به گزارش فرهنگ امروز به نقل از روزنامه شرق؛ از میان آثار نظری که درباره رمان نو درآمده، جامعترینشان بیتردید «آری و نه به رمان نو» است. آن کتاب که گزیدهای است از مقالات مهم درباره رمان نو و نویسندگان آن در دو فصل جدا، «آری به رمان نو» و «نه به رمان نو» به نظرات موافق و مخالف پرداخته و از مهمترین منتقدان و نویسندگان این جریان مقالاتی آورده. در بخش نخست، مقالاتی از آلن روبگرییه هست و دو منتقد ادبی مهم، رولان بارت و ژرار ژنت، که در این مقالات هر آنچه به رمان نو مربوط میشود لحاظ شده است. از اسلوب رمان نو، تعریف این جریان، نویسندگانش، قیاس آنها با هم، عناصر اساسی این نوع رمان و نقش هر یک از عناصر و به طور کلی ایده و فلسفه رمان نو. نخستین مقاله با عنوان «نظریه به چه کار میآید؟» را روبگرییه اینطور آغاز میکند: «من نظریهپرداز رمان نیستم. فقط، شاید مانند همه رماننویسان، اعم از گذشته و کنونی، وادار شدهام که به تأملاتی چند در نقد رمانهایی بپردازم که نوشتهام یا خواندهام.» بعد روبگرییه که مهمترین چهره رمان نو است از برخوردی که در محافل ادبی فرانسه با آثارش شد، مینویسد و نوشتههایش در باب رمان را استنتاج چند خط تحول مهم در ادبیات میخواند نه نظریه رمان. درست برعکس میشل بوتور که بیش از تمرکز بر رمان، درباره رمان نو نوشته و ازاینمیان «جستارهایی در باب رمان» شاخصترین مقالات او را دربر دارد. بعد از مقالات روبگرییه نوبت به بارت میرسد با چهار مقاله که شاید بتوان آنها را برترین مقالات کتاب نیز به شمار آورد. مقاله ژرار ژنت «سرگیجه روبهرو» آخرین آری به رمان نو است در این کتاب. مقالاتِ علیه رمان نو با مقالات پیر دو بوادِفر آغاز میشود و از همان عنوانهای طعنهدار و کنایی موضع خود را اعلام میکنند. ابتدای بخش دوم مقدمهای کوتاه آمده که فهرستوار به مخالفان اشاره میکند: روبر کمپ، فرانسوا موریاک، ادوار لوپ، آندره سوواژ و دنی سنژاک. اما منتقد اصلی همان دو بواردفرِ دیپلمات است که البته گویا دستی هم در حوزههای مدیریتی فرهنگی داشته. مقاله او عنوانی منصفانه دارد: «رمان نو هم از توفیق نصیبی دارد». اما سطر اول مقاله خیلی زود تکلیف را روشن میکند: «رمان نو نصیب فراوانی از توفیق دارد: همه مردم از آن حرف میزنند، اما چه کسی آن را میخواند؟» گورویدال، مخالفِ آخری است، او رمان و نمایشنامه نوشته، به سیاست نیز پرداخته، حتی کاندیدای حزب دموکرات آمریکا برای نمایندگی کنگره شده و رأی نیاورده است. او نیز با صحهگذاشتن بر مقبولیت رمان نو آغاز میکند اما اقبالی «بسیار اندک». کتاب دو پیوست نیز دارد: یکی مصاحبه مفصل شوشا گابی با روبگرییه که در بهار ١٩٨٦ در مجله پاریسریویو منتشر شده و دیگری یادداشتهای روشنگر مترجم رمان، منوچهر بدیعی است. او مینویسد از اوایل دهه ٧٠ قرن بیستم بحث مهم فروپاشی نظام انواع ادبی در گرفت و عصارهاش این است که دیگر نمیتوان به تفکیک نوشتار به انواع ژانرها، شعر و مقاله و رمان و داستانکوتاه دست زد. امروز ما با نوشتار دیگری سروکار داریم: با متن، که میتواند حاوی همه اشکال انواع ادبی باشد ولی از نوع خاصی نباشد.