به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ مهرداد مراد یکی از نویسندگان و محققان ادبیات پلیسی و جنایی است که تا به حال تعدادی رمان و داستان در این حوزه از خود به چاپ رسانده است. «مرا به فردا برسان» یا «قلبهای بیتپش» نمونهای از آثار مکتوب این نویسنده در حوزه ادبیات پلیسی و معمایی هستند.
تعداد زیادی از آثار کوتاه مراد در فضای مجازی منتشر شده و یکی از دغدغههای اصلی او، تفکیک گونههای مختلف ادبی در حوزه ادبیات پلیسی است که وی معتقد است هرکدام ویژگیها خاص خود را دارند و نباید آنها را با یکدیگر خلط کرد. در یادداشت جدیدی که مراد در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده، این دغدغه مشهود است و این پژوهشگر ادبیات پلیسی، گونههای مختلف این ژانر را معرفی و تشریح کرده است.
متن این یادداشت در ادامه میآید:
امروزه رمانهای جنایی در زمره محبوبترین ژانرهای ادبی جهان به حساب میآیند. با مراجعه به سایتهای بزرگ فروش کتاب، با یک جستجوی ساده، شاید به جرأت بتوان ادعا کرد که از هر ۵ کتابی که به انگلیسی منتشر میشود، یکی به ژانر جنایی و زیر مجموعههایش تعلق دارد. تعدادشان آنقدر فراوان است که غیرممکن خواهد بود، یک نفر بتواند همه این داستانها را بخواند. کتاب پشت کتاب، مملو است از قاتلان، مقتولان، سارقان، کلاهبرداران، جاعلان، روانیها، مأموران مخفی و کارآگاهانی که درگیر قتل، توطئه، دسیسه، راز و یا معمایی خاص شدهاند. گویی که نیمی از مردم دنیا درگیر مشکلات نیم دیگر هستند.
ژانر جنایی که برای اولین بار در سال ۱۸۴۱ توسط «ادگار آلن پو» با داستان کوتاهی به نام «قتل در خیابان مورگ» پایهگذاری شد، خیلی سریع رشد کرد و در مدتی کوتاه به محبوبیت رسید. بعدها، این گونه ادبی، تحت سیطره نویسندگان آمریکایی، انگلیسی و فرانسوی قرار گرفت. هر چند، بسیاری از ادیبان آن زمان کوشیدند تا در محافل خود، این ژانر را پست کرده و به درجات پایینی تنزل بدهند اما فرم حیرت انگیز این نوع ادبی، نشان داد که در مقابل مخالفان بسیار سرسخت و برای موافقان بسیار انعطاف پذیر است و می تواند هر سلیقهای را اقناع کند. قالب ساختاری این ژانر می تواند هر کشور، شهر یا روستایی از دنیا را در بر بگیرد و با هر گویشی به نگارش درآید. هسته اصلی داستان از دل جامعه استخراج میشود و غالباً مسائل اجتماعی همان جغرافیا را تعریف میکند. از همین رو، به خوانندگان کشورهای دیگر، فرصتی میدهد تا با چهره دیگری از شخصیت ها، فرهنگ ها و جغرافیاهای اجتماعی یا فیزیکی بیگانه آشنا شوند.
ژانر جنایی، گونهای از داستان است که در آن، جنایت و انگیزه هایش مورد واکاوی قرار میگیرد. این نوع رمانها، اکثراً یک ساختار مشترک دارند. ابتدا جرمی تعریف میشود، بعد قتلی اتفاق می افتد، تحقیقی صورت میگیرد و در آخر هم قاتل یا بزهکار دستگیر شده و به دست عدالت سپرده می شوند یا اینکه با مقاومت در برابر مأموران قانون و یا قهرمان داستان به هلاکت میرسند.
