به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ مناظره ای با موضوع «فلسفه مضاف» بین حجج الاسلام علیرضا قائمینیا، عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و سیدعلی طاهری خرمآبادی، عضو هیات علمی دانشگاه صنعتی شریف و عضو سابق هیات علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره ) امروز در همایش ملی فلسفه مضاف در حوزه علمیه امام رضا(ع) برگزار شد.
در ابتدای این مناظره، مجری برنامه با اشاره به اینکه تحولاتی که در قرن ۱۸ در اروپا رخ داد و به دنبال آن مدرنیته پدیدار شد، بحث فلسفه مضاف هم مطرح شد، گفت: در مواجهه با تجدد و علوم جدید عالمان اسلامی ناچار شدند که به چنین علومی روی آورده و به چاره جویی هایی بپردازند. در این مناظره سعی داریم که به تاریخ پیدایش عنوان فلسفه مضاف در غرب و همچنین تاریخ پیدایش فلسفه مضاف در ایران بپردازیم.
سیدعلی طاهری خرمآبادی در آغاز سخنان خود با اشاره به اینکه واژه فلسفه مضاف در ایران به وجود آمده و در غرب ما چنین واژهای نداریم، گفت: در غرب ما فلسفه دین، فلسفه علم و... داریم و اساسا فلسفه مضاف ابداع ما ایرانیان است و در آنجا وجود ندارد. نکته دیگر این است که هیچ دلیل موجهی برای کاربرد این واژه وجود ندارد و اساسا به کارگیری این واژه به ضرر رشد فلسفه در کشور ما بوده است.
وی در ادامه افزود: ما در صورتی مجازیم این واژه را بکار ببریم که بین چیزهایی که فلسفه مضاف نامیده می شوند با آنچه که فلسفه مطلق گفته می شود تقابلی وجود داشته باشد که متاسفانه در این زمینه هم دلایل کافی ارائه نشده است. اساسا فلسفه مضاف در مقابل فلسفه مطلق معنا پیدا می کند، اما سوال این است که آیا منظور فلسفه مطلق همان بحث موجود به ماهو موجود است، در این صورت که ما این را در قدیم فلسفه الهیات گفته ایم.
عضو هیات علمی دانشگاه صنعتی شریف ادامه داد: تفاوتی که بتوان بین مطلق و مضاف قائل شد، وجود ندارد. همین تلاشی که ما می کنیم که فلسفه مضاف را در جامعه جا بیاندازیم خودش دلیلی بر این مدعا است که فلسفه ما مطلق است و حداقل از ۵۰ سال تا جایی که من یاد دارم، هیچ فردی نگفته است که فلسفه یا متافیزیک و علم به ماهو موجود یک پدیده تازه ای است و دلیل موجهی نیست. این نامگذاری دلیل خوبی نیست که بگوییم بحث های متافیزیکی فلسفه مطلقند و بقیه فلسفه مضاف است.
طاهری خرم آبادی در بخشی از سخنانش با اشاره به اینکه اهمیت این موضوع در چیست؟ گفت: این موضوع از دو جهت اهمیت دارد؛ یکی اینکه شما در ذهن دانشپژوهان فلسفه، از اول فلسفه را به معنای متافیزیک می نامید که بعدا باید کلی تلاش کنید تا بتوانید آن را تصحیح کنید. مساله دوم این است که وقتی ما یک اصطلاح فلسفه مضاف درست کرده ایم به دنبال آن باید بسیار بحث کنیم که چیست و سوال این است که آیا این کار علمی است؟ ما به جای اینکه مسائل اصلی خودمان را بررسی کنیم به سراغ این مسائل کلی و مبهم می رویم.
علیرضا قائمی نیا عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ اندیشه اسلامی در ادامه این نشست با اشاره به اینکه کلمه فلسفه مضاف در درجه اول مبهم است گفت: یکی از دلایل آن این است که ذیل این اصطلاح فلسفه های گوناگونی مانند فلسفه دین و... می گنجد و طبیعتا منظور ما هم همین سنخ از فلسفه ها است.
