فرهنگ امروز/حامد سرلکی : عصر میانی و پایانی قاجاریه بهعنوان سمفونی همنشینی سنتهای اجتماعی برگرفته از عرف وفرهنگ بومی، در کنار عوامل و مصالح مدرن غربی شناخته شده است. این پارادوکس اجتماعی همان عامل ایجاد تجدد ایرانی در عصر ناصرالدین شاه بود. ورود مستشاران نظامی، فرهنگی و سیاسی به ایران در کنار سفرهای سلاطین قاجار به اروپا، تحفههای متجددانهای را میهمان خانه و کاشانه، خیابان و کاخهای قجری کرد. «دوربین عکاسی» و فن«عکسبرداری» یکی از همان دستاوردهای متجددانه در ایران معاصر به شمار می آید.
در سال ۱۸۳۹ م. «ژوزف نیسه فورنیپس» با همکاری «لویی داگر» نخستین دستگاه «فتوگرافی» قرن را در فرانسه اختراع کردند. این دستگاه در ابتدا با نام «داگرئوتیپ» شناخته میشد. مکانیزم اصلی این دستگاه بدین شکل بوده است که به صفحه نقرهای آن مدتی بخار ید داده تا قشر نازکی از ید روی نقره قرار گیرد سپس این صفحه را در دوربین گذاشته و عکسبرداری میکنند. تقریباً پس از سه سال، یعنی سال ۱۸۴۲ م مطابق با سال ۱۲۲۱ه. ش و در اواخر پاییز همان سال دو دستگاه دوربین داگرئوتیپ به پادشاه وقت ایران «محمد شاه قاجار» اهدا شد. دوربین اول توسط «ملکه ویکتوریا» و دیگری تحفهای از سوی «نیکلای پاولوویچ رومانوف» تزار روسیه بود. دوربین اهدایی دولت روسیه توسط دیپلمات جوان روسی «نیکلای پاولوف» وارد ایران شد. وی پس از تسلیم دوربین به دربار قاجار، مدتی را صرف تعلیم فن عکسبرداری کرد. در این میان شاهزادگان جوان دربار محمد شاه، نسبت به سایر اقشار مردم ایران به فراگیری عکسبرداری رغبت بیشتری نشان میدادند. به استناد دکتر «خلیل خان اعلم الدوله ثقفی» در کتاب «مقالههای گوناگون»، «شاهزاده ملک قاسم میرزا» نخستین عکاس ایرانی شناخته
میشود. [۱] وی فرزند بیست و چهارم «فتحعلی شاه قاجار» فردی با قریحه و صاحب ذوق بوده است. او در تبریز نخستین عکاس ایرانی بوده که با دستگاه داگرئوتیپ مشغول به عکسبرداری شده است. «یحیی ذکا» پژوهشگر تاریخ هنر و نویسنده کتاب «تاریخ عکاسی و عکاسان پیشگام ایران» اعتقاد دارد که ملک قاسم میرزا نویسنده نخستین رساله عکاسی نیز هست. از آنجا که وی به ۶ زبان زنده دنیا تسلط داشته است، احتمالاً تنها گزینه ممکن برای تألیف رساله کوچک «کتاب فوتوگرافی» میتواند باشد. این کتاب شامل ۱۴ صفحه در قطع ۶×۱۵ است و ابتدا در سال ۱۲۳۶ ه.ش وارد کتابخانه اعتضاد السلطنه شد و سپس به کتابخانه مدرسه ناصری (سپهسالار) وقف شد.[۲] شاهزاده ملک قاسم میرزا نخستین عکسبرداری بود که به اعتبار وضعیت سیاسی خود توانست به دوربینهای اهدایی عصر قاجار دست یافته و تصاویر مختلفی را ثبت و ضبط کند. اما دیگر شخصیتی که به عنوان نخستین عکاس حرفهای (غیر قجری) شروع به عکسبرداری کرده و عکسهای متعددی از شاهزادگان بخصوص ناصرالدین شاه را ثبت و ضبط کرده است «آقا رضا خان اقبال السلطنه» ملقب به «رضا عکاسباشی» بود. او از شاگردان «فرانسیس کارلهیان» فرانسوی بود و به عکاسی پرتره گرایش داشت. در سال ۱۲۴۲ه.