، حتماً ترجمه را بر مبنای متن انگلیسی انجام دادهاند و در نتیجه با یادآوری شعار ایشان مبنی بر «ترجمه از زبان اصلی»، ترجمهی ایشان را باید با متن انگلیسی مقابله کرد یا به قول خودشان در نقد ترجمهی فیشته «استفاده از راه کوبیده و آسفالت ترجمهی انگلیسی» (در ستایش ایدئالیسم، یحیی شعبانی، فرهنگ امروز، شماره ۱۲، مردادماه ۱۳۹۵، ص ۱۵۷). بگذریم از اینکه فردی که اصلاً نه اطلاعی از هگل دارد و نه فضای تفسیری فرانسویزبان حول هگل، اصلاً چرا سراغ چنین متن تخصصی و دشواری میرود.
ب) هیچیک از یادداشتهای نویسنده در متن ترجمه نشده است و هیچ ارجاعی نه به منبع اصلی و نه به نقلقولهای درون متن وجود ندارد؛ کلاً مترجم زحمت ترجمهی این «حواشی اضافی»! را به خود نداده است. در صفحهبندی نیز تفاوت نقلقولها با خود متن اصلی رعایت نشده است که البته در این خصوص به نظر میرسد که خود مجله بیش از مترجم مقصر باشد.
ایرادات ترجمه:
در ادامه خواهم کوشید تا چند ایراد فاحش و عمدهی ترجمانی متن را متذکر شوم که مشتی است نمونهی خروار:
۱. مترجم در کل متن speculative را به «نظری» برگردانده است و این امر به روشنی نشان میدهد که مترجم اصلاً تفاوتی میان theoretical و speculative قائل نیست و احتمالاً کل دیالکتیک نظرورز هگل را «نظری» میداند. اگر مخاطب کوچکترین آشناییای با نظام هگل داشته باشد، به روشنی میتواند دریابد که مترجم در این معادلگذاری چه کرده است.
۲. یکی از مهمترین اصطلاحات مقاله، punctuality (Pünktlichkeit) است که مالابو به هگل نسبت میدهد و در یک کلام به خصلت نقطهای بودن لحظات (آنات) زمان بازمیگردد؛ شاید دمدستیترین ترجمه برای آن همین «نقطهای بودن» در مقابل خطی بودن و اتصالی بودن آنات زمانی است. Pünk در خود آلمانی به معنای «نقطه» است و lich وجه صفتی (نقطهای) به آن میدهد و keit را شاید بتوان به «یت» برگرداند: نقطهایت یا نقطویت. بههرحال punctual در زبان انگلیسی البته معنایی غیرتخصصی هم دارد که در محاوره استفاده میشود و به انسان خوشقول و وقتشناس نیز اطلاق میشود. جملهی مالابو چنین است:
Hegel may have perfected the classical idea of ‘instantaneousness’ giving it the conceptual determination of ‘punctuality’.
ترجمهی فارسی هم با توجه به نکتهی فوق روشن است:
هگل ممکن است ایدهی کلاسیک «آنیّت» را با بخشیدن تعین مفهومیِ «نقطهایت» به آن، تکمیل کرده باشد.
ترجمهی شعبانی:
ممکن است هگل ایدهی کلاسیک «آنیّت» را که تعین مفهومی «وقتشناسی»!!! را به آن میدهد، تکمیل کرده باشد.
اگر به خود جملهی ایشان در نقدشان بر کتابی دیگر استناد کنیم که «ترجمه فقط انتقال از زبان مبدأ به مقصد نیست بلکه درگیری و مواجهه با پروبلماتیک موجود در متن هدف است» (در ستایش ایدئالیسم، یحیی شعبانی، فرهنگ امروز، شماره ۱۲، مردادماه ۱۳۹۵، ص ۱۵۷)، میتوانیم نتیجه بگیریم که ترجمهی فارسی ایشان ترجمه نیست، زیرا اصلاً در جریان بحث قرار نداشته و ترمی فلسفی-فیزیکی را به معنای محاورهاش برگردانده است که ربطی به بحث اصلی ندارد. سراغ شواهدی دیگر بر این مدعا میرویم.
۳. در متن اصلی آمده:
That it is not so impotent that it needs first to await its effective realization.
