به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایسنا؛ این نویسنده و مترجم در پاسخ به این پرسش که آیا رسانههای نو در آگاهیرسانی میتوانند جای کتاب را بگیرند، صراحتا پاسخ منفی داد و اظهار کرد: نمیتوان پذیرفت که دستگاههای آگاهیرسانی کنونی بتوانند پیوندی ژرف و درونی همچون کتاب با کاربر خود پدید بیاورند و این به سرشت و ساختار درونی کتاب برمیگردد که آن را از دیگر دستگاهها یا ابزارهای آگاهیرسانی جدا میدارد.
او افزود: ارزش کتاب در این است که ما را از دیدن و خواندن به اندیشیدن میرساند و اگر ما در آنچه میخوانیم و به چشم میبینیم، نیاندیشیم، خواندن بیهوده خواهد بود و نمیتوانیم گفت به راستی کتاب را خواندهایم.
کزازی در ادامه تاکید کرد: در خواندن کتاب تنها با چشم روبهرو نیستیم و تنها از چشم بهره نمیگیریم، بلکه سر و مغز هم در خواندن کتاب کارکردی بنیادین دارند و کارکرد سر در این کنش بسیار بیشتر از چشم است، زیرا کتاب را تنها نمیبینیم و نمیخوانیم بلکه در آن میاندیشیم.
این استاد زبان و ادبیات فارسی همچنین بیان کرد: کتاب به همان سان که در گذشته نیرومندترین و کارآمدترین ابزار آگاهی و دانایی و اندیشهوری بوده است، از این پس نیز خواهد بود؛ زیرا این دستگاههای سرد خاموش نمیتوانند بدان سان که در توان کتاب است ابزار اندیشیدن باشند.
او با بیان اینکه اگر ژرف بنگریم کار کتاب و دیگر دستگاههای آگاهیرسانی وارونه یکدیگر است، گفت: اگر کتاب اندیشهخیز و اندیشهپرور است، این ابزارها مایه اندیشهگریزی در کاربرانشان میشوند. کاربران آنها همواره نگاهی لغزان دارند که در رویه میماند و به ژرف نمیرسد و این در حالی است که خواندن کتاب افراد را از رویه به ژرف میرساند.
کزازی افزود: این ابزارهای نو مانند هر پدیده دیگر نو بیپیشینه که هنگامهای برمیانگیزد و در این سالیان نیز در تب و تاب این هنگامهایم به زودی فروخواهد نشست و ما دیگربار به خواندن و گرامیداشت کتاب بازخواهیم گشت.
او در ادامه گفت: میتوانیم با کتاب آنچنان پیوند بگیریم که کم و بیش همان رفتاری را با آن داشته باشیم که با جانداران و با آدمیان میتوانیم داشت و کتاب را به دوستی بپذیریم.
کزازی در عین حال اظهار کرد: کتابهایی هست که در چشم ما ارزش ویژه دارند و به آسانی و به هیچ بهایی نمیتوانیم آنها را از خود بگسلیم و به دیگری بدهیم و از دیگرسو کتابهایی هست که دشمنی ما را برمیانگیزاند و ما را به خشم میآورد و از آنها بیزار میشویم و یا آنچنان که در پارسی محلی گفته میشود چشم دیدنشان را نداریم.