این گونه ادبی دارای زیر مجموعههایی است که در جای خود قابل تشریح هستند اما در کل، یک سری خصوصیات مشترک دارند:
جنایت: در همه این گونه از داستان ها، جنایت یا بزه یی رخ می دهد. این همان انگیزه ای است که کاراکترهای داستان را می نگارد و مخاطبان را وادار به خوانش می کند. این بزه ممکن است به عنوان مثال، فقط به سرقت ختم شود اما تجربه ثابت کرده، موضوع قتل، خوانندگان را بیشتر ترغیب می کند.
قهرمان یا ضد قهرمان: شخصیت اول داستان نقشی کلیدی دارد. یک نفر به عنوان کاراکتر محوری داستان باید معما را حل کند و گره از کار بردارد، خواه پلیس باشد یا یک فرد حقیقی و حقوقی دیگر. معمولا این قهرمان یا ضد قهرمان شخصیتی منحصر به فرد دارد و نسبت به دیگر اشخاص درون داستان، از نظر ضریب هوشی یا قدرت بدنی، متمایز است.
مظنون: نویسنده معمولاً از چند بازیگر داستان به عنوان شخص مظنون نام برده و اعمالی را به او نسبت میدهند تا شک خواننده را برانگیزند. هر چقدر قلم نگارنده قوی تر باشد و خواننده قادر به حدس و گمان نباشد، داستان هیجان انگیزتر خواهد شد. اگر خواننده بتواند از همان ابتدا گناهکار واقعی را شناسایی کند، دیگر به ادامه کتاب رغبتی نشان نخواهد داد، مگر اینکه داستان از نوع تریلر باشد که در ادامه بحث به آن پرداخته خواهد شد.
قاتل یا شخصیت منفی: هر چقدر شخصیت منفی داستان توان و نیروی برتری داشته باشد، خواننده با چالش بیشتری روبرو می شود. کاراکتر بد رمان جنایی باید بسیار باهوش، خبیث و بی رحم باشد و در بسیاری از موارد هم برای گریز از عدالت، توانایی خاصی از خود بروز دهد. نویسندگانی که شخصیت منفی داستان را احمق فرض می کنند، نمی توانند ارزش های واقعی قهرمانان خود را به عرصه نمایش بگذارند.
واقعگرایی: در ژانر جنایی فقط نویسندگانی موفق هستند که داستان را واقعی جلوه داده و از صحنه های خیالی و غیرقابل باور احتراز کنند. خواننده باید بتواند با داستان همذات پنداری کرده و همه تمرکز خود را به آن معطوف نمایند. تعلیق های غیرواقعی و گریزهای غیرمنطقی صرفاً باعث دید منفی مخاطبان تازه وارد به این ژانر خواهد بود.
زیرمجموعههای ژانر جنایی
هدف از نگارش این نوشتار، موشکافی و مداقه ژانر جنایی و چرایی و چیستی و پیشینه شناسی آن نیست. بلکه صرفا جهت آگاهی بخشی به علاقه مندان این ژانر جذاب، ضمن تعریفی جزئی که در بالا آمد، زیر مجموعه های این گونه ادبی مورد بررسی قرار میگیرد.
ژانر جنایی در ادبیات جهانی، زیرمجموعه هایی را در بر می گیرد که به طور حتم همه خوانندگان با آنها آشنایی دارند:
ژانر معمایی: روایتی که بر معما و اسرار تکیه دارد. داستانی که از نگاه یک قهرمان یا ضد قهرمان بیان می شود. جنایتی اتفاق می افتد و در انتها با مرگ یکی از این دو نفر به پایان می رسد و یا اینکه به دست عدالت سپرده می شوند. پلیس در این ژانر نقش محوری ندارد و یا حضورش کمرنگ است. از مشهورترین رمان های معاصر در این ژانر، می توان به «دختر گمشده» نوشته جلیلیان فلین و «کد داوینچی» نوشته دن براون اشاره کرد. رمان «فیل در تاریکی» آقای قاسم هاشمی نژاد نیز به همین ژانر تعلق دارد.
