به گزارش فرهنگ امروز به نقل از روزنانه شرق ؛ سیدجواد میری، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است. میری تأملات ویژهای درباره ایران و جغرافیای سیاسی این کشور داشته و حاصل کارش کتابهایی مانند «تحولات قفقاز شمالی و تأثیرات آن بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران»، « ایران فرهنگی: فرصتها و چالشهای ایران در تاتارستان» و «نگاهی مردمشناسانه به چین و روسیه در جغرافیای سیاسی ایران» است. میری همچنین معتقد است که باید در شناخت هویت ایرانی به زبانهای ایرانی توجه شود و دراینباره سرمایهگذاریهای لازم به عمل آید. در همین راستا میری معتقد است که باید حضور زبان ترکی در ایران را به رسمیت شناخت و این زبان پیشینهای طولانی در قوام هویت ایرانی دارد. در ادامه مشروح گفتوگو با میری را میخوانید:
زبانهای زیادی در ایران وجود دارد؛ اما آیا در ایران زبان ترکی هم داریم و میتوانیم از تاریخ ادبیات ترکی در ایران صحبت کنیم؟
اساسا چرا باید پرسشی درباره سابقه زبان ترکی در ایران داشته باشیم؟ امروزه در فضای فکری ایران برخی از فعالان در حوزه زبان و ادبیات فارسی، زبانشناسی و تاریخ ایران مدعی هستند که تجربه زیسته ایرانیان تنها به زبان فارسی بیان شده است؛ اما آن پیشفرضی که محققان فارسیگرا یا فارسیمحور مطرح کردهاند، درست است؟ آیا تاریخ و پیشینهای برای زبانهای دیگر در ایران مانند ترکی، کردی، ارمنی، گرجی، عربی و لری وجود ندارد؟ یا در درازنای تاریخ تنها زبان فارسی به ثبت تجربه زیسته ایرانی پرداخته است؟ من در این گفتوگو میخواهم به زبان ترکی بپردازم و بگویم برای مطالعه هویت و ملیت ایرانی، باید به این زبان در کنار زبانهای دیگر پرداخت.
برخی معتقدند که مردم آذربایجان به ترکی صحبت نمیکنند و چندی پیش آقای ناصر همرنگ در روزنامه «شرق» نوشته است: «در زبان کنونی آذربایجان منطق فکریای که بهعنوان پسزمینه ذهنی گویشوران کارکرد دارد، از یک چارچوب هند و اروپایی و ایرانی بهره میگیرد، نه چیز دیگر، به بیان سادهتر نقشه اولیهای که گویشوران آذربایجانی برای پیادهکردن در ساختمان جملهها و ترکیببندیهای اسمی و همچنین فعلها و صفتها در گویش روزانه خود به کار میبرند، به طور کامل با ساختار و اندامهای جملهسازی در زبانهای هند و اروپایی و زبانهای ایرانی مطابقت و سازگاری دارد، نه گروه زبانهای ترکی». این مطلب اشاره دارد که زبان مردم آذربایجان اساسا ترکی نیست. این مطلب را چگونه ارزیابی میکنید؟
این مطلب بسیار جالبی است؛ به این دلیل که درست نظر محفلی را که من آن را «محفل آذریون» میخوانم، بیان میکند. این محفل تلاش دارد بگوید ایران ترک ندارد. در این محفل اصرار شدیدی است که زبان ترکی را به آذری تقلیل دهند و بگویند این زبان یک گویش است؛ درحالیکه اگر کسی به ترکستان شرقی تا سیبری و آسیای مرکزی و صغیر سفر کند و حتی شامات و عراق، خیلی زود متوجه خواهد شد که زبان مشترکی استفاده میشود و مخرج مشترک این زبانها واحد است. اگر به چارچوب افعال و صفتها در این زبان نگاه کرده و به مشاهدات میدانی در مناطق یادشده توجه کنیم، خواهیم دانست که زبان در آذربایجانِ ایران، ترکی است. ازآنجاکه برخی در ایران اصرار دارند با رویکردی متفاوت به زبان نگاه کنند، مسئله زبان را به یکسری مسائل فرعی تقلیل میدهند. این جمع اصرار دارد که واقعیتی اجتماعی را نبیند. این گروه پیوست فرهنگی را قبول ندارد. این سیاستگذاری نیست که قوام ملیت ایران را تضمین میکند؛ بلکه این پیوستگیهای فرهنگی موجود است. روزگاری در ایران تفکیک نژادی وجود داشت؛ اما امروز به یکپارچگی نژادی تبدیل شده است. ما امروز زبانهای متفاوتی در ایران داریم و نیاز نداریم تحقیر زبانی انجام داده و زبانهای دیگر را چنانچه در یادداشتی که ذکر کردید، اجق وجق بخوانیم. این رویکرد مبتنی بر نوعی ناآگاهی از هویت ملی است. هویت ملی بحثی جامعهشناختی و مبتنی بر پیوست فرهنگی است.
