به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ محمد جواد صافیان استاد فلسفه دانشگاه اصفهان که در نشست روز جهانی فلسفه با عنوان «بیم ها و امیدها» که به همت دانشکده ادبیات و زبان های خارجی دانشکده علامه برگزار شد، با اشاره به جمله ای از نیچه که برهوت سر برآورده است وای به حال آنان که برهوت را انکار کنند، گفت: نیچه در این جمله عمق نیست انگاری و نهیلیسم را نشان می دهد که ما امروزه عمق آن را بیشتر حس می کنیم. اساسا زندگی با امید شروع می شود و همه جوامع انسانی با امید زندگی می کنند و به پایان می رسانند.
وی افزود: لزوما امید با عنوان موضوع و مسئله برای آنان مطرح نمی شود و زمانی مسئله می شود که در آن تزلزل ایجاد شود. منظور این است که وقتی بحران دامنگیر می شود بحث امید هم مطرح می شود. امروزه شاهدیم که بحران در وجه گسترده آن جهان ما را در بر گرفته است. بحران در دو وجه مادی و معنوی امروزه گریبانگیر بشر است.
صافیان گفت: وجه مادی بحران در عناصر چهارگانه یعنی آب، آتش، خاک و باد مشهود است و بیم از آن کم و بیش جهانی شده است. اما بحران معنوی که هم عنان با بحران های مادی است مانند بحران در اخلاق و ارزش های اخلاقی، بحران در سیاست و بحران در اندیشه و اندیشه دینی است. بنابراین وضع کنونی ما از جهان مختلف وضعی بحرانی است و این بحرانی بودن در همین سطح باقی نمی ماند و به نظر می رسد که ریشه بسیار اساسی تری دارد. همانطور که نیچه آن را برهوت می نامد بحران در سطح مختلف خود را آشکار می کند. اما سئوال این است که ما چه نسبتی به این بحران ها پیدا می کنیم و در چه سطحی آنها را در می یابیم.
صافیان در ادامه افزود: با یأس روانشناسی بحران را نمی توان چاره کرد اما درک عمیق بحران و اعتراف به آن می تواند ما را کمک کند. امروز وضعیت ما به نحوی است که به جای اینکه بحران ها را شناسایی و به آنها اعتراف کنیم آنها را انکار می کنیم. همانطور که هایدگر در تفسیر سخنان نیچه که برهوت یک نوع فنا و نابود کردن و ویران سازی است اما او بین دو معنای ویران کردن و نابودسازی تمایز قائل است. به نظر هایدگر، برهوت فقط نابود نمی کند.
وی افزود: به نظر می رسد کاری که برهوت انجام می دهد نه تنها آنچه را که موجود است از بین می برد بلکه استعدادهایی که می تواند ایجاد بکند را هم از بین می برد. نظر هایدگر این است که آن خلاقیت را از بین بردن توسط برهوتی که سربرآورده است آن است که و یاد و خاطره را از انسانها می گیرد و در آنها خاطره زدایی می کند. ممکن است که این به نظر ما مسئله خیلی کم اهمیتی بیاید. که خاطره های ما از بین بروند شاید با خاطره های دیگری جبران و جایگزین بشوند. اما منظور او این است که آنچه که ما را با ریشه ها و سنت ها مرتبط می کند یاد و خاطره و ذکر و یادآوری سرچشمه هایی است که ما به آنجا تعلق داریم.
وی در ادامه تصریح کرد: اگر ارتباط ما با سرچشمه گسسته شود وضعیت امروزی یعنی گسیختگی پیدا می کنیم. در وضعیت گسیختگی ما در یک حال فانی بی نسبت با آینده و گذشته زندگی می کنیم. به عبارت دیگر به انسانهایی معلق در فضا و انسانهایی روزمره تبدیل می شویم که خود را تکرار می کنیم و در نهایت آینده نخواهیم داشت و در وضعیت بی هویتی و بحران قرار خواهیم گرفت.
این استاد دانشگاه در پایان یادآور شد: اما اگر اینها تهدید است به نظر می رسد، به نظر می رسد که امید به آن است که به عمق بحران و بیم ها آگاهی پیدا کنیم و بنابراین از دل همه بیم ها آنچه که می تواند بروید ققنوس وار امیدی است به اینکه باری دیگر بتوان برگشت به آن ریشه هایی که با یاد و خاطره تجدید پذیر است. و آنان که نگاهبانان یاد و خاطره در میان هر مردمی هستند شاعران به معنی حقیقی کلمه هستند.