به گزارش فرهنگ امروز به نقل از شرق: بسیاری از شاگردان سابق، در اتاقی که دیوار شیشهای آن مشرف به راهروی طبقه سوم دانشکده ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی است جمع شده بودند تا از سومین تندیس دکتر کاظم معتمدنژاد در دانشکده ارتباطات رونمایی کنند. این تندیس به شکل و با ابعاد واقعی ساخته شده و در اتاقی قرار گرفته که به معتمدنژاد و کتابها و نوشتههای او اختصاص یافته است.
در سومین سالگرد درگذشت معتمدنژاد، همچنان شاگردانش خود را وامدار او میدانند و تلاش میکنند یادش و البته مهمتر از آن، فکر و طرز نگاهش را زنده نگه دارند؛ شاگردانی که بسیاری از آنها، سالهای بعد از انقلاب فرهنگی را به یاد میآورند که «دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی» منحل و به همین ترتیب، رشته ارتباطات نیز از فهرست کنکور حذف شده بود و آنچه از رشته پرطمطراق ارتباطات در دهههای ٤٠ و ٥٠ شمسی مانده بود، تبدیل شده بود به یکی از گرایشهای رشته جامعهشناسی. نقش تاریخی معتمدنژاد این بود که رشته علوم ارتباطات را که پایههای دانشکدهاش را با همکاری مؤسسه کیهان از سال ١٣٤٦ گذاشته بود، در دهه ١٣٦٠ با تمام توانی که داشت حفظ کرد و توانست بهتدریج در دهه ١٣٧٠ به کمک شاگردانش آن را احیا کند.
حالا دانشکده علوم ارتباطات، نه مثل دهه ١٣٦٠ مهجور است و نه مثل نیمه دوم دهه ١٣٨٠ با مخالفتهای دولتی و کارشکنیهایی برای احیای خود مواجه است. رشته علوم ارتباطات در سالهای دهه ١٣٧٠ در دانشگاه علامه طباطبایی رشد کرده و کارش تا حدی بالا گرفته بود که در سال ١٣٨٢ دوباره دانشکدهاش احیا شد؛ اما سالها طول کشید تا دو دولت نهم و دهم که کار را متوقف کرده بودند بگذرند و درنهایت، سال گذشته ساختمانی مستقل در دهکده المپیک نصیب علوم ارتباطات شود.
روز یکشنبه این هفته، ٢٠ آذر ماه، شاگردان سابق کاظم معتمدنژاد دور هم جمع شده بودند تا مراسم سالگرد او را برگزار کنند. سخنرانانی نیز از بیرون از حلقه شاگردان برای این مراسم دعوت شده بودند. معتمدنژاد در ١٤ آذرماه سال ٩٢ درگذشت و در ١٦ آذر به خاک سپرده شد اما محمدمهدی فرقانی، رئیس دانشکده علوم ارتباطات، در ابتدای مراسم گفت مراسم سالگرد او دیرتر برگزار شده تا مقارن با ابتدای هفته پژوهش باشد و بتوان بهتر مقام علمی و پژوهشی او را تجلیل کرد. فرقانی گفت: «مرحوم دکتر معتمدنژاد فقط یک استاد و معلم درس در سر کلاس نبود بلکه معلم اخلاق و یک پژوهشگر برجسته در علوم ارتباطات و روزنامهنگاری هم بود. بخش مهمی از ادبیات روزنامهنگاری و علوم ارتباطات که همه ما با آن تکلم میکنیم و در مقالات و صحبتهایمان از آن یاد میکنیم میراثی است که از ایشان به یادگار مانده است». رئیس دانشکده علوم ارتباطات همچنین گفت برگزاری سالگرد معتمدنژاد به یک مطالبه عمومی تبدیل شده و شاهد آن را تماس خبرنگارانی در روزهای قبل از مراسم دانست که با او تماس میگرفتهاند و بیخبر از مراسم بزرگداشت میپرسیدهاند که چرا برای معتمدنژاد سالگردی گرفته نمیشود.
سومین سالگرد معتمدنژاد را شاگردان او در دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه برگزار میکردند اما سخنرانان افرادی خارج از دانشکده