به گزارش فرهنگ امروز به نقل از روزنامه شرق؛ سکندر امانالهی را میتوان یکی از مهمترین متخصصان عشایر ایرانی در دنیا دانست. شاید یکی از مهمترین آثار او درباره قوم لر و پراکندگی آن در ایران یا کوچنشینی در ایران که به زبان فارسی منتشر شده کتاب افسانههای لری یا داستانهای لرستان است که در هاروارد منتشر شده است. این داستان تولد این کتابها از زبان خود اوست.
حدود ١٩٨٥ برای اولینبار به دانشگاه هاروارد بهعنوان دانشمند مدعو دعوت شدم همراه خودم تعدادی نوار به زبان لری از داستانها، اشعار رزمی، سرمویههای مربوط به مرگومیر، اشعار عروسی، طنز و... برده بودم. آنجا با یکی از استادهای دانشگاه هاروارد به نام تکستون که زبان عربی و فارسی تدریس میکرد، صحبت کردم که همکاری کند این گنجینه را ترجمه و چاپ کنیم. ایشان گفتند من زبان لری بلد نیستم. گفتم مشکلی ندارد، من زبان لری یادت میدهم. من چهار ماه تلاش کردم زبان لری را به این پرفسور آموزش دادم. چهار ماه به او درس دادم. پرفسور تکستون خیلی استعدادش در یادگیری زبان لری خوب بود. آدم بااستعدادی بود. یکبار از ایشان پرسیدم حالت چطور است، گفت: شکتم. به زبان لری، یعنی خسته هستم. بله، به هر صورت نشستیم. ما این مجموعه را ترجمه کردیم به زبان انگلیسی و این مجموعه به صورت کتاب بهعنوان افسانههای لرستان
(TALES FROM LURSTAN) در دانشگاه هاروارد آماده چاپ شد. مرحوم پرفسور ریچارد فرای هم مقدمهای برای آن نوشته است. در آخرش هم واژهنامه لری- انگلیسی آمده است، با خلاصهای از دستور لری به زبان انگلیسی. این کتاب چاپ شد. هنوز کتاب به زبان لری، انگلیسی است و به فارسی ترجمه نشده است. الان بعد از ٣٠ سال اگر شما به اینترنت مراجعه کنید میبینید در اروپا، آمریکا و ژاپن این کتاب بارها تبلیغ شده است. مقالاتی هم در چند جا منتشر شده و خیلی هم از آن نقلقول شده است. عدهای معتقدند از نظر قومشناسی، دینشناسی، زبانشناسی و آداب و رسوم مرجع بسیار جالبی است و مخصوصا این داستانها و متلهای لری- داستانهای لری- برای مخاطب خارج از کشور فوقالعاده جذاب است. این کتابها هنوز بعد از ٣٠ سال زندهاند و خوب! در کتابی با عنوان «تأثیر فرهنگ بر انسان و طبیعت: پیدایش شیوه زیست انسانی و پیامدهای آن»، به طور مفصل درباره انسانشناسی، تقسیماتش و هدف آن توضیح دادهام. انسانشناسی هدف اصلیاش این است که انسان و ماهیت انسان را بشناسد. انسانشناسی معتقد است که برای شناخت انسان باید فرهنگ هر جامعه را بررسی کرد، فرهنگ در علم انسانشناسی معنی وسیعی دارد و تمام دستاوردهای انسان دربر میگیرد. انسانشناسان برای بررسی یک جامعه و ابعاد جامعه از جمله شیوه معیشت یعنی اقتصاد، نظام سیاسی، نظام اجتماعی، دینی، آداب و رسوم، تغذیه، موسیقی، سرگرمی، لباس و تمام ابعاد زندگی انسان و ارتباط اینها را با هم بررسی میکنند تا رفتار اعضای جامعه را درک کنند، پس انسانشناسی برای شناخت ماهیت کامل انسان به بررسی شیوه زندگی یا فرهنگ هر جامعه و مقایسه این جوامع میپردازد. بنابراین انسانشناسی از یک طرف جامعه را بررسی میکند که انسانهای آن جامعه را بشناسد و از طرفی تمام جوامع انسانی را مقایسه میکند که در نهایت این نوع انسان ماهیتش چیست. یکی از چندین شاخه انسانشناسی، شاخه انسانشناسی فرهنگی است که جوامع را بررسی میکند و دیگری دیرینهشناسی است که گذشته انسان را، سنگوارهها را بررسی میکند، شاخه دیگر زبانشناسی است که زبانها را بررسی میکند، خلاصه انسانشناسی بسیار وسیع است که من در آن کتاب تا جایی که توانستم آن را بررسی کردم.