ترجمه روشن است:
[جهان] آنقدر ناتوان نیست که نیاز داشته باشد که نخست منتظر تحقق مؤثر خود باشد.
ترجمه شعبانی:
و چندان مهم نیست که باید نخست منتظر تحقق مؤثر خود باشد.
احتمالاً مترجم impotent را important دیده است و معنای جمله بهکلی نابود شده است؛ همین اتفاق در اشتباه مشابه دیگری در پاراگراف آخر افتاده است که مترجم theological را غایتشناختی ترجمه کرده و آن را با teleological اشتباه گرفته است؛ یا در صفحه ۷۷، ستون اول، خط ۳۴، مترجم implicit را به «صریح» برگردانده و احتمالاً آن را با explicit اشتباه گرفته است؛ یا فاحشتر از همه، در متن اصلی بارها و بارها نویسنده به کتاب چهارم فیزیک ارسطو ارجاع میدهد (Physics IV) که یکی از مشهورترین فصول کتاب فیزیک است که به زمان اختصاص دارد؛ اما ازقضا همگی را مترجم فارسی به «کتاب پنجم فیزیک» برگردانده است که هم ناشی از عدم دقت و هم ناشی از عدم اطلاع مترجم است. این موارد نه تنها نشاندهندهی بیدقتی، بلکه ناشی از عدم ویراست درست و همچنین فقدان تأمل مترجم در معنای متن است.
۴. در متن اصلی میخوانیم که:
Hegel introduces Kant into his paraphrase of Aristotle.
ترجمه روشن است:
هگل، کانت را وارد شرحش از ارسطو میکند.
ترجمه شعبانی:
هگل کانت را در توضیحش دربارهی ارسطو، معرفی میکند.
مترجم نه تنها از ترکیب introduce into آگاه نیست، بلکه حتی اصلاً دغدغهای مبنی بر معناداری متن فارسی ندارد؛ این امر را میتوان در صفحه ۷۲ نیز مشاهده کرد که مترجم فارسی اصطلاح that is why را به «علت ازاینقرار است:» که دقیقاً برعکس است و باید آن را به «به همین علت است که» برگرداند.
۵. مالابو با اشاره به معنای دوگانهی پلاستیک (هم پذیرش صورت و هم بخشیدن صورت) میکوشد تا بر وجوه دوگانهی فاعلی و مفعولی این اصطلاح تأکید کند، وی مینویسد:
In each case that double connotation of the adjective ‘plastic' reappears: a capacity to receive form and a capacity to produce form.
معنی روشن است: در هر مورد، این دلالت مضاعف صفت پلاستیک مجدداً آشکار میشود: ظرفیتی برای پذیرش صورت و ظرفیتی برای تولید صورت.
ترجمهی فارسی شعبانی: در هر موردی که دلالت ضمنی و مضاعف صفت «پلاستیک» مجدداً نمایان میشود: ظرفیتی برای درک صورت و ظرفیتی برای تولید صورت.
دو اشتباه فاحش در ترجمهی فوق وجود دارد: اولاً، مترجم that را در جملهی اول به «که» ترجمه کرده است و ساختار گرامری را کلاً نابود کرده است؛ ثانیاً، receive را به «درک» برگردانده است و در نتیجه کل ایدهی متن، یعنی تأکید بر دو وجه فاعلی (تولید) و مفعولی (پذیرش) را از دست داده است. بحث فقط بر سر ایراد گرامری یا مفهومی نیست، بلکه مسئله بر سر این است که روشن است مترجم نمیداند چه ترجمه میکند و بهنحوی مکانیکی کلمات را کنار هم قرار میدهد.
۶. در صفحه ۷۵ ترجمهی فارسی در نقلقولی از هگل میخوانیم: «اما مردان و جوانانی که ... شنوندگانی مثل افلاطون را تصور میکنند که فقط به موضوع در دسترس توجه نشان میدهند و هیچ جایی در دیالوگ مدرن ندارند؛ خوانندگانی با چنین مشرب حتی کمتر به شمار میروند.»
