فرهنگ امروز/سجاد صداقت: اوایل سال ۱۳۸۷ سخنگوی وقت شورای شهر تبریز در گفتوگویی از کشف آرامگاه حقیقی شمس تبریزی، عارف نامی قرن ششم هجری در تبریز خبر داد. حبیب شیریآذر در جمع خبرنگاران گفته بود: «بر اساس اسناد و منابع موجود تاریخی و مطالعات انجام گرفته آرامگاه شمس تبریزی در منطقه گجیل تبریز واقع شده است. این آرامگاه پس از انجام مطالعات تاریخی و بررسی اسناد و منابع معتبر موجود توسط کارشناسان در تبریز شناسایی شده و به زودی نسبت به بازسازی و احیای آرامگاه شمس تبریزی اقدام خواهد شد.» هرچند این صحبتها بعدها به فراموشی سپرده شد، اما آنچه در ایران به عنوان آرامگاه شمس تبریزی شناخته میشود، در خوی واقع است. محلی که به اعتقاد برخی محل دفن شمس تبریزی، شاعر صوفی و پارسیگوی است. با همه این اوصاف اما در طول سالهای اخیر هر ساله علاقهمندان شمس و مولانا کنگره بینالمللی شمس تبریزی را برگزار میکنند. امسال نیز این کنگره که اولین دوره آن در آبان ۱۳۸۹ برگزار شد، با عنوان «کنفرانس بینالمللی شمس الحق تبریزی» از سوی موسسه تولیت مقبره شمس تبریزی برگزار شد. اما کنفرانسی که پنجم و ششم مهر امسال برگزار شد، به جدلی تازه در میان موافقان و مخالفان عرفان و تصوف انجامید؛ ماجرایی که نشان داد هنوز با وجود اتفاقات تازه، تصوف - و در حد کمتری عرفان - مخالفان جدی دارد. این مخالفتها زمانی شکل بزرگتری به خود گرفته که بحث به ساخت مقبره شمس تبریزی در خوی رسیده است. اما با همه این اوصاف جدل تازه بیشتر بر سر عرفان و تصوف است تا مقبره و آرامگاه شمس.
موج مخالفتها
با اعلام برگزاری کنفرانس شمس تبریزی بخشی از مخالفان از دو سوی متفاوت درباره این کنفرانس به اظهارنظر پرداختهاند. در حالی که برخی مساله را بر اساس ساخت آرامگاه شمس تبریزی قرار دادهاند، بعضی دیگر دقیقا سیبل حمله را به سمت عرفان و تصوف بردهاند. در اولین واکنش جدی سیدیحیی یثربی، استاد بازنشسته فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی و چهره ماندگار فلسفه، ساخت آرامگاه شمس در خوی را مشکلآفرین دانست و در این باره نوشت: «قطعی نیست که شمس در خوی مرده و دفن شده باشد. بنابراین جایی که مساله مشکوک است، چرا باید این همه هزینه کرد؟» حرفهای یثربی اما چندی بعد با واکنشی تندتر به عرفان و تصوف روبهرو بود. هر چند مخالفان فلسفه در طول سالهای اخیر نتوانستهاند چندان ظهور و بروز خوبی در جامعه علمی کشور داشته باشند، اما مخالفان تصوف و تا حد کمتری عرفان، نقش پررنگتری داشتهاند تا آنجا که برگزاری کنفرانس شمس تبریزی به دلیلی برای حمله به خود او و اهل تصوف روبهرو شد. در اولین واکنش که شاید بتوان آن را یکی از تندترین واکنشها نیز به حساب آورد علی صافیاصفهانی، مدرس حوزه علمیه اصفهان و فرزند مرحوم حسن صافیاصفهانی، از منتقدان عرفان و فلسفه اسلامی به شدت به تصوف، شمس تبریزی و این کنفرانس حمله کرد و کار را تا آنجا پیش برد که مساله را به «استعمار انگلیس» ربط داد و ادعا کرد: «استعمار پیر انگلیس با کمال بیشرمی و گستاخی در تلاش است دست ایتام آل محمد را از قرآن و عترت کوتاه کند و به وسیله امثال مولوی و شمس تبریزی ناپاکی و جهل و نادانی و خرافهپرستی را به نام عرفان جایگزین کند.... . برگزاری کنگره برای تکریم از این [...] به معنای حذف فرهنگی اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام در این کشور است.... اگر دیر تکان بخوریم، اگر از خواب بیدار شویم و ایران را از فتنه صوفیگری که منشا تمامی انحرافات است، نجات ندهیم، این خواب به مرگ مبدل میشود... .»
این حملات تند در روزهای اخیر از طریق مخالفت آیتالله حسین نوریهمدانی، از مراجع تقلید ساکن قم با برگزاری کنگره شمس تبریزی به فاز تازهای وارد شد. این استاد حوزه علمیه در این باره گفت: «بنده مخالف برگزاری کنگره شمس تبریزی هستم؛ که با هزینههای زیادی برای مقبره و یادمان آن در نقطهای از کشور برگزار میشود و این خود خسارتی در اسلام است که متاسفانه در جامعه وجود دارد و خود این امر زمینه فعالیت صوفیها را مهیا میکند.» اما مساله درباره فعالیت صوفیها در ایران همچنان برقرار است.
موافقان به میدان میآیند
اما هر چه موج مخالفتها شدیدتر شد، موافقان نیز بیکار ننشستند و به اظهارنظر در این باره پرداختند. در یکی از این واکنشها سیدسلمان صفوی، مولویپژوه و رئیس مرکز بینالمللی مطالعات صلح لندن، که در کارنامه خود برگزاری همایش بزرگداشت شیخصفیالدین اردبیلی را دارد در صحبتهایش به دفاع از شمس تبریزی پرداخت و گفت: «برخی ادعا کردهاند که شمس از حیث دانش بیبهره بوده است اما نوشتههای او در مقالات شمس بهترین گواه بر دانش گستردهاش در ادبیات، تفسیر قرآن و عرفان است...
چه باید کرد؟
سیدیحیی یثربی در گفتوگویی با «فرهیختگان» ضمن اشاره به جایگاه جدی شمس تبریزی در عرفان علت مخالفت علما با او و به طور کلی با فلسفه و عرفان را اینگونه بیان میکند: «مخالفت علما از آغاز با عرفان و تصوف یک مساله جدی است؛ چرا که عرفان و تصوف نهتنها از آموزههای اسلام نیست، بلکه قرآن کریم و رسول خدا (ص) با این جریان مخالفت کردند. رسول خدا یاران خود را به شدت از این گرایش منع کرد و بارها فرمود رهبانیت؛ یعنی ترک دنیا و تصوف و ریاضت در نظام اسلامی جایی ندارد، بلکه رهبانیت در جهاد و مبارزه است. اسلام دین زندگی است؛ در حالی که عرفان بر پایه ترک زندگی است.»
یثربی علت مخالفت خود را نیز اینگونه بیان میکند: «جامعه ما به عقلانیت و خردورزی احتیاج دارد. انسان به هر جایی رسیده بر اساس خردورزی بوده است. اما تصوف و عرفان ضدعقلانیت و مکتبی غیرعقلانی است.» این استاد فلسفه در پایان به نکتهای اشاره میکند که میتواند پایانبندی مناسبی برای این گزارش نیز باشد: «مکتبهای غیرعقلانی مکتبهای زندگیسوز هستند؛ نه زندگی ساز.» در حالی که کنفرانس بینالمللی شمس تبریزی به کار خود پایان داد اما به نظر میرسد جدل بر سر عرفان و تصوف ادامه داشته باشد.
منبع: روزنامه فرهیختگان