به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ سیدجواد میری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی روز گذشته ۱۲ مهرماه در نشست «نهج البلاغه در نگاه علامه جعفری (رویکرد فلسفه تطبیقی) که در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد، گفت: در حوزه علوم انسانی به خصوص هنگامی که موضع متفکر ایرانی در نظر گرفته می شود، یکی از بحث های مهم جایگاه نهج البلاغه در ذهن و زبان اندیشمندان شیعی و ایرانی است. یکی از نکات جالب در حوزه نهج البلاغه پژوهی از زمان «ابن ابی الحدید» تا امروز پرداختن اندیشمندان مختلف به نهج البلاغه بوده است اما نکته خاصی در نگاه علامه جعفری وجود دارد که کمتر کسی به آن پرداخته و شاید بتواند راهگشای نهج البلاغه پژوهان باشد.
وی ادامه داد: ما به امام علی(ع) اعتقاد و ایمان داریم ولی آیا می توان به اندیشه های امام بدون دغدغه اعتقادی مان که وی دارای جایگاه برتری اما با تفکرات و اندیشه های خودش بوده است، نگاه کرد و یا می توان این افکار را در جهان امروز به طور مستدل بیان کرد و یا افق های همسانی بتواند افکار امام علی را با اندیشمندان دیگر تطبیق دهد؟
میری اضافه کرد: در نگاه رشته دانشگاهی فلسفه تطبیقی ایده به این نکته توجه می شود که آیا ایده اندیشمندان متاثر از بستری است که در عصر خودشان مطرح شده است یا خیر؟ بسیاری از نویسندگان که در حوزه اندیشه قلم می زنند افکارشان متاثر از زمان و جامعه شان است و در همان دوران هم محصور می شود و شاید درزمان های بعدی به عنوان تاریخ اندیشه مورد استفاده قرار گیرد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی خاطرنشان کرد: اما گاهی نظریات بعضی از اندیشمندان به دلیل برخورداری از دو ساحت ناسوتی و لاهوتی با افق بازی در برابر خود روبرو می شوند و سؤالاتی همچون من کیستم، کجا می روم، هستی چیست، خدا چیست و … مطرح می شوند. چنین اندیشه هایی نشان دهنده ابعادی است که متاثر از زبان و قومیت فرهنگی نیست و ازمشترکاتی در دل و زبان انسان ها سرچشمه می گیرد که در ادوار گوناگون دارای مخرج مشترکی هستند.
وی افزود: علامه جعفری در حوزه علوم انسانی به دو متن کلاسیک توجه داشته است؛ مثنوی معنوی و نهج البلاغه. شرح و نقد و تفسیر مثنوی معنوی مشتمل بر ۱۵ جلد و تفسیر ۲۷ جلدی بر نهج البلاغه که رویکردهای مختلفی نسبت به این دو مجموعه داشته است.
دیدگاه های مختلف جامعه علمی به آثار علامه جعفری
وی ادامه داد: نظرات و دیدگاه هایی که نسبت به روش علامه جعفری وجود داشته در جامعه علمی یکسان نبوده است. گروهی منطق و روش علامه را در مولوی پژوهی تقبیح کردند و نگاه او را در تفسیر نهج البلاغه شامل پراکنده گویی زیادی می دانند. از سوی دیگر دوستدارانی هستند که معتقدند علامه تفاسیر خوبی از این دو کتاب ارائه کرده است.
این نویسنده اضافه کرد: اما در این میان پرسشی بنیادین ذهن محقق و اندیشمند علوم انسانی را درگیر کرده و آن اینکه علامه جعفری هنگام ورود به نهج البلاغه یا مثنوی معنوی و سخن سرایی از امام علی، به یک باره از افرادی چون داستایوسکی، گاندی و تولستوی می گوید که ربطی میان آنها و نگاه امام وجود ندارد. برخی چنین پراکنده نویسی ها را به دلیل نداشتن روش تحقیق در آثار او می دانند.
نگاه خاص علامه جعفری در نهج البلاغه پژوهی
میری افزود: با توجه به این رویکرد علامه جعفری در هیچ کدام از هم عصران علامه و در هیچ سنت تحقیق و تفحص در حوزه نهج البلاغه پژوهی چنین روشی وجود نداشته است و می توان او را به نوعی مورد استثنایی در حوزه نهج البلاغه پژوهی و فلسفه تطبیقی در ایران دانست.
