به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ احسان شریعتی نیز در بخش دیگری از مراسم در نشست بیم ها و امیدها که به مناسبت روز جهانی فلسفه در دانشکده ادبیات و زبان های خارجی دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد، با بیان اینکه در راستای سخنان مصلح، مباحث خود را آغاز میکند، گفت: اهل فلسفه باید با هم دوست باشند و به قول هایدگر نزاع عاشقانه داشته باشند و روی وجوه مشترک حرف بزنند. همانطور که کانت میگوید روشنگری با خوداندیشی آغاز میشود. وقتی میتوانیم بیاندیشیم که به جمله نیچه که میگوید کویر میروید، تنها به نهیلیسم اکتفا نکنیم. در واقع به ریشه شرقی نهیلیسیم بپردازیم. ما باید کویر اندیشی و نهیلیسیم شرقی را به عنوان موضوع کار برای اندیشیدن داشته باشیم و از همینجاست که فلسفه آغاز میشود. از سوی دیگر باید بدانیم که خودمان را نقد کنیم چون در جهان زیستی هستیم که در قرون وسطی است و وارد دوران تجدد نشدیم. این دوران گذار با پایهریزی غلط در سده گذشته در کل پروژه توسعه از مشروطه به بعد ما را به اینجا رسانده است.
وی با طرح این سوال که وضعیت سوال فلسفی در زمانه ما چگونه است افزود: غربیها معتقدند پرسش فلسفی از آنهاست پس این سوال پیش میآید که فلسفه در شرق و اسلام چگونه بوده و اکنون چه وضعیتی دارد؟ فلسفه در دوران مدرن و ایران کنونی چه وضعی دارد؟
وی با اشاره به اینکه فلسفه با حیرت شروع میشود افزود: به قول هایدگر آنچه که تاسف برانگیز است این است که چرا پرسش نیست و نمیپرسیم؟ در اینجا دکتر علی شریعتی میگوید ترس، طمع و جهل مافیایی دارند و نمیگذارند این پرسشها مطرح شود. با این وجود همین که امروز ما اهالی فلسفه میتوانیم سوال کنیم خود موهبتی است. نیروی آگاه در جامعه ما مسئولیت دارد و ما باید بدانیم که مقام فیلسوف به عنوان دوستدار آگاهی چیست؟
این مدرس فلسفه در ادامه گفت: اگر بتوانیم به سه موضوع دشمن، خشکسالی و دورغ به صورت فلسفی بیاندیشیم رو به جلو حرکت کرده ایم. از سوی دیگر وضعیت محلی ما باید با وضعیت جهانی تطابق داده شود به طور مثال در کشور ما انقلاب شده و به عنوان یک مدل برای جهان اسلام محل توجه هستیم. بنابراین وضعیت اندیشه و فلسفه در ایران میتواند بسیار مهم باشد. ما اکنون متفکر نداریم و باید روی این موضوع کار کنیم.
شریعتی افزود: ما بیم این را داریم که چرا به مسایل اساسی خودمان مانند خشکسالی نمیاندیشیم. به طور مثال باید ببینیم دین در این باره چه اندیشهای دارد و در صورت لزوم آن را نقد کنیم، چون نوسازی دینی در جهان اسلام و ایران به حاشیه رفته و باید به آن توجه کرد. متاسفانه اکنون از محتوای دینی هر روز خالیتر میشویم و رویکرد صفوی به مساله فرهنگ و تفکر انتقادی تاکنون ادامه داشته است و باید از نظر فلسفی مورد پرسش واقع شود.
وی در پایان یادآور شد: فلسفه و حتی فضیلت ایرانی به قول نیچه این است که راست بگو و تیغت را بلندتر برافراش، اما ما در ایران کمتر راست میگوییم و از فضیلت ایرانی خودمان خالی شده ایم. کمتر به مسایل زیستی خودمان راستگویانه میاندیشیم، گویی از این فضیلت ایرانی تهی شدیم یا حتی پارادوکسی در آن وجود داشته است که چنین شده است. شاید اخلاقی کردن امور و اهریمن پنداری موجب شده که نوعی از اخلاق پدید آید که موانعی را برای ما به وجود آورد. این گونه پرسش کردن شجاعت میخواهد هر چند اینکه اندیشیدن چیست نیز خود سوال دیگری است. امیدوارم که در آینده بتوانیم این پرسش هار ا به شکل درست مطرح کنیم.