حتی نیازی به مقابله نیست که متوجه اشکالی در این جمله شویم؛ یعنی هگل ادعا میکند که کسی مثل افلاطون فقط به امور دمدستی توجه میکند؟ این ادعا عجیب است. متن انگلیسی را میخوانیم:
But youths and men of …, listeners such as Plato imagined, who would attend only to the matter at hand, could have no place in a modern dialogue; still less could one count on readers of such a disposition.
اعجاب ادعا بهیکباره برطرف میشود. ترجمهی درست:
«اما مردان و جوانانی که ... شنوندگانی ازآندست که افلاطون تصور میکرد، فقط به امور دمدستی توجه میکنند و ...». هگل اینجا نه منتقد افلاطون بلکه در کنار او ایستاده است. پیش از خروج از این مورد به جملهی پایانی هم توجه کنیم: «خوانندگانی با چنین مشرب حتی کمتر به شمار میروند.» اصلاً این عبارت یعنی چه؟ به اصل جمله رجوع میکنیم، درمییابیم که مترجم conut را به همان معنای مصطلح شمارش ترجمه کرده است که جمله را ناخوانا میسازد. باید ترکیب count on را در کنار یکدیگر ترجمه کرد. ترجمهی درست فارسی: «حتی نمیتوان به مخاطبانی با چنین مشربی چندان امید بست.»
۷. میدانیم که اصطلاح subject یکی از مشکلات مترجمان است، برخی آن را به ذهن ترجمه میکنند، برخی به فاعل شناسا، برخی به عامل و برخی به همان شکل «سوژه» آن را به کار میبرند که چند سالی است در فارسی جایگیر شده است؛ اما در تمام موارد باید به یاد داشته باشیم که subject در برخی موارد به معنای «موضوع» است نه فاعلی: مانند سوژهی عکاسی. این ابهام فقط در یک جا کاملاً روشن میشود، یعنی آنجا که سخن از جملات موضوع-محمولی به میان میآید (subject-predicate)؛ روشن است که در اینجا subject را باید به »موضوع» برگرداند. حال جملهی زیر را ببینید:
Self-determination is the movement through which substance affirms itself as at once subject and predicate of itself.
شاهکار ترجمهی فارسی شعبانی در صفحهی ۷۵:
خودتعینگری جنبشی است که از طریق آن، جوهر خودش را در وهلهی نخست بهمثابهی «سوژه» و «محمولِ» خودش تصدیق میکند.
این صرفاً اشتباهی ترجمهای یا تایپی نیست، بلکه به روشنی نشاندهندهی ناشیگری مترجم در ترجمه و همچنین عدم اطلاعش از معادلهای اولیه در دانش منطق و قضایای سادهی حملی است.
۸. به نمونههای فوق میتوان جاافتادگیهای مکرر را اضافه کرد؛ برای نمونه:
الف) جاافتادگی یک پاراگراف (پاراگراف آخر مقاله)؛
ب) جاافتادگی ترجمهی عبارت « obeying Hegel’s injunction to philosophize in one’s own idiom» در صفحه ۷۶، ستون اول، خط ۱۷؛
ج) جاافتادگی ترجمهی عبارت « where the times meet and intersect» در صفحه ۷۸، ستون دوم، خط ۴۰)؛
د) جاافتادگیهای مکرر کلمات: برای نمونه جاافتادگی صفت «آغازینش» (در صفحه ۷۵، ستون دوم، خط ۱۱)؛ جاافتادگی دو صفتِ invoked and extended (صفحه ۷۴، ستون دوم، خط ۳۰)؛ و ....
به موارد فوق میتوان معادلگذاریهای مناقشهبرانگیز و ایرادات جزئی بسیاری را افزود که برای اجتناب از اطناب متن و شائبهی نقدهای ملانقطی و سلیقهای از ذکر آنها خودداری میکنم، اما در صورت تمایل مجلهی وزین فرهنگ امروز یا خود جناب شعبانی میتوانم آنها را در اختیار ایشان قرار دهم. در نهایت، همانگونه که در ابتدای متن اشاره شد، هدف از این انتقادات نه از میدان به در کردن مترجم، بلکه آگاه کردن او به اشتباهاتش، جهت تغییر رویه در نقد دیگران و تعدیل ادعاها و ژستهای منتقد پاکدست و فرادست است.
* دانشآموختهی فلسفهی اخلاق