به گزارش فرهنگ امروز به نقل از روزنامه شرق؛ در کاربرد مفهوم عامیانه طبقه نهتنها میان مردم عادی بلکه در بحثهای دانشگاهی نیز اختلافنظر وجود دارد. واژه طبقه درست مانند کاربردش در گفتار عامیانه در گستره وسیعی از زمینههای توصیفی و تبیینی جامعهشناسی نیز به کار میرود و البته بسته به زمینه کاربردش ممکن است درکهای متفاوتی از آن لازم باشد. با درنظرگرفتن تنوع کارهای تبیینی و توصیفی که واژه طبقه در آنها به چشم میخورد، بهسادگی میتوان دید که چرا بحث حول طبقه گیجکننده است. البته، گاه بحث اصیلتری مطرح است: بحث بر سر پیشنهادهای جایگزین برای مفاهیمی که بهمنظور پاسخگویی به پرسشی واحد ضروریاند. اما این بحث، گاه بازتابدهنده دستور کارهای مختلفی است. برخی جامعهشناسان مدعیاند طبقه از میان رفته است؛ با این توضیح که مردم کمتر احتمال دارد بر اساس طبقه هویتهای پایداری بسازند و رفتار سیاسی خود را بر پایه طبقه جهت دهند. درحالیکه بسیاری دیگر بر این باورند که طبقه همچنان یکی از مشخصههای پایدار جامعه معاصر باقی خواهد ماند و مقصودشان این است که آینده اقتصادی افراد به نحو چشمگیر، همچنان به رابطهای وابسته است که آنها با انواع گوناگون داراییهای ارزشمند دارند. اریک اولین رایت از جمله متفکرانی است که مشخصا بر این موضوع متمرکز بوده و در کتاب «رویکردهای تحلیل طبقاتی» میکوشد به کمک متفکران دیگری چون برین، گروسکی، پاکولسکی، واینینگر و سورنسن زنجیره پیچیدهای از مفهومپردازیهای متفاوت طبقه را تبیین کنند. هر یک از نویسندگان کتاب مطالب فراوانی در باب مسائل طبقه و نابرابری نگاشتهاند و در این کتاب هر یک درباره نوع مشخصی از تحلیل طبقاتی نوشتهاند. هدف هر یک از آنها توضیح مبانی نظری رویکردی است که به نظرشان مرجح است: یعنی بیان مفروضات زیربنایی، تعریف نظاممند هر یک از عناصر مفهومی، مشخصکردن اهداف تبیینی مفهوم و متمایزساختن آن رویکرد از سایر رویکردها. درحالیکه بیشتر این رویکردها کمابیش ریشه در سنت فکری مرتبط با برخی نظریهپردازان کلاسیک (مارکس، وبر، دورکیم) دارند، فصول این کتاب به بحث درباره مفهوم طبقه در نوشتههای این چهرههای بنیانگذار نمیپردازند.
شش رویکرد مختلف در این کتاب ارائه میشود: فصل اول به قلم رایت به بررسی یکی از رویکردهای تحلیل طبقاتی در سنت مارکسیستی میپردازد. ایده اصلی در اینجا تعریف مفهوم طبقه برحسب فرایندهای استثمار و پیونددادن طبقه به نظامهای متفاوتی از مناسبات اقتصادی است. فصل دوم، نوشته ریچارد برین، شکلی از تحلیل طبقه را بررسی میکند که با سنت وبری پیونده خورده است. در این فصل هدف اصلی تأکید بر مفهومی از طبقه است که بر محور شانسهای زندگی اقتصادی مردم میگردد. فصل سوم اثر دیوید گروسکی، به شرح و تفصیل نوعی تحلیل طبقاتی میپردازد که در سنت نظریه جامعهشناسی دورکیمی میگنجد. فصل چهارم، به قلم الیوت واینینگر به اصول محوری تحلیل طبقاتی بوردیو پرداخته است. فصل پنجم نوشته اوگه سورنسن رویکردی را به تحلیل طبقاتی معرفی میکند که بهرهمند از عقلانیت اقتصاد نوکلاسیک است. و در فصل آخر، یان پاکولسکی، بنیانهای آنچه را که میتوان اصطلاحا «تحلیل پساطبقهای» نامید بسط داده است.