ش توسط ناصرالدینشاه به لقب عکاسباشی مفتخر شد. در سال ۱۲۵۱ ه.ش نیز لقب طولانی «آجودان مخصوص و خزانهداری صرف جیب مبارک» را دریافت کرد. مدتی به مشاغل نظامی و «اداره کل توپهای ممالک محروسه» پرداخت و در سال ۱۲۶۲ه.ش «وزیر قورخانه» شد. در کاخ گلستان عمارتی تحت نظر او به امور فنی و هنری عکاسی اختصاص یافت. او نخستین عکاس ایرانی است که از بقاع متبرکه عکاسی نموده و در سفر اول ناصرالدینشاه به اروپا، وی را همراهی کرده است. بسیاری او را عکاس نخستین پرترههای ایرانی میشناسند. نکته قابل توجه آن است که صنعت عکسبرداری با تعریفی که امروز شناخته شده است، در عصر ناصرالدین شاه قاجار و پس از آن در عصر مشروطه به ظهور رسید. به همین جهت است که پس از چندی با آغاز جنبشهای فکری و اجتماعی در ایران و نیز با افزایش تعداد دوربینهای عکسبرداری، صنعت عکسبرداری از درون کاخهای قجری به میان مجاهدان، روشنفکران و حتی مردم عام وارد گشت. از این حیث میتوان آغازگر وضعیت صنعتی عکسبرداری یا همان عکسبرداری اصولی را ناصرالدین شاه دانست. علاقه شدید وی به ثبت لحظات، خاطرات و تجاربش، قبلتر در قامت سفرنامهها و وصف حال نویسیها آغاز شد. او پس از رؤیت نخستین دوربین عکسبرداری در تبریز چنان واله و شیدای این ابزار رمز آلود شده بود که صدها تصویر کشف شده امروزی را به نام خود ثبت کرد. در این تصاویر یا خود ناصرالدین شاه به عنوان سوژه تصاویر مطرح است یا آنکه خود در نقش عکاس باشی افتخاری در حال ثبت تصاویری چون سلفیهای از خود، زنان در حرمسرا، محوطه بیرونی و درونی کاخهای گلستان، مرمر، صاحبقرانیه، مناظر، ییلاقات، شکارگاهها، زندانیان سیاسی و... غیره است. دقیقاً در همین عصر موج جدیدی از ثبت تصاویر وارد گفتمان هنری ایران شده و هنرهای تصویری چون نقاشی و خطاطی اندکی منزویتر میگردد. تا جایی که اکثریت رجال سیاسی عصر ناصری میل به آن داشتند که تصویر حقیقی از صورت خود را در کاغذ ببیند نه آن تصویری که اندکی شبیه خود هستند. از این جهت با ورود دوربینهای عکسبرداری به ایران فصل جدیدی از رقابتهای تفاخر مآبانه بین سران و شاهزادگانی که دیگر از شاهزادگی خسته و میل به عکاسباشی شدن داشتند به وجود آمد. این نزاع در میان دودمان «فتحعلی شاه» بیشتر و بیشتر شده تا آنجایی که گویی با به دست گرفتن سلطنت توسط نخستین پادشاه متجدد ایرانی (ناصرالدین شاه)، بجز تاج و تخت، باز کردن در لنز دوربین هم در ید قدرت همایونی قرار میگرفت!. لذا فنی که در ابتدا برای تفنن شاه و درباریان به تهران راه یافت، بعدها وسیلهای شد تا عدهای از شاگردان ممتاز و با استعداد دارالفنون برای آموختن آن به اروپا اعزام شوند و چند نفر از آنها بعد از مراجعت مورد توجه ناصرالدین شاه قرار گرفتند و به عنوان عکاسباشی در دارالخلافه مبارکه ناصری مشغول به کار شدند و حتی برخی از آنها در مسافرتهای داخلی و خارجی شاه را همراهی میکردند.