و بهنوعی هم تحولات را بررسی میکند و هم پیشبینی آینده را میکند. واقعیتی است که شیوه زندگی انسان با شیوه زیست جانوری (زندگی جانوران) تفاوت اساسی دارد جانوران شیوه زندگیشان براساس وضعیت طبیعی جسمشان مشخص میشود که ذاتی است؛ یعنی اکتسابی نیست چنانکه جانوران تولید غذا نمیکنند و آنهایی که تولید میکنند از طریق جسم تولید میکنند مثل زنبورعسل، مثل گاو که شیر میدهد و بقیه هم که غذایشان را از طریق شکار یا با استفاده از نباتات به دست میآورند، ولی انسان حدود سهمیلیون سال پیش آن شیوه زیست جانوری را تغییر داد و شیوه زیست انسانی را جایگزین کرد. شیوه زیست انسانی یعنی اینکه انسان زندگی را خودش میسازد و این همان چیزی است که فرهنگی میخوانیم که از طریق آموزش از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. شیوه زندگی موجودات دیگر ارثی است، چنانکه برای مثال یک گربه به دنیا میآید بعد از مدتی روی پای خودش میایستد و آموزش پیچیدهای هم نیاز ندارد، از وقتی که این شیوه زیست انسانی یا فرهنگ شروع شد، انسان زندگی خودش را میسازد چنانکه ابتدا با ساختن چند ابزار سنگی شروع شد و بهتدریج در نتیجه اختراعات، نوآوریها مرتبا در حال پیشرفت و پیچیدهترشدن و پیچیدهترشدن است. برگردید به ١٢هزار سال پیش؛ همه انسانها شکارچی و بیسواد هستند، ١٢هزار سال پیش زندگی کشاورزی و دامداری در معدود نقاطی از دنیا از جمله در لرستان شروع شد، به اهلیکردن حیوانات و نباتات، یکجانشینی، کشاورزی و دامداری از ضروریات پیدایش تمدن است. حدود ششهزار سال پیش تمدن شروع میشود که شامل تشکیل دولت، اختراع خط، مخصوصا شهرنشینی و تنوع در فعالیتهاست. هرچه که به زمان حال بیاییم، ابزارها و آن چیزهایی که انسان به کار میبرد، متنوعتر و پیچیدهتر میشوند. انقلاب صنعتی که شروع شد، مایه تأسف است با آنکه مدتها خاورمیانه و ایران پیشگام علوم بودهاند، بااینحال به دلایلی از قافله علم عقب ماندهاند و به مرحله انقلاب صنعتی قرن هجدهم نرسیدند، انقلاب صنعتی باعث شد که اروپاییان با ساختن ماشین و ابزارهای جدید که نیرویشان خیلی بیشتر از نیروی انسانی بود، از دیگر جوامع پیشی بگیرند. همین لحظه، هزاران لابراتوار، دانشگاه و مراکز مختلف مشغول تحقیق هستند و طبیعی است این اختراعات و نوآوریها زندگی انسان را تغییر میدهند، شما الان اگر در یک جایی بنشینی میبینی جوانها همهاش سرشان درتبلت است. ماهواره میبیند، از طریق اینترنت به سراسر دنیا وصل است. من در یکی از کلاسها گفتم اگر شما ٧٠، ٨٠ سال پیش میگفتید که من نامه مینویسم بدون قلم، بدون کاغذ و با یک دکمه این نامه را میفرستم کسی قبول نمیکرد. میگفتند آقا این دیوانه است. یا اگر در زمان زندیه میگفتیم که یک زمانی پرندهای (منظور هواپیما است) میآید که بیجان است ولی پرواز میکند، آنهم با ٢٠٠ یا ٣٠٠ نفر که از آنها پذیرایی میشود، آیا نمیگفتند آن فرد دیوانه است. ویلسون، یکی از مأموران انگلیسی، در سال ١٩١١ آمده بود لرستان در مجلسی گفته بود ما یک وسیله داریم (منظورش قطار بود) که شما میتوانید تمام وسایل و دامهایتان را در آن جای دهید و فاصله بین دزفول و خرمآباد را که شما هشتروزه طی میکنید دوساعته آن را طی میکند. اینها هم پرسیده بودند این موجود چندتا دست و پا دارد؟ گفته بود دستوپا ندارد. گفته بودند خب پروبال چه دارد؟ گفته بود پروبال هم ندارد. گفته بود اصلا جان هم ندارد! یک مشت فحش داده بودند ،منظورش قطار بود. درصورتیکه قطار هنوز به لرستان نیامده بود. زندگی امروز ما به دلیل پیچیدگی آن، با زندگی ٥٠، ٦٠، ٧٠ سال گذشته فرق میکند.