به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ ضیا موحد چهره ماندگار فلسفه و منطق و استاد موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در نشست بیم ها و امیدها که به مناسبت روز جهانی فلسفه در دانشکده ادبیات و زبان های خارجی دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد در ابتدای سخنان خود با اشاره به اینکه هر کجا امید هست بیم هم همراه آن هست، گفت: وجود بیم مستلزم آن است که آن امید برآورده شود یا نه یا برعکس. اما اینکه در منطق این قضیه چگونه مطرح می شود و ما کجا ایستاده ایم و بیم ها و امیدهایمان در این رشته که اساس کامپیوتر و محاسبات است به کجا رسیده، مسئله ای است که شاید اطلاع کمتری از آن داشته باشیم.
وی افزود: سابقه بحث من به دوران یونان برمی گردد. در یونان باستان بازار جدل و مباحثات خیلی گرم بود و در نتیجه آن دادگاههایی تشکیل می شد و افراد یعنی وکیل و موکل می ترسیدند که برنده یا بازنده دادگاه شوند به همین دلیل هم بازار مغالطات هم گرم بوده در نتیجه به این قضیه رسیدند که منطق و مغالطات را بنویسند.
موحد در ادامه گفت: اصولا مقداری از خطابه ها از لحاظ منطقی هیچ پایه و اساسی ندارند و این ایجاد هراس می کند و ذهن دانشجویان را درست و منسجم بار نمی آورد. در کتب قدیم مغالطات را به ۱۳ طبقه تقسیم کرده بودند در صورتی که الان به ۲۰۰ دسته رسیده است. چرا که با پیچیده شدن استنتاج ها، مغالطات هم وسعت پیدا می کند. بعضی از استدلالات به حدی پیچیده است که فهمیدنش هنر است. اگر اینها را در برابر غیاسات یا مغالطات ارسطویی بگذارید مغالطات ارسطویی بیشتر به بازی شباهت دارد.
این استاد فلسفه افزود: کسی که خوب به این مسائل توجه دارد سهروردی است. او استاد مسلم و مسلط منطق قدیم است ولی وقتی به حکمت الاشراق می رسد. می گوید که می خواهم منطق را ساده بکنم و واقعا هم تا حدودی آن را ساده کرده است. اما حرفی که در حکمت الاشراق زده است که بنای آن پرداختن به منطق نیست، اما در زمانی که به مغالطات می رسد مفصل در مورد آنها صحبت می کند، و می گوید: «ما در این کتاب از جهت اعتماد خود برکتبی که در این علم منطق تسلیم کرده اند بدین اندازه بسنده کرده ایم و در مغالطات به کثرت پرداخته ایم تا اهل بحث بدان مهارت یابند زیرا اهل بحث در حجت های گروهی و جماعتی از مردم بیشتر غلط می یابند تا صحیح و نفع در آگاهی از مواضع غلط کمتر از نفع در موارد صحیح نیست». چرا که می گوید این مبتلابه ما است.
موحد با اشاره به منطق قدیم گفت: از خود ارسطو اگر بگیریم که در یکی از استنتاج هایش ازچیزی استفاده کرده است که تناقض نیست یعنی p آنگاه نقیض p استفاده کرده است مثلا اگر بگویم امروز سه شنبه باشد امروز سه شنبه نیست تناقض نیست. این مسئله که به ظاهر تناقض است اما تناقض نیست. پس وقتی به این مطالب می رسیم این بیم ها وجود دارد که انسان منطقی تام از لحاظ نظری غیرممکن است. ما نمی توانیم منطقی و تام باشیم پس در استدلالهایمان همیشه مغالطاتی وجود دارد. یکی از تحقیقاتی که شده می گویند که هر نفری هفتاد تا باور دارد، اگر بخواهیم که ببینیم که از این هفتادها یک گزاره نتیجه می شود یا نه باید جدولی تکیل بدهیم با ۲ به قوه ۷۰ سطر و تندترین کامپیوترها اگر ثانیه ای یک میلیون سطر را چک بکند سیصد هزار قرن طول می کشد. بنابراین کدام مغزی است که بتواند اینچنین محاسباتی را بکند؟ بنابراین ما نمی توانیم منطقی باشیم. و باید متوجه باشیم که در استدلالاتمان اشتباهاتی پیش می آید. مثلا در زمانی یکی از مهمترین مسائل برای بشر مسئله چهاررنگ بود که سالها طول کشید تا بالاخره ریاضی دانان در ۱۹۷۶ با کمک از کامپیوتر آن را حل کرد.
وی در ادامه با توضیح مسئله چهار رنگ گفت: مسئله چهار رنگ به این معنی است که اگر شما یک نقشه جغرافیایی داشته باشید چند رنگ می خواهید که این مناطق را رنگ بکنید اما هیچ دوکشوری که پهلوی همند رنگشان یکی نباشد. سال ها طول کشید که در سال ۱۹۷۶ به کامپیوتر داده شد و زمان های زیادی طول کشید تا کامپیوتر جواب آن راداد که با دست انسان غیر قابل محاسبه است.
وی در ادامه با اشاره به رشد تکنولوژی در عصر کنونی گفت: با وجود رشد تکنولوژی هایی مانند کامپیوتر که به کمک فکر بشر آمده است و محاسباتی که با بشر غیر قابل انجام بود را انجام می دهد اما این سوال مطرح است که اگر ابزار در جایی خراب شد ما چگونه به جواب آن اعتماد کنیم و راه این است که ابزاری جدیدتر یا کامپیوتری جدیدتر بیاید. و ارگ جوابی که داد با قبلی یکی باشد حدود نود درصد می توانیم بگوییم که درست است. اما اگر جواب فرق بکند مسئله به استقرا علمی تبدیل می شود و نه به استقرا ریاضی. درصورتیکه ما از منطق توقع پیشینی بودن را داشتیم. اما الان در پیچیدگی ها به جایی رسیدیم که تقریبا می شود گفت که مجبوریم متوسل به استقرا بشویم.