به کزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ حسینعلی نوذری استاد علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج، مولف و مترجم کتابهای متعدد درباره مدرنیسم و پست مدرنیسم در نود و ششمین نشست یکشنبه های انسان شناسی و فرهنگ که در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد، در ابتدا با بیان چرایی انتخاب ژان بودریار و فردریک جیمسن برای بحث پست مدرنیسم و فرهنگ گفت: این دو نظریه پرداز کسانی هستند که هر دو از فرهنگ در پست مدرنیسم سخن گفته اند و در این زمینه کتابها و تحقیقات گسترده ای دارند.
قرن بیستم؛ قرن چرخش فرهنگی است
وی ابتدا از بودریار آغاز کرد و اصطلاح چرخش فرهنگی در نزد او را تبیین کرد و افزود: چرخش فرهنگی در زمره یکی از چرخش های اصلی است که در قرن بیستم شاهد بودیم. قرن بیستم قرن چرخش فرهنگ های مختلف یا پارادایم های چرخشی می باشد. یکی از چرخش هایی که زمینه را برای همه چرخش ها آماده کرد چرخش بین رشته ای بود. در این چرخش، اندیشمندان به این نتیجه رسیدند که رشته ها به تنهایی به آنچه که دارند اکتفا نکنند که در واقع از سال های دهه ۶۰ به این طرف، این مباحث مطرح شد و زمینه را برای چرخش فرهنگی فراهم کرد. بودریار، دریدا و لیوتار هر سه در الگوی کلاسیک مارکسیستی تحلیل می کردند و الگوهای نظری مارکسیستی تا مدتهای زیادی در پشت نظریه شان مشهود است و تعهد این افراد به مارکسیسم در آنها هویدا است و بعد از آنجا به تحلیل فرهنگی رجوع کردند.
نوذری افزود: چرخش فرهنگی بیانگر سرشت و خصلت بین رشته ای تاثیرپذیر آن و چرخش بین رشته است. به عبارت دیگر چرخش فرهنگی مانند یک جعبه ابزار در اختیار تحلیلگران قرار می گیرد که در رابطه با هر موضوعی می توانند از آن استفاده کنند. در ادامه چرخش فرهنگی موجب و زمینه ساز مطالعات فرهنگی شد که امروزه به صورت یک رشته در سطح جهان وجود دارد.
نوذری با اشاره به این زمینه ها و بسترها گفت: این اشاره ای بود که بتوان دیدگاهها و نظریات بودریار و جیمسن را توضیح داد. بودریار شرایط را سرمایه داری متاخر می داند و ویژگی آن را با مولفه مصرف گرایی مشخص می کند. او ویژگی هایی برای این جامعه مطرح می کند و از آن به عنوان جامعه مصرفی یاد می کند. او متاثر از الگوهای مارکسیستی است که علیه سرمایه داری در مکتب فرانکفورت ترسیم شده بود که این موارد را ما در فوکو هم می بینیم که متاثر از رویکردهای مارکسیستی است. در بودریار هم همین مسائل را می بینیم.
وی افزود: آن چیزی که در جامعه مصرفی سرمایه داری مطرح است تلاش برای تولید یا بازتولید مصرفی است که توسط رسانه ها مطرح می شود. رسانه ها سیطره و حضور خودشان را در همه عرصه ها تحمیل می کنند و هیچ جایی را پیدا نمی کنید که از حضور رسانه ها در امان باشد. بودریار هم مانند فوکو از فقه و کلام دینی وام می گیرد و برای تعریف رسانه ها قدرت «همه جا» را بکار می برد. صفاتی که برای خداوند بکار برده می شد را برای رسانه ها بکار می برد. البته این بحث را بودریار در دهه های ۸۰ و ۹۰ مطرح می کند که الان می بینیم هر چقدر به پیش می رویم حضور رسانه را بیشتر می کنیم.
استاد دانشگاه آزاد اسلامی کرج گفت: بیشتر نگاه بودریار و جیمسن به سرمایه داری متاخر است و اصطلاح جوامع سرمایه داری متاخر و پیشرفته را برای آن بکار می برد. این باب را بیش از اینکه بتوان به بودریار نسبت داد باید به لیوتار نسبت بدهیم یعنی فردی که مفهوم پست مدرن را تئوریزه کرد. او حتی نظام سرمایه داری را هم نظامی می داند که اساسش بر روایت های کلان است اما بودریار این تعبیر را نمی پذیرد.
نوذری افزود: بودریار سرمایه داری مصرفی را به عنوان الگویی مطرح می کند که ویژگی عصر جدید جامعه جدید معاصر است که در اینجا این نظام برخلاف گذشته هم به لحاظ کالا و هم به لحاظ فرهنگی که تولید می کند در چارچوب مرزهای خودش محصور نمی ماند. دریدا می گوید که این فرهنگی که تولید می کند، قانع نیست که در محدوده مرزهای ملی محدود بماند چرا که این محدود بودن با خصلت دیگر سرمایه داری یعنی جهانی شدن مغایر است.