از عکاسان نام آشنای عصر تجدد قاجاری میتوان به «حاج میرزاعلی عکاسباشی»، عزیز خواجه (متصدی تاریکخانه و ظهور عکس)، عباسعلی بیگ (ناظم عکاسخانه)، معتمدالسلطان (رئیس عکاسخانه)، حسنعلی (عکاسباشی)، عبدالله قاجار (عکاسباشی مدرسه دارالفنون)، محمد حسین قاجار و میرزا جهانگیرخان اشاره کرد. در این میان حسنعلی عکاسباشی و عبدالله قاجار از کسانی بودند که عکاسی را در اروپا آموخته بودند و به سایران آموزش میدادند. به همین جهت تاریخ، عبدالله قاجار را «پدر عکاسی ایران» میشناسد و عکسهای متعلق به دوران قاجار که توسط وی تهیه شده است باعث ترقی و پیشرفت وی در این رشته بیش از سایر رشتهها شد. [۳]
از همان زمان ورود عکاسی به ایران که به فاصله کمتر از چند سال بعد از اختراع آن صورت گرفت، تا سالها بعد این فن در اختیار طبقه مرفه جامعه بود و افراد عادی کمتر امکان استفاده از آن را پیدا میکردند. اینکه مردم تهران قدیم چگونه با دوربین عکاسی به مواجهه نشستند را باید به نوع تصاویر به جای مانده از آن عصر مربوط ساخت. مردم در اغلب تصاویر بهت زده از خود دوربین بودهاند تا متمرکز بر «ژست» مورد نظرشان و اصولاً «ژست» تعریف آنچنانی نداشت جزء آنکه عکاس باشیها با تقلید از مریبان فرنگی خود چیزهایی را به مردم انتقال دادند. لذا از آنجا که ابعاد فرهنگی بین توده عوام روز به روز در حال پیشرفت بود، مردم نیز در این سیل تکنولوژیکی خود را رها کرده و عاقبت خود را صاحب ژست یافتند.! مردم تهران نسبت به این ابزار فرنگی و ماحصل آن آشنایی چندانی نداشتند. مشاهده تصویری از یک نفر که دقیقاً با واقعیت مطابقت داشته باشد امری بسیار حیرت انگیز و تعجب آور برای عامه مردم بود. متداول شدن عکس در میان مردم را باید از زمان اجباری شدن ثبت احوال در تهران و سایر شهرستانها دانست.اما همین ابزار به دست برخی عکاسان وسیله ثبت اتفاقات تاریخی عصر مشروطه شد. عکاس اهل ارمنستان «استپان استپانیان» که به «عکاسباشی مشروطه» معروف است با ثبت تاریخیترین تصاویر مشروطه از ستارخان و باقرخان، تا فتح تهران و... به عنوان یکی از میراث داران حقیقی هنر عکاسی اجتماعی – خبری شناخته میشود. در بخشی از کتاب تاریخ هجده ساله آذربایجان، درباره عکاسی استپانیان از مشروطه طلبان تبریز، چنین آمده است: «روز دوشنبه بیست و دوم فروردین این لشکر از تبریز روانه میشدند و چون تبریزیان یفرم خان و سردار بهادری را بس ارجمند میداشتند و ایشان نیز جایگاه این شهر را نیک میشناختند چنین نهادند که هنگام راه افتادن با مردم شهر بدرود گویی کنند و شهریان بنوازش ایشان را راهاندازند. لشکریان با سرداران به میدان مشق درآمدند و شهریان در آنجا انبوه شدند. والی و نمایندگان انجمن و سردستگان نیز همگی در آمدند. نخست نمایش از سوی لشکر داده شد و سپس سخنانی از این سو رانده شد و بارون استپانیان پیکرهای برداشت و چون این کارها انجام یافت دستههای لشکر با آوازهای بلند در میان هلهلههای شادی راه افتادند. مردم تا بیرون شهر بدرقه کردند و یک روز تاریخی پر ارجی بود.»[۴] حال با تمامی این تفاسیر، وقتی ابزاری چون دوربین در دست شاهان قجری قرار میگیرد بیشتر شبیه ابزارآلات قدرت و مکنت شده و وقتی در میان برخی از مردم غیر درباری قرار میگیرد با به وجود آوردن تصاویر خود، چند نسل پس از خود را آگاهتر میسازند. و از این دست چه شگفتیهای بیبدیلی را خلق میکنند. گاهی در مطالعه تاریخ معاصر ایران، مشاهده تنها یک تصویر میتواند کارانبوهی از کلمات را ادا کند و این مهم جز به زحمات برخی از تصویرگران این سرزمین صورت نپذیرفت.
منابع:
[۱] مقالات گوناگون، خلیل خان اعلم الدوله ثقفی، صفحه ۱۱۳
[۲] تاریخ عکاسی و عکاسان پیشگام ایران، یحیی ذکاء، تهران، شرکت انتشارات علمی فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۶
[۳] نخستین عکاس ایران را بشناسید، خبرگزاری فارس
[۴] تاریخ عکاسی. داریوش گل گلاب، انتشارات داریوش، ۱۳۶۳
منبع: ایران