خیلی از دوستان اصرار دارند که این زبان فارسی بوده که در تاریخ باعث قوام سرزمین ما شده است و همچنین تجربه زیسته ما به زبان فارسی بوده است که این با تاریخ همخوانی ندارد. اوج تاریخ ایران در دوران هخامنشی بوده که قوامدهنده وحدت سرزمینی زبان فارسی نبوده و زبان سریانی یونانی و زبانهای دیگر هم حضور داشتهاند که در دیوانسالاری حکومتی استفاده میشدهاند. اقوام در ایران به زبانهای متعددی صحبت میکردند و تا پیش از اسلام زبان فارسی زبان مشترک در میان ایرانیان نبود. در کنار زبان فارسی زبانهای دیگری هم بودهاند که ادبیات غنیای دارند و اگر امروز از آنها اطلاع نداریم و به آنها نمیپردازیم، به این معنی نیست که تاریخچهای ندارند.
تاریخ زبان ترکی با لهجه خاص آن در ایران را دستکم از قرن دوازدهم میلادی و یکی، دو قرن فاصله با فردوسی میتوانیم به صورت مستند پیگیری کنیم. شاعرانی مانند شیخ عزالدین حسناوغلواسفراینی متخلص به «حسناوغلو» در آن دوره و بعد قاضی برهانالدین شعر ترکی سرودهاند. بعد از آن در اوج تفکر عرفانی که در پهنه ایرانزمین شکل گرفته است و در قالب نحلههای مختلف گسترش یافته ما در زبان ترکی به افرادی مانند عمادالدین نسیمی در قرن چهارم هجری برخورد میکنیم. در اوج این تفکر یکی از بزرگترین شاعران و ادبای ایران که به ترکی شعر سروده است و همچنین توانسته حکومت نوین ایران را تأسیس کند، شاه اسماعیل صفوی متخلص به ختایی است که دیوانش به تازگی در نزدیک به ٥٠٠ صفحه چاپ شده است. وی مضامین عرفانی را به زبان ترکی در قرن ١٥ و ١٦ میلادی به اوج رسانید. باید پرسید چرا وقتی صحبت از تاریخ ادبیات ایران میشود، اشارهای به این افراد نمیشود، گویی اینها اصلا در ایران نبودهاند. شاعران ترکی به شاهاسماعیل ختم نمیشوند و با قاسم انوار و محمد فضولی که به فارسی، ترکی و عربی شعرهایی در حوزه دین و عرفان سرودهاند و در ١٦٤٠ میلادی با قوسیتبریزی و واحد در دوران معاصر با شهریار ادامه مییابند. برخی معتقدند ادبیات ترکی فقط خود را در شعر بسط داده است و مانند فارسی در نثر حضور ندارد، درحالیکه این پیشفرض هم نادرست است و نشان میدهد محققان ما از تاریخ سرزمین ایران و ادبیات غنی زبانهای دیگر غافل هستند و اطلاعی ندارند. درباره ادبیات نوشتاری در زبان ترکی افسانه دده قورقود، کوراوغلو، اصلی و کرم، آرزی و قنبر، عاشیق غریب و قوچاق نبی را داریم و ادبیات شفاهی در ترکی نیز بسیار غنی است و میتوان به آغیلار و لای لالار که جزء فولکلور ترکی هستند، اشاره کرد. اینکه ما نتوانستهایم از این میراث غنی استفاده کنیم، به این معنا نیست که مضامین نازل هستند و نمیتوانند در عرصه ادبیات مطرح شوند. در ادبیات نثر ترکی باید به نمایشنامههایی که به زبان ترکی نوشته شده اشاره کنیم که به دوران معاصر بازمیگردد و در اینباره باید به نوشتههای میرزا فتحعلی آخوندزاده و فیلمهایی که به این زبان ساخته شده است اشاره کرد. پیشفرض فضای آکادمیک که بهصورت غالب در رویکردهای ادبی، تاریخی، زبانشناختی و متولیان زبان فارسی در فرهنگستان دیده میشود این است که در زبانهای دیگر ایرانزمین هیچ نوشته مکتوبی نیست و چون نیست قابل عرضه هم نیستند. برخی هم معتقدند اگر ما دو واحد دانشگاهی برای این زبانها بگذاریم، محتوایی برای تدریس وجود ندارد و باید این زبانها را به موزه سپرد. زبانها فراتر از دولت-ملتها حضور دارند و ما شاهدیم زبان فارسی در افغانستان و تاجیکستان هم استفاده میشود.
