به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ نشست بررسی کارنامه تاریخنگاری دکتر رضا شعبانی، مدیرگروه سابق تاریخ دانشگاه شهیدبهشتی در ادامه سلسله نشستهای تجربه ایرانی تاریخنگاری با سخنرانی دکترعطاءالله حسنی، دانشیار گروه تاریخ دانشگاه شهیدبهشتی، دکتر محمدتقی امامیخویی، استاد گروه تاریخ دانشگاه تهران، دکتر حسین مفتخری، استاد دانشگاه خوارزمی و سینا فروزش، استادیار گروه تاریخ دانشگاه آزاد واحد علوم تحقیقات چهارشنبه 7 مهرماه در پژوهشکده تاریخ اسلام برگزار شد.
قهرمانسازی در آثار شعبانی ناشی از وطندوستی است
حسنی در بررسی نوع تاریخنگاری شعبانی در مجموعه کتابهای «کوروش»، «داریوش» و «خشایارشاه» گفت: وی از قهرمانها چهره میسازد، اگر سراغ فردی میرود که قهرمان نیست، ملتش را قهرمان میبیند و به احترام ملتش میخواهد فرد را از قهرمانی نیندازد. درباره برخی شخصیتهای تاریخ باستان از جمله «کوروش» و «داریوش» که قلم زده، در رابطه با این دو شخصیت نیازی به قهرمانسازی نیست زیرا آنها خود قهرمان هستند. اما گویی «خشایارشاه» دچار ضعف و بیماری است که باید مولف حمایتش کند اگرچه شعبانی در کتابش تلاش بسیاری کرده تا این شاه هخامنشی را بالا بکشد اما این شخصیت چیزی نداشته تا پررنگ شود.
وی افزود: شعبانی در پروراندن شخصیت قهرمانگونه خشایارشاه سراغ مستندات یونانیها میرود در این آثار، شاه هخامنشی ضعیف و زن باره معرفی شده است اما مولف تلاش کرده که وی را توجیه کند. بنابراین سخنان یونانیها را نمیپذیرد و با یادآوری نسبت پادشاه با کوروش و داریوش بر اهمیت و مرتبهاش میافزاید و معتقد است که وی صفاتی را از اجدادش به ارث برده است. دلبستگی ایرانی مولف باعث شده که نوشتههای یونانیان درباره خشایارشاه را نادیده بگیرد و سخنانی بنویسد که مستند نیست. زیرا هیچ شاهدی ندارد که خشایارشاه جایگاهی مانند کوروش و داریوش دارد.
این دانشیار گروه تاریخ دانشگاه شهید بهشتی ادامه داد: بخش عظیمی از عبارات و جملات توجیهی شعبانی در کتاب «خشایارشاه» به شخصیت داریوش برمیگردد و مولف اصرار دارد خشایارشاه را زیر سایه داریوش بزرگ جلوه دهد. این استنباطی است که با خواندن کتاب دریافت کردم و متوجه شدم که شعبانی صداقت و سماجتی به خرج میدهد برای قهرمان نشان دادن خشایارشاه حاضر نیست از موضع وطندوستانه خود که از شاه هخامنشی نیز بخشی از آن را دربر میگیرد، پایین بیاید.
شعبانی نگاه جامعی به تاریخ ایران دارد
مفتخری در بخش دیگری از این نشست گفت: رضا شعبانی را نماینده اهل قلم ایرانی و در امتداد خواجه نظامالملک و خواجه نصیرالدین طوسی میدانم که توانست در تقابل و تعامل با اهل شمشیر، منجر به تداوم ساختار سیاسی و احیای مملکت شده و آنها را به راه آورد. وی پس از انقلاب و در دهه شصت، به همراه زندهیاد دکتر صادق آیینهوند، موجب حفظ اهل تاریخ شدند. شعبانی، تاریخنگاری معتدل است و این میانهروی، میان دوقطبیها در مکاتب مختلف تاریخنگاری، جامع اضداد است. افزون بر این، نگاهش به تاریخ جامع است و برخلاف برخی مورخان همعصر خود که تنها متخصص دوره زمانی خاصی هستند، شناخت کلی نسبت به تاریخ ایران و جهان داشته و در این بستر، به دوره صفویه و افشاریه ورود کرده است.
