به گزارش فرهنگ امروز به نقل از روزنامه شرق؛ کتاب «حقیقت و افسانه» یکی از مهمترین آثار برتراند راسل است، از این حیث که شرح حال خود نویسنده است. کتاب شامل آثار کوتاهی است که راسل در نیمه دوم دهه ۱۹۵۰ نوشت. این کتاب برای نخستینبار در سال ١٣٦١ از سوی نشر رازی با ترجمه منصور مشکینپوش ترجمه و منتشر شد و از سال ١٣٩١ نسخه اینترنتی چاپ نخست در دسترس است. اما بهتازگی ویراست جدیدی از سوی نشر نیلوفر منتشر شده است. کتاب به چهار بخش تقسیم میشود که بخشهای اول، دوم و چهارم بخشهای غیرداستانیاند و بخش «حقیقت» کتاب را تشکیل میدهند. بخش سوم که شامل داستانها، یادداشتها، رویاها، کابوس و تمثیلهاست قسمت «افسانه» کتاب را تشکیل میدهد. در این بخش داستان کوتاهی از راسل میخوانیم، در کنار یادداشتهایی که از خوابهایش نوشته است.
بخش اول حاوی شش جستار است و درباره کتابهای بزرگی است که در سنین پانزده تا بیستویک سالگی راسل را تحتتأثیر قرار دادهاند: آثاری از شلی، تورگنیف، ایبسن، شکسپیر، سویفت، میلتون و کتابهایی در حوزه تاریخ و ریاضیات. این دوران در زندگی راسل دورانی بود که هر کتاب حادثه بزرگی شمرده میشد. در این بخش میتوان سیر تکامل اندیشههای راسل را دریافت. راسل در پایان بخش اول از دوران آغازین زندگی خود مینویسد که چطور تقریبا تمام ساعات کارش صرف آموختن ریاضیات میشد. چون میپنداشت بهکاربردن ریاضیات برای بیان و تفسیر پدیدههای طبیعی بیشتر به کارش میآید تا ریاضیات محض. این تصور کمکم تغییر میکند؛ تا جایی که میگوید فقط محضترین ریاضیات محض بود که او را میطلبید؛ آنهم به خاطر علاقهای بود که به ابطال کانت داشت. چون در نظر راسل نظریه کانت در باب زمان و مکان بهمثابه امور کشف و شهودی پیشینی «سخت ناگوار میآمد». همچنین کشف نظریات انقلابی در علم فیزیک نیز در این دوران بیتأثیر نبود. تمام این نظریات و کشفهای بزرگ مربوط به دورانی از زندگی راسل است که تحصیلات رسمی او پایان یافته بود. اما درکل این دوران (بخش اول کتاب) در کنار مطالعه آثار ادبی، برای راسل دورانی است که علاقه به کاربرد ریاضیات در جهان واقع داشت تا اینکه بعد از فارغالتحصیلی بیشتر جذب ریاضیات محض شد. بخش دوم شامل مقالاتی است درباب «سیاست» و تعلیم و تربیت: درباره مقولاتی نظیر آزادی، دموکراسی، ناسیونالیسم، استعمار و حتی تحصیلات دانشگاهی. راسل در این بخش - که بیشتر به دورانی برمیگردد که جهان را بهعنوان فیلسوف شناخته - نظر خود را درباره این مقولات برای مخاطبان عمومی توضیح میدهد.
