به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ مهدی عمرانلو مدیر انتشارات آوند دانش و نماینده انتشارات جان وایلی در ایران به شمار میرود. او از جمله فعالان نشر بینالمللی در ایران است که جدای از بازار کتاب داخلی، کتابهای تولید شده از سوی نشر جان وایلی را در کشورهای پاکستان، آذربایجان، ازبکستان، قزاقستان، آذربایجان،تاجیکستان، افغانستان و ترکمنستان به فروش میرساند. جان وایلی؛ به عنوان موسسهای که او به همکاری و فروش آثار آن در این کشورها مشغول است از ناشران بسیار معتبر آمریکایی است که از سال ۱۸۰۷ تاسیس و سالانه با انتشار بیش از ۷ هزار عنوان کتاب درآمدی بالغ بر دو میلیون دلار دارد. گفتگو با مهدی عمرانلو پیرامون مساله قانون کپیرایت و ضرورت و تهدیدات پیرامون پذیرش آن در ایران انجام شد.
سوال نخستم را از این بحث شروع میکنم که چقدر سازوکار فعلی حاکم بر نشر کشور ما میتواند پذیرای کپی رایت باشد. تردیدها و ترسی از این موضوع وجود دارد که بسیاری از ناشران و موزعان خرد و کوچک با پذیرش این قانون رو به نابودی خواهند رفت و کپی رایت در حال حاضر میتواند آفت نشر ایران شود. نظر شما در این زمینه چیست؟
ما وارد هر کسب و کاری که بخواهیم بشویم باید اصول آن را پذیرفت. وقتی من میخواهم در ایران کار نشر انجام دهم، نیاز به کسب مجوز از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دارم. اگر هم مجوز نگیرم و با مجوز دوستان دیگر کتابی چاپ کنم، در نهایت من ناشر نمیشوم. در عرصه بینالمللی نیز ما تا اصول حاکم بر نشر جهان را نپذیریم، ما را جدی نمیگیرند. و کپی رایت یکی از این اصول است. نمیشود هر وقت دلمان خواست به عرصه جهانی نشر وارد شویم، صحبت کنیم و بگوییم چون کشورمان از این قانون حمایت نمیکند ما هم تعهدی به آن نداریم. پذیرفتن کپیرایت اما برای ما مزایا و مضراتی دارد. مهمترین مزیت این پدیده دور شدن از پدیده نشر موازی در کشور ماست. ما به اندازه کافی منابع مالی برای تولید کتاب نداریم و شمارگانمان کم شده و در این وضعیت مثلا یک کتاب را پنج نفر چاپ میکنند. این یعنی از بین رفتن منابع و گرفتن فرصت فروش کتاب از همدیگر. یعنی کتابی که دوهزار نسخه فروش دارد را ۱۰ هزار نسخه چاپ کردهایم. کمک دیگر کپیرایت این است که با پذیرش آن ما فایل اصلی کتاب را برای ترجمه از ناشر بگیریم و کیفیت انتشار را بالا ببریم. از سوی دیگر میتوانیم کتاب را همزمان با نسخه اصلی آن منتشر کنیم.
اما مضرات کپیرایت در مهمترین وجهش، شاید هزینههای آن است. با این همه تجربه من در انتشارات وایلی برای انتشار کتاب در ایران نشان میدهد که هزینه پرداخت کپیرایت حدود پنج درصد هزینه انتشار کتاب در ایران را شامل میشود و در موارد زیادی با مذاکره توانستهایم این کار را به سامان برسانیم و توافق را حاصل کنیم. منکر این هزینه نیستم اما میشود که به عنوان مضرت هم به آن نگاه نکرد.
یکی از نگرانیها درباره پذیرش کپیرایت اعمال فشار به واسطه انحصاری است که نمایندگان ناشران بزرگ خارجی به دست میآورند و ممکن است توان ناشران داخلی را برای تولید کتاب تحت الشعاع قرار دهد. شما منکر این انحصار هستید؟
بله. کار ما فروش کتاب است. یعنی خود من و موسسهام کارمان فروش کتابهای انتشارات وایلی در ایران و برخی کشورهاست. ناشران زیادی از ما کتاب میخرند و میفروشند. ما با کسی رقابت نمیکنیم و قیمت را برای همه یکسان عرضه میکنیم. ناشران ایرانی زیادی در طول یکسال از ما در سال جاری رایت کتابهای نشر وایلی را خریدهاند و این یعنی نارضایتی وجود ندارد و به قول شما انحصار ما تازه اگر بشود رویش نام انحصار گذاشت برای کسی مشکل ایجاد نکرده است. اما بد نیست بدانید یک ناشر خارجی که سالی هفت هزار عنوان کتاب چاپ میکند میداند که با دادن انحصار فروش آثارش تنها به یک شخص یا موسسه بازارش را خراب کرده است چون ممکن نیست یک موسسه بتواند همه تولیداتش را در یک کشور دیگر بازاریابی کند. پس هرچه ناشران بیشتری با آنها مرتبط باشند برای خود آنها بازده بهتری حاصل میشود. لذا مساله انحصارگرایی در فروش کتاب با پذیرش کپیرایت و واگذاری حق فروش به موسسات نمیتواند تهدیدی جدی به شمار برود و خود موسسات نشر هم چندان تمایلی به آن ندارند.