وی خاطرنشان کرد: فلاسفه اسلامی با دو رویکرد موجودی و ماهیتی به مسائل فلسفی نگاه می کرده اند اما علامه نگاه ماهیتی و وجودی نداشت که این نوع نگرش، او را به نقد کشیده است. اکنون این سوال پیش می آید که آیا نگاه علامه در حوزه نهج البلاغه پژوهی و مطالعات فرهنگی و علوم انسانی دچار پراکنده گویی بوده است و دال مرکزی در تفکر او در نگاه به منابع و افکار و ایده ها در حوزه فلسفه که به آن رجوع کرده، وجود نداشته است؟
به گفته میری علامه جعفری از معدود اندیشمندان معاصر ایران، اسلام و جهان معاصر بوده است که از منظر استعلایی انسان را «کما هو انسان» در موضوع مطالعات فلسفی خود قرار داده و از سوی دیگر روش خود را در آثارش توضیح داده است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی خاطرنشان کرد: علامه جعفری در جلد اول تفسیر مثنوی علت اینکه در کتاب به تولستوی و داستایوسکی، ویکتور هوگو و…ارجاع داده است را به دلیل پایین بودن سطح تفکرات و ادبیات آنها و یا به سخره گرفتن شان نمی داند بلکه این ارجاع را به دلیل وجود فرهنگ مشترک بشری عنوان می کند که دارای بعد حقیقت متعالی و استعلایی است.
وی در ادامه گفت: حقیقت استعلایی با انسان متولد می شود و با پروراندن این بعد انسان می تواند به رشد و فهم مشترک برسد. این حقیقت در تمام دوران و اعصار وجود داشته و دارد و اگر ما به عنوان نوع انسان با یکدیگر مفاهمه داریم و همدیگر را درک کنیم، به دلیل حقیقت استعلایی و متعالی است که تولستوی و گاندی و قبل از آنها امام علی(ع) به زیبایی در نهج البلاغه از آن سخن می گوید.
میری با بیان اینکه علامه جعفری برای فهم این فرهنگ مشترک بشری به ادبیات جهانی در اعصار مختلف رجوع کرده است، گفت: اگر بشریت آینده ای را برای خود متصور می کند که انسان و فرهنگ انسانی در آن بقا و تداوم داشته باشد، بدون توجه و توسل به حقیقت استعلایی این امکان وجود نخواهد داشت.
وی با اشاره به حضور علامه جعفری در حوزه علمیه و اینکه حوزه های قم، تهران، نجف و مشهد هر کدام فرم و سبکی از مطالعات را می پسندند، گفت: در حوزه نجف فلسفه جایگاه خاصی ندارد، اما درحوزه قم فلسفه مساوی با فلسفه صدرایی است در حالیکه در حوزه تهران بیشتر اخلاق مطرح بوده و در حوزه مشهد هم فلسفه باز از جایگاه خاصی ندارد. علامه جعفری بعد از رشد در حوزه علمیه نجف و حضور در حوزه های علمیه مشهد و قم به تهران می آید اما در دنشگاه نمی تواند حضور زیادی داشته باشد.
وی با اشاره به آثار تولید شده علامه جعفری گفت: این آثار به گونه ای است که افراد متاثر از بینش های آکادمیک امکان برقراری با آثار علامه جعفری را ندارند. علامه در ورود به آثارش به صورت نظام مند صحبت می کند اما به شکل رشته های تفکیک شده در علوم مختلف سخن نمی گوید به همین دلیل اهالی دانشگاه نمی توانند با آثار او ارتباط برقرار کنند.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با اشاره به کار ویژه ای که علامه جعفری درباره شرح و تفسیر مثنوی معنوی انجام داده است، افزود: در حوزه علمیه که امروز درباره مولوی با ادبیات ناپسند سخن گفته می شود، علامه جعفری به عنوان عالم دینی تفسیر درباره آن می نویسد.
میری تاکید کرد: شاید یکی از عوامل کج فهمی و نا فهمی از آثار علامه جعفری به این باز می گردد که سنتهای شکل گرفته درفضای علوم انسانی ما اساسا در قالبهایی است که وی آنها را شکست و معتقد بود برای اینکه بتوانیم تغییر و تحول در نظام معنایی انسان به مثابه فرد و هم نظام معنایی انسان به مثابه جامعه داشته باشیم نمی توانیم با این قالب ها حرکت رو به جلو داشته باشیم و نهج البلاغه پژوهی او هم یکی از این مثال ها بود.
وی در پایان گفت: علامه جعفری در سنت نهج البلاغه پژوهی که فقط ارجاعات درون متنی و یا ارجاعات درون دینی می داد، این کتاب را از فضای درون دینی و درون متنی خارج کرد و به مثابه متنی که در مواجهه با انسان، زمان و مواجهه انسان با حقیقت استعلایی بود، این روش را تعریف و تفسیر کرد.