ادعایی وجود دارد که زبان آذری، زبانی جدا از ترکی است؛ اما آیا از متونی که در این زبان تدوین شده است، در کشورهای ترکزبان استفاده میشود؟
من جامعهشناسی هستم که درباره حوزه اقوام و ملتها کار کردهام؛ اگر کسی مقداری یا یک واحد زبان ترکی خوانده باشد یا زبان مادریاش ترکی باشد، بهسادگی خواهد دید که مشترکات زبانی میان زبان مردم آذربایجان و زبان ترکی چقدر زیاد است و نمیتوانیم بگوییم زبانی که در آذربایجان استفاده میشود آذری است و زبانی که در استانبول و ارومچی چین استفاده میشود زبان دیگری است. اگر فرد مقداری انصاف داشته باشد و برای مثال در مسجد کاشغر یا بازار آنکاران و قازان حضور داشته باشد، خواهد دید میتوانند با همین زبان ارتباط برقرار کنند و همین نشان میدهد این زبان ترکی است و مشاهدات عینی درباره این زبان نافی مفروضات محفل آذریون است. آیا مراد ما از این بحث این است که یک ملت ترک در برابر ملت ایران درست کنیم؟ و بحث کمونیستها و چپیها در قبل از انقلاب را مطرح کنیم که ایران کشوری است با ملل مختلف؟ نه، ما در ایران یک ملت داریم که ملت ایران است؛ ملت ایرانی مساوی است با همه اقوام، زبانها، ادیان و فرهنگهایی که در ایران زندگی میکنند و همه این زبانها و فرهنگها جزئی از ایران هستند و نمیتوانیم بگوییم ترکی و کردی غیرایرانی هستند. ما نمیخواهیم ملت دیگری را در داخل ملت ایران مطرح کنیم. کسانی که چنین مسئلهای را مطرح میکنند، به حقوق در ساختار ملی و بینالمللی آن التفات ندارند. همچنین از نظر فرهنگی ما در منطقه بنا به دلایل مختلف فرهنگ مشترکی داریم. جهان اسلام مؤلفهها و عناصری درست کرده که پیوست فرهنگی ایجاد کرده است. حال اگر اندیشمندان نتوانستند از این پیوست فرهنگی بهرهبرداری ملموس و مؤثری بکنند، به دلایل نقص تاریخی و آگاهنبودن و استعمارزدگیِ افکار و ذهنیتهای ماست. ما باید بدانیم در داخل ایران ملیت و قومیت دو مقوله متفاوت است. وقتی ما از دولت-ملتها صحبت میکنیم، نمیتوانیم از ملتها صحبت کنیم و همچنین ما نمیتوانیم اشتراک ترکهای ایران و کشورهای دیگر را نادیده بگیریم. امروز در افغانستان، پاکستان و ایران، قوم بلوچ وجود دارد یا زبان فارسی در افغانستان، تاجیکستان و قسمتهایی از ازبکستان و ترکمنستان و شبهقاره هند به کار میرود که این نشان میدهد زبانها فارغ از دولت-ملتها گسترش یافته و برای مثال علامه اقبال لاهوری یکی از شاگردان برجسته معاصر فارسی در هند بوده است.