فرهنگ امروز/نسیم آصف: بعد از چاپ نخست «مکتبهای ادبی» رضا سیدحسینی، در فروردین سال ١٣٤٣، تنها یک ماه زمان لازم بود تا تمام نسخههای چاپشده به فروش برود و کتاب به اثری نایاب بدل شود. از آن سال تا همین حالا، یعنی چیزی بیش از پنج دهه، «مکتبهای ادبی» هنوز و همچنان اثری مرجع بهشمار میرود و در طول این مدت کم نبودهاند کسانی که اولینبار با این کتاب با مکتبهای ادبی آشنا شدند. در باب اهمیت «مکتبهای ادبی» کم نگفته و کم ننوشتهاند. در دورهای که اشتیاقی وافر به خلاصهکردن و تقلیلدادن و فستفودیکردن همه چیز و از جمله ادبیات وجود دارد، چاپ بیستم کتاب دوجلدی سیدحسینی هم نشاندهنده اهمیت آن است و هم نشانهای از اینکه در این سالها کمتر کسی حوصله یا دانشش را داشته تا اثری جامعتر و بهروزتر درباره مکتبهای ادبی منتشر کند. خود سیدحسینی سیودو سال بعد از انتشار کتابش درباره آن نوشته بود: «من این کتاب را در آغاز بهعنوان راهنمای ساده و فهرستوار برای آشنایی با ایسمهای گوناگون ادبی نوشته بودم به این امید که در آینده، اساتید متخصص و نویسندگان و محققان آثار کاملتر و بهتری در این مورد ارائه کنند، اما چنین نشد و کتاب بهعنوان یگانه منبع و حتی کتاب درسی درباره مکتبها باقی ماند»؛ و همچنان هم باقی مانده است. چاپ بیستم «مکتبهای ادبی» بهتازگی در نشر نگاه بهچاپ رسیده و این چاپ براساس آخرین ویراستی است که در آن انجام شده است. سیدحسینی بعد از چاپ اول کتاب، تصمیم داشت تا در چاپهای بعدی کتابش را با تجدیدنظر و مطالبی بیشتر منتشر کند اما او برای ادبیات بهطور عام و اثری که منتشر میکند بهطور خاص چنان ارزشی قایل بود که چند سال از عمرش را صرف ویرایش کتابش کرد: «همانطور که به خوانندگان قول داده بودم، تصمیم داشتم که چاپ دوم را با تجدیدنظر و مطالب بیشتری منتشر کنم. و این کار سه سال تمام به طول انجامید». وسواس و دقت سیدحسینی در ویراست کتابش بهقدری بوده که میتوان ویراست تازه را کتابی دیگر دانست. خود او درباره این موضوع نوشته بود: «...چاپ دوم کتاب که گمان میکردم بیش از یکی دو ماه طول نکشد به تجدیدنگارش کتاب دیگری مبدل شد که نهتنها مکمل کتاب نخستین است، بلکه از بسیاری لحاظ تفاوتهای بارزی با آن دارد، چنانکه میتوان چاپ نخستین را مقدمه و فتح باب کتاب حاضر دانست». او در توضیحاتش نوشته که در همان اوان چندین کتاب و نشریه تازه از مطبوعات اروپایی به دستش میرسد که با سبکی تازه مکتبهای گوناگون ادبی را مورد بحث و تحلیل قرار دادهاند و در نتیجه او ناچار میشود در چاپ دوم کتاب علاوه بر شرح و تفصیل بیشتر، مطالبی را نیز به کتاب اضافه کند. و نهایتا او در بیستم مرداد ١٣٧١ درباره متن نهایی کتابش نوشته بود: «اینک آن متن نهایی که در چاپ پیش وعدهاش را داده بودم: به مقالههای اصلی، مطالبی که گفتن آنها ضروری به نظر میرسید افزوده شده و در بخش نمونههای هر مقاله، گذشته از آنکه نمونههای اساسیتری آورده شده است، اصرار داشتهام که در مورد هر مکتب قسمتهایی از آثار نظریهپردازان آن مکتب را هم ترجمه و نقل کنم تا فهم آن جریان فکری را که به ظهور مکتب انجامیده است تسهیل کند». او در بخشی دیگر از این یادداشتش درباره نقد ادبی و مکتبهای ادبی نوشته: «مسئله نقد امروز که خوشبختانه در سالهای اخیر به آن توجه شده و دوستان پژوهشگرمان به بحث درباره آن پرداختهاند، در اینجا فقط به صورت یک مقاله مطرح شده است. اما بهتر است در مورد این مباحث نیز مانند بحث مکتبهای ادبی دچار خوشباوری نشویم و یکبار برای همیشه بدانیم که هیچ ادبیاتی با تقلید از دیگران به وجود نمیآید، اگر ما در گذشته ادبیات پرباری داشتهایم به سبب پشتوانه قوی تئوریک آن بوده است که امروزه با اینکه مورد توجه پژوهشگران غربی است، خود ما از آن غافلیم و تا این تئوریها امروزی نشود و ما پابهپای پیشرفت مطالعات ادبی در غرب، به فطرت خویشتن بازنگردیم و آثار امروزی، از پشتوانه قوی فرهنگی(چه در قالب و چه در محتوا) برخوردار نباشد، نمیتوانیم منتظر باشیم که تنها با تقلید از دیگران و بهطور تصادفی به رشد ادبی دست یابیم.» سیدحسینی در «مکتبهای ادبی»، تنها به توضیح و توصیف هر مکتب اکتفا نکرده بلکه ترجمههای نمونه از آثار شاعران و نویسندگان هر مکتب را نیز آورده تا خوانندگان اثر درک درستتری از موضوع مورد بحث داشته باشند. در پایان جلد دوم کتاب، بخشی با عنوان «پایان سخن و دعوت به آغازی دیگر» آمده که اینطور شروع میشود: «آنچه تاکنون گفته شد درواقع نوعی تاریخ ادبیات غرب بود با تقسیمبندی دیگر، و فصلی که درباره رمان نوشته شد هرچند به رمانهایی پرداخت که ما هنوز فرصت آشنایی با اغلب آنها را پیدا نکردهایم، اما صریحا باید گفت که سرآغازی بود بر تحولی که در سه دهه اخیر در کار روایتشناسی روی داده است. میتوان گفت که رماننویسان، ولو در نیمه اول قرن بیستم، سروکاری با تئوری رمان نداشتند، اما باید گفت که خود آنان نظریهپرداز بودند و شاهکارهایی که خلق کردند و تحولی که به وجود آوردند به کارشناسان ادبیات داستانی امکان داد که با بررسی این تحولات به قانونمندکردن روایت داستانی بپردازند».
روزنامه شرق