وی افزود: از طرف دیگر جوامع جهان سوم و سنتی نمی توانند درب های خودشان را به روی آن ببندند. به زعم بودریار و سایرین بستری وجود دارد که این گسترش فرهنگ به طور مستقیم به جلو حرکت می کند و آن بستر، اطلاعات است که مک لوهان از آن به عنوان دهکده جهانی یاد کرده بود. ویژگی این بستر در واقع رشد اطلاعات است.
این استاد دانشگاه گفت: امروزه این دربها را نمی توان بر روی اطلاعات بست چرا که اطلاعات خصلت نفوذ پذیری و سیالیت دارد، بنابراین پشت در نمی ماند. شبکه ای شدن بستر زندگی روزمره چنان در حال گسترش است که هیچ چیزی تاب مقابله با آن را ندارد و نظام های سیاسی مجبورند که خودشان را با آنها وقف بدهند یا اینکه به این فکر بیافتند که چگونه بتوانند از تاثیرات آن بکاهند.
نوذری در ادامه با اشاره به مفهوم شهروند در قرون گذشته و فرهنگ سیاسی گذشته گفت: بودریار از شهروند به مصرف کننده یاد می کند و می گوید که شهروند جای خود را به مصرف کننده می دهد و این رسانه ها هستند که آن چیزی که در اذهان آنها وجود دارد را به صورت آشکار به مصرف کننده می دهند. شهروندی که تاکنون حق اعتراض داشته چنان مجذوب نشانه های این فرهنگ می شود که به صورت یک ماشین مصرف کننده تبدیل می شود. بوردیار در واقع جهان را چیزی نشان می دهد که چاپلین آن را در عصر جدید به تصویر می کشد.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: در وضعیت پسامدرنی که بوردیار از آن به جامعه سرمایه داری مدرن یاد می کند، آن شرایط مطلوب ساختارهای قدرت و سلطه هم هست و ساختارهای سیاسی از این وضعیت ناراحت نیستند که شهروندانشان همان رعایای قبل از مدرنیسم شوند برای همین است که مفهوم برند، مد ... به صورت هویت های شناساگر در می آید. اینها دال هایی هستند که افراد را به صورت خریدار به سمت مدلول های هدایت می کنند.
انقلاب اساسی در نظام سرمایه داری
نوذری در ادامه با اشاره به مد گفت: مد به صورت پدیده ای در می آید که بوردریار از آن به عنوان تشخص یاد می کند. برای اینکه بتوانیم معنای چرخش فرهنگی را بهتر بفهمیم ضرورت دارد از شکل تولید کالا به صورت صورت بندی و تولید فرهنگ برویم که امروزه ما می بینیم این صورت بندی عوض شده است و حالا نشان ها به جای کالا، خود را نشان می دهند. بودریار این فرایند را به عنوان یک انقلاب اساسی در نظام سرمایه داری می داند. در این نظام، فرد به ابزار هویت پردازی به چیزی تبدیل می شود که آن چیز به صورت انتزاعی در ذهنش ایجاد می شود و در واقع رسانه ها آن را تولید می کنند. بودریار می گوید که در این فرایند انقلاب قدرت کار جای خودش را به شیئ می دهد.
وی همچنین با اشاره به دیدگاههای جیمسن در راستای مطالعات بین رشته ای و چرخش فرهنگی گفت: او می خواهد بین فروید، مارکس، لکان و آلتوسر ارتباط برقرار کند. او بحث ناخودآگاه سیاسی را به تأسی از فروید تولید می کند. او معتقد است که تاریخ تنها از طریق گزاره ها قابل فهم است و این دیدگاه را از مارکس متاثر است. جیمسن درباره مبارزه طبقاتی هم همین معنا را به کار می برد. او در حوزه های مختلف معتقد است که با جایگزینی قالب فرهنگی جدیدی روبرو هستیم که از آن به پست مدرنیسم یاد می کند.
نوذری گفت: تفاوتی که بین بوردیار و جمیسن وجود دارد فقط در عنوان آنها است. جیمسن می گوید ما با وضعیتی روبرو هستیم که فرهنگ، موتور اصلی آن است و این منطق پسامدرن است که مبتنی بر یک سری ویژگی های اساسی است. یعنی تمام آن چیزهایی که در سنت و مدرنیسم به عنوان مبانی و اصول بودند را مورد نقادی قرار می دهند و امور قطعی و مطلق را قبول ندارد. او می گوید ارزش مطلق یک نوع فریب است که خود هم دچار یک نوع سیالیت است.
نوذری در ادامه گفت: جیمسن در پاسخ اینکه چرا نباید در مقابل آنها تمکین کرد؟ می گوید به خاطر اینکه اینها عدم کارایی خودشان را نشان داده اند. او مفهوم شیئی شدگی و کالا شدگی را مدیون لوکاچ است که پیشتر آن را در سرمایه داری متاخر بیان می کند. او معتقد است که فرهنگ هم به کالایی تبدیل می شود که جای خود را به چیزهای دیگر می دهد.