در نظر او آزادی انواع گوناگونی دارد: آزادی ملی، آزادی گروهی، آزادی فردی، آزادی سیاسی، اقتصادی و فکری. او تکتک اینها را توضیح میدهد و معتقد است جهان از برخی از آنها کم و از برخی بسیار برخوردار است. اما از میان آزادیها، آن آزادی را نمیپسندد که سبب کاهش آزادی دیگران میشود، مثل آزادی بردهداری. آزادی را شرط لازم برای تحقق بسیاری از چیزهای خوب میداند؛ چیزهایی که به نظرش باید از اقتضای طبع، تمایلات و عقاید افرادی بیرون تراود که از آزادی برخوردارند. بااینحال، همه امور خوب اجتماعی را ناشی از آزادی نمیداند، اما آزادی را برای تحقق اکثر امور بینهایت ضروری میداند. ازاینرو، آینده آزادی را اینچنین تصویر میکند: «اگر بناست آزادی در جهان بماند و نوع بشر در یک خودکشی عبث فنا نشود، ناگزیر باید بیاموزیم که بر سر دوراهیها مانند آدم عاقل رفتار کنیم نه مثل سرسپرده اعتقاد به برتری جغرافیایی». در ادامه تشریح آزادی، استدلال راسل در دفاع از دموکراسی اینچنین است: «نخستین و محکمترین دلیل در دفاع از دموکراسی خودپرستی آدمی است. هنگامی که گروهی از مردم بر گروه دیگر مسلطند، تقریبا همیشه نسبت به گروه زیردست رفتار ناهنجاری دارند. سفیدپوستان با سیاهپوستان بدرفتاری کردند، اشراف بر دهقانان ستم روا داشتند، و مردان به زنان ظلم کردند. جز در دورههایی کوتاه، در شرایطی نادر، نمیتوان مواردی یافت که گروه زبردست با گروه زیردست رفتاری انسانی و قابل تحمل پیش گرفته باشد». البته راسل این امر را صرفا مربوط به گذشته نمیداند. بخش چهارم و آخر کتاب درباره صلح و جنگ است؛ موضوعی که در سالهای آخر عمر راسل دغدغه اصلیاش شده بود. در این دوره دشمنی شرق و غرب در قالب جنگ سرد نهتنها عامل نگرانی متفکران و فیلسوفان که موجب دلنگرانی مردم هم بود. در نظر راسل ریشه درد در ذهن آدمیان است نه در واقعیات بیرون از ذهن. برای همین راسل میکوشد جای آشتی و صلح را در عقاید سیاستمداران و مردم عادی و نیز در ماهیت مناقشه جستوجو کند. در نظر او، اگر این عقاید تغییر کنند «دشواریهایی که اکنون تلاش کنگرههای خلع سلاح را عقیم میگذارند از میان خواهند رفت». ازاینرو، «در تجزیه و تحلیل دشواریهای امروز، دو نوع واقعیات را باید در نظر گرفت. یک دسته آنهایی که ممکن است واقعیات سخت نامید، شامل امر تسلیحات، خطر بروز جنگهای تصادفی، تعهدات غربیان نسبت به برلین غربی، ستمکاری روسها در مجارستان و غیره. دسته دیگر آن واقعیات که نسبت به آنچه یاد شد میتوان واقعیات ملایم نامید. اینها عبارتند از بیمها و امیدهایی که برانگیزنده اعمالی شدهاند که دشمنی میان شرق و غرب را افزایش داده است. در میان این دو دسته واقعیات کنش و واکنش مدام در جریان است و بحثها درباره اینکه کدام دیگری را به وجود آورده است، همان داستان کهنه مرغ اول بوده یا تخممرغ را به ذهن متبادر میکند». در نظر راسل برای تغییر واقعیات ملایم کوشش کمتری لازم است تا تغییر واقعیات سخت؛ اگرچه آسانترین راه برای تغییر واقعیات سخت پرداختن به واقعیات ملایم است. راسل تاکید دارد برای غلبه بر جنگ و کشتار «دانشهای نو باید به عواطف نو قوت بخشند، عواطف آزادیطلبی، خیراندیشی و آمادگی برای همکاری. جهان به چنین سعه احساس نویی نیاز دارد، و تنها همین میتواند ما را شایسته سلطه بر طبیعت سازد، سلطهای که معرفت علمی به ما عطا کرده است. ما همه باید احساس کنیم آنچه انجام میدهیم بخشی از جنبش عظیم و عالمگیر در راه آزادی از ترسهای دیرینه، سوءظنهای دیرینه و نفرتهای دیرینه است که دیگر شایسته انسان امروز نیستند و اگر اجازه دهیم برجای بمانند، بشر را به مصیبتی بزرگ گرفتار خواهند کرد».