به گزارش فرهنگ امروز به نقل از هنرآنلاین؛ "شریعتی و هایدگر" عنوان کتابی است از سیدجواد میری که توسط انتشارات نقد فرهنگ منتشر میشود.
کنار هم قرار گرفتن دو کاراکتر؛ یکی فیلسوف و دیگری روشنفکر دینی، در کنار هم احتمالا برای بسیاری از مخاطبان فرهنگ، دین و فلسفه جالب توجه باشد. پیش از این، در ایران کتابی نیز در بررسی آراء مولانا و هایدگر در قالب یک کتاب با عنوان " عرفان و تفکر" اثر امید همدانی منتشر شده بود.
هایدگر فیلسوفی است با زبانی مبهم و ایهام برانگیز که هرگز به صورت قطعی و یقینی از گزارههای فلسفی استفاده نمی کند، خصوصا که این گزارهها مربوط به مفهوم کلانی مثل حقیقت هستی باشد. به نقل از گادامر هایدگر رسالت راستین یزدان شناسی را آن میداند که در جست و جوی جهانی برآید که مردمان در آن به امر مقدس میاندیشند و بتواند که آنان را در این ایمان باقی نگه دارد. او می نویسد "جهانی که مردمان را به امر مقدس میخواند ما را به حقیقت هستی میرساند."
یکی از مهمترین مباحث مارتین هایدگر و یکی از کلیدی ترین مفاهیمی که او در آثارش خصوصا در شاهکارش "هستی و زمان" مطرح کرده است مفهوم "دازاین" است. این کلمه که ساخته خود این فیلسوف است در ایران با همین عنوان (دازاین) و گاه با عنوان انسان به ترجمه درآمده است. در تعریف "دازاین" نوشتهاند: هستندهای که به هستی میاندیشد. هایدگر در کتاب "هستی و زمان" مساله ضرورت اعاده یا بازگرفت پرسش در باب معنای هستی را پیش میکشد و میگوید دازاین یگانه هستندهای است که میتواند به معنای هستی بیندیشد. هایدگر معتقد است هستی مهمترین مبحثی است که فلسفه ملزم به واکاوی آن است و این در حالی ست که این مفهوم مدتهای مدیدی است که در فلسفه غرب مهجور واقع شده است.
او به همین علت متافیزیک را در معنایی منفی به کار میبرد. هایدگر میگوید سخنی که به هستی نپردازد و تفاوت هستی شناسانه را فراموش کند و فقط متوجه هستنده و چند و چونی آن باشد سخن متافیزیکی است، مثل کوگیتو دکارت (من میاندیشم، پس هستم). او این سنت متافیزیکی در فلسفه غرب که بعد از دکارت به نوعی به شکل یک پارادایم در آمد را یک کژراهه می داند و حتی مهمترین مانع فلسفی را دکارت مینامد. او این که ما انسان را در کانون جهان در نظر آوریم که قرار است از دنیا و طبیعت بهره مند شوند و بر آن مستولی ، تصوری کاذب میداند.
در فلسفه هایدگر فراموشی هستی نکته بسیار مهمی است. او میگوید ما در دورانی زندگی میکنیم که هستی را از یاد بردهایم، و حتی همین نکته یعنی فراموشی هستی را نیز از یاد بردهایم و برای همین نیز در "چه باشد آنچه خوانندش تفکر" مینویسد که در زمانه اندیشه انگیز ما اندیشه انگیزترین امر آن است که ما هنوز اندیشه نمیکنیم.
در بخشی از این کتاب ("شریعتی و هایدگر") میخوانیم: هایدگر برفهم انسان (دازاین) به منزله "در جهان بودن" و بر "خودآگاهی انسانی" از "وضع بشر در هستی" تکیه می کند. شریعتی نیز دین را به مثابه "خودآگاهی انسانی نسبت به وضع خویشتن در جهان" تفسیر می کند و این تعریف با تعاریف فقهی، کلامی و تئولوژیک از دین هیچ قرابتی ندارد. بلکه نگاهی "رهایی بخش" به انسان است. اینجاست که تفسیر اصل شریعتی از هایدگر در قالب یک "دیالکتیک هرمنوتیکی" تکوین می یابد؛ یعنی اگر از نظر شریعتی بالاترین و عالی ترین مرحله خوداگاهی انسانی نامش "دین" است و "دیانت" به معنای خودآگاهی به "وضع خویشتن در هستی" است، پس هم از نظر هایدگر و هم از نظر شریعتی بزرگ ترین شاخصه انسان، همین است که "می داند در کدامین جهان و در کدام تاریخ قرار دارد."
کتاب "شریعتی و هایدگر" در ۱۲۰ صفحه و با قیمت ۹ هزارتومان منتشر خواهد شد.