منظورتان این است که کپیرایت برای ما مضرات مانند انحصار گرایی را ندارد؟
نه. واقعیت این است که اصلا این انحصار نمیتواند شکل بگیرد. وقتی نشر وایلی سالانه هفت هزار کتاب تولید میکند و نشری مانند «تیلور اند فرانسیس» سالانه ۱۰ هزار عنوان کتاب، چگونه یک یا ۱۰ نفر آدم میتوانند همه آنها را انحصاری در کشور دیگری چاپ کنند؟ ممکن نیست. این اتفاق رخ نخواهد داد. در بحث کپیرایت نه در ایران و نه در هیچ جای دیگری دنیا انحصاری پدید نمیآید جز اینکه موسسهای برندی عرضه کند و موسسه دیگر انحصار فروشش را در اختیار بگیرد.
یکی دیگر از دغدغهها در این زمینه مساله کیفیت است. وقتی ناشر داخلی حق رایت کتابی را خرید و مال خود کرد، اگر به هر دلیلی – از بنیه اقتصادی تا مساله ممیزی- نتواند کتاب را با کیفیت خوب عرضه کند، تکلیف مخاطب محروم شده از آن محتوا چه میشود؟ چطور میشود جلوی سد دسترسی داشتن او به آن محتوا را گرفت؟
در قراردادهای اولیه برای اخذ کپیرایت اعلام میَشود که زمانی مشخص برای انتشار کتاب در اختیار شماست. حدود ۱۸ ماه. اگر در این زمان کتاب را منتشر نکردی، قرارداد فسخ میشود. اما در مورد ممیزی، باید به ناشر اصلی اطلاع داد و معمولا هم این مساله پذیرفته میشود. این تعامل معمولا آنقدر وجود دارد که مشکلی پدید نمیآید. البته این مطلق نیست و شاید برخی ناشران به این پدیده حساسیت داشته باشند. جدای از این مواردی مانند تغییر سایز و یا تصاویر کتاب هم هست که با تعامل میشود دربارهاش رضایت کسب کرد.
شما با این حساب فکر میکنید که مساله کپیرایت برای ماسودآور خواهد بود یا اینکه تنها تغییر دهنده سیستم حاکم بر بازار کتاب خواهد شد؟
در گام اول به طور قطع، سیستم را تغییر خواهد داد و مناسبات تازهای بر بازار کتاب حاکم میکند. بحث سود دهی اما به ناشر داخلی بر میگردد که چطور بتواند خودش را معرفی کند. ورود به عرصه نشر بینالملل بازاری را فراهم میکند که داد و ستد متقابل داشته باشیم.
بگذارید این را هم بگویم که در ایران نشر هنوز یک صنعت نیست. ما مشکلات جدی در عرصه تولید و توزیع داریم. به عنوان یک ناشر جدی خودمان را مطرح و باور نکردهایم. به ساختارمان که نگاه کنیم در حوزه مارکتینگ و یا دیجیتال مارکتینگ جدی وارد نشدهایم. در دفاتر نشر ما یک نفر مینشیند و همه این کارها را میکند. این یعنی کار برای ما جدی نیست. بگذارید مثالی بزنم. شنیدهاید در ایران کسی قبل از انتشار کتاب برایش بازاریابی کند؟ نه. معمولا این کار را پس از خروج کتاب از چاپخانه شروع میکنیم. ناشر خارجی اما اینگونه کار نمیکند. وقتی کتابش را در مرحله صفحه بندی میبرد، برایش بازاریابی میکند؛ پیش فروش انجام میدهد و یا کانالهای فروشش را پیدا میکند. ما مشکلات زیادی در این عرصه داریم.
در کشور ما حدود ۴ هزار ناشر که سالانه حداقل یک کتاب چاپ میکنند وجود دارد. با پذیرش کپیرایت این میزان به یک چهارم تقلیل پیدا کرده و در مقابل کانالی باز میشود تا ناشران خارجی نسبت به بسیاری از محتواهای تولید شده در داخل طلب حق و حقوق مالی داشته باشند. این موضوع به نظر شما مشکلی نمیآفریند؟
من بزرگترین ضعف ناشران ایرانی را این میدانم که ما اصلا کار نشر را اقتصادی ندانسته و کار فرهنگی میدانیم. کار فرهنگی هم اگر چرخه اقتصادی نداشته باشد. موفق است؟ من از شما سوال میکنم. این چهارهزار ناشری که گفتید کارشان اقتصادی است؟ بودنشان چه کمکی حتی به مقوله فرهنگ ما میکند؟ اگر دنبال آمار هستیم که هیچ اما اگر دنبال کار اقتصادی هستیم فکر کنید که آیا این ناشرانی که سالانه یک کتاب چاپ میکنند با شمارگان هزار نسخه و با قیمت هر نسخه مثلا ۱۰ هزار تومان، اصلا آورده مالیشان در مقابل هزینهشان به صرفه است؟ توجیه آنها برای این بیزینس چیست؟ اشکال ما نداشتن طرح توجیه اقتصادی برای کارمان است. تنها هدفمان تولید است و اگر اثری نفروخت سعی میکنیم در اثر بعدی جبران کنیم. پیش بینی برای فروش نداریم. اما به جایش دنبال کانال خرید ارشاد و یا فروش نمایشگاهی هستیم.