ژانر جاسوسی: داستانی که جنگ پنهان میان خود دولت ها و یا با دولت های دیگر را نشان می دهد. مأموران اطلاعاتی نقش محوری روایت را به عهده دارند. ایان فلمینگ با مأمور ۰۰۷ خود پیشگام این ژانر بود. اینک دنیل سیلوا و تام کلانسی در صدر پرفروش ترین نویسندگان ژانر جاسوسی قرار دارند.
ژانر حقوقی: عمده کاراکترهای این ژانر را وکلای دادگستری و دیگر عوامل دادگاه ها تشکیل می دهند و هدفشان اثبات بی گناهی و یا گناهکار بودن شخص متهم داستان است. مشهورترین نویسنده این ژانر جان گریشام آمریکایی است.
ژانر پلیسی: داستانی است که در آن یک یا چند تبهکار مرتکب جنایت می شوند و پلیس یا کارآگاه به عنوان یک شخصیت محوری ایفای نقش می کنند. ژانر پلیسی که اصلی ترین گونه ادبی ژانر جنایی است، خود به چند زیرژانر تقسیم می شود:
ژانر کارآگاهی: رمان های کلاسیک پلیسی و معمایی که ابتدای داستانشان، فردی به قتل می رسد و کارآگاه خصوصی و یا پلیس باید به واسطه مدارک موجود، قاتل را از میان چند مظنون شناسایی کند. در این گونه از رمان ها، پلیس یا کارآگاهی که نقشی محوری ایفا می کند، هیچ رابطه رمانتیکی ندارد و طی داستان نیز با خطری مواجه نمی شود. این داستان ها معمولا اکشن نیست و صرفاً از طریق سند و مدرک پیش می رود. طلایه دار مشهور این سبک پلیسی، آگاتا کریستی بوده که در ایران نیز طرفداران بسیاری دارد. از نویسندگان مشهور معاصر نیز می توان به خانم های رابرت گالبریث و لوییز پنی اشاره کرد.
ژانر هارد بویل: این نوع پلیسی نیز مانند ژانر کارآگاهی سبکی معما گونه دارد ولی کارآگاه یا پلیس داستان، بیشتر به قدرت فیزیکی خود اتکا می کند و داستان تا حد زیادی اکشن و رمانتیک است. ریموند چندلر با خلق کاراکتر فیلیپ مارلو در این ژانر، خوش درخشید و این گونه ادبی را به شهرت رساند. از نویسندگان معاصر نیز می توان به مایکل کانلی و کارآگاه معروفش به نام هری بوش اشاره کرد.
ژانر تریلر: این گونه پلیسی عکس دو نوع پیشین، معمولا معمایی ندارد و بر مبنای تعلیق و چالش جلو می رود. خواننده کتاب، قاتل را می شناسد و با پلیس محبوبش تا آخر رمان، با ماجراهای خونین و رمانتیکش همراه می شود. شاید بتوان گفت دلیل مهم علاقه بیشتر مخاطبان به این ژانر پلیسی، دوگانگی روایت نویسنده است. خواننده در این نوع ادبی، هم زمان با دو داستان مواجه می شود؛ روند جنایت و زندگی خود پلیس. در ژانر تریلر، خلاف رمان های کارآگاهی، زندگی خصوصی پلیس مورد واکاوی قرار می گیرد و خواننده را با خود درگیر می کند. جان بوچان جزو اولین نویسندگانی است که با این ژانر به موفقیت رسید. هم اینک جیمز پترسون نویسنده آمریکایی مشهورترین تریلرنویس جهان است و رمان هایش به بیشتر زبان های دنیا ترجمه می شود.
البته در پایان باید متذکر شد که کتاب های پرفروش لزوماً محتوای غنی و پربار ندارند و ژانر جنایی نیز مانند دیگر گونه های ادبی از این قاعده مستثنی نیست. چه بسیار نویسندگانی که در این حرفه قلم بسیار توانایی داشتند و گمنام باقی ماندند.