وی در ادامه گفت: از زمانی که کانت جهت فلسفه را از هستی شناسی به معرفت شناسی تغییر داد و متافیزیک را بی معنی قلمداد کرد این جریان به اینجا رسید که در آن دیار فلسفه هایی مدنظر باشند که به خود علم تعلق و منطبق باشند. مساله اصلی روزگار ما به نظرم مسئله فلسفه ای است که به عنوان فلسفه های مضاف به آن پرداخته می شود. من مسئله را مسئله لفظی نمی دانم. طبیعی است که ما وقتی این اصطلاح را به کار می بریم ناظر به فلسفه هایی است که در علوم منطبق هستند.
عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با اشاره به چهار حوزه هستی شناسی، روش شناسی، معرفت شناسی و معناشناسی و مسائلی که درگیر این مسائل هستند، گفت: همه این دسته ها بحث هایی است که فلسفه های خاص به آنها می پردازند. بنابراین ویژگی مشترک این فلسفه ها این است که چهار مسئله اصلی در علوم خاص را مطرح می کند. بنابراین نگاه فلسفه را نمی توان محدود کرد من هم موافقم که در کلیت بحث ها خیلی نتیجه نخواهد داشت و ما باید به سراغ فلسفه های خاص برویم و نشان دهیم که این فلسفه ها چه کارهایی می توانند انجام دهند.
طاهری خرم آبادی در بخش دیگری از این نشست گفت: دغدغه بنده این است که رویکردمان را در حوزه فلسفه عوض کنیم. رویکردمان در فلسفه باید این باشد که پرسش های واقعی داشته باشیم و به آنها بپردازیم. اینکه از پیش و بدون توجه به مباحث علمی نسخه بپیچانیم، غلط است. به نظر من تعیین رویکرد از بالا و از پیش اشتباه است و ما را عقب انداخته است. مثلا در غرب در تفاوت بین فلسفه ذهن و فلسفه روانشناسی دو تعریف بیان شده است.
وی در ادامه افزود: فلسفه ذهن را به یکسری از پرسش های فلسفی در ذهن که ناشی از پرسش های متعارف درباره ذهن است، می گویند یا یکسری پرسش ها هم وجود دارد که ناشی از دستاوردهای روانشناسان درباره ذهن است که به آنها فلسفه روانشناسی میگویند. در این زمینه ها سوالات بسیاری در آنجا مطرح است، اما سوال این است که آیا به جای طرح بحث های کلی ما نمی توانیم وارد سوالات آنها بشویم تا ببینیم نتیجه چه است.
عضو هیات علمی دانشگاه صنعتی شریف در پایان گفت: ما باید این رویکرد را عوض کنیم و بیشتر به پرسش های اصلیمان بپردازیم و وقت و فرصتمان را به جای اینکه به پرسش های کلی اختصاص بدهیم صرف پرسش های عینی و واقعی جامعه کنیم.
قائمی نیا در قسمت دوم صحبت های خود توضیح داد: سوال من این است که آیا با از میان برداشتن مبانی در فلسفه مشکلات ما حل می شود؟ به فرض مثال اگر ما مبانی فلسفی را از هنر بگیریم، مشکل هنر را حل خواهیم کرد؟ من معتقد نیستم که فلسفه ما کارایی ندارد، اما تفاوت ما با غرب در اینجا است که آنها با مسائلی درگیرند و بعد در مبانی فلسفی خودشان متناسب با آن مسائل تغییراتی ایجاد می کنند.
وی افزود: فیلسوف مسلمان هم وظیفه اش این است که فلسفه را از مجردات آسمان به مسائل زمینی بیاورد و مبدا حرکتشان مسائل عینی جامعه باشد و این مسئله مهم و خوبی است اما مهمترین ویژگی تفکر غربی پراگماتیک بودن آن است. مشکل در آنجا این است که مبانی را ثابت نگه نمی دارد در صورتی که در فلسفه اسلامی چارچوب ثابتی وجود دارد و این یکی از خوبی های فلسفه اسلامی است.