وی افزود: روند و روش تاریخنگاری دکتر شعبانی، ناظر بر 6 محور کلی است؛ توصیف و تبیین یعنی بررسی چیستی و چرایی وقایع که برخلاف همنسلان خود، وقایع تاریخی را در وجوه خرد و کلان، مورد تبیین و تحلیل از جنس کارکردگرایانه قرار میدهد. از آنجا که در تاریخنگاری معاصر، دو الگوی پوزیتیویستی یا رویدادمحور و مارکسیستی یا تحلیلمحور (بدون توجه به رویدادها) وجود دارد، او محدود و منحصر به وقایع نمانده و از بررسی آنها در بستر اجتماعی غفلت نکرده است.
این دانشیار دانشگاه خوارزمی ادامه داد: شعبانی برخلاف همنسلان خود که تنها به تاریخ سیاسی توجه داشتتند، تاریخ اجتماعی، فکری و فرهنگی را هم مورد مداقه قرار داده و به نوعی تاریخنگاری مردم را نیز پیش چشم داشته است. از طرفی وی شخصیتمحور است که رخدادهای تاریخی را برساخته قهرمانان میداند یا جامعهمحور است که اتفاقات را در شرایط اجتماعی بررسی میکند. برخی بر این باور هستند که وی نادرشاه را قهرمان روزگار خود میداند. اما استاد، نادر را زاده زمانه خود قلمداد میکند و به شرایط اجتماعی که او در آن، به منصه ظهور رسید، نیز توجه کرده است.
مفتخری عنوان کرد: شعبانی برخلاف مورخانی که تنها به تاریخ ایران باستان توجه داشتهاند و کمتر ایران پس از اسلام را بررسی کردهاند و یا تنها تاریخ اسلام را به بررسی نشستهاند؛ از جمله تاریخنگارانی است که جز نگاه به روزگار کهن ایران و ایرانگرایی از دستاوردهای تمدن اسلامی نیز غافل نبوده است.
شعبانی تاریخ را فدای علوم اجتماعی نکرد
وی افزود: بعضی از تاریخنگاران معاصر، اگر نگوییم با علوم اجتماعی ستیز داشتهاند اما با آن، بیگانه بودهاند. آنان هیچگاه، نگاه کمکی به علوم اجتماعی نداشتهاند و نیازی نمیدیدند تا میان تاریخ و جامعهشناسی پیوند برقرار سازند. البته مورخ باید فلسفه، اقتصاد، سیاست، جامعهشناسی و روانشناسی بداند. مورخ باید به جامعهشناسی نگاه داشته و با حفظ هویت مستقل، این دانش را ابزار تاریخنگاری خود سازد. شعبانی چنین کرده و با علم به مبانی تاریخ اجتماعی ایران، تاریخ را فدای علوم اجتماعی نکرده اما از آن، یاری جسته است.
این عضو گروه روش شناسی پژوهشکده تاریخ اسلام اظهار کرد: شعبانی نه رویدادها را وفاقی میبیند و نه تضادی. وفاقیها، طبقه حاکم را از منظر کارکردگرایی میبینند و وجود آنها را برای حفظ حرمت جامعه، لازم و ضروری میدانند. گروهی دیگر اما نگاه تضادگونه دارند و شورشها و جنبشها را اصل قرار میدهند. او هم جنبشها و هم نهادهای سیاسی حاکم را در تاریخ نگاری خود در نظر داشته است.
انتخاب رشته تاریخ راهی برای شناختن روح ملی سرزمینم
شعبانی در ادامه این نشست گفت: در زمان تحصیل کتابی نبود که نخوانده باشم؛ انواع رمان، تاریخی، سیاسی و اجتماعی را مطالعه کرده بودم و یکی از کتابهایی که تاثیر بسیاری بر من گذاشت مجموعه هشت جلدی «تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلستان» تالیف محمود محمود بود که آن را از انتشارات اقبال با شرایط خاصی خریداری کردم.
وی ادامه داد: پس از مطالعه کتاب محمود، هیچگاه نگاه مهربانانه به روس، انگلیس، آمریکا و فرانسه نکردم اگرچه در اروپا تحصیل کردم، اما باعث نشد تا دردهای ایران را فراموش کنم. دلم به درد آمد، وقتی از بیداد دول خارجی بر ایران و مردم عزیز آن مطالبی خواندم! با انتخاب رشته تاریخ بر آن شدم تا روح ملی و اندیشه مردم سرزمینم، ایران را بهتر بشناسم. همیشه بر این باور هستم که زمانی ایران را خواهید شناخت که به ایرانیت فکر کنید.
در این نشست دکتر امامیخویی و دکتر فروزش نیز سخنانی درباره دکتر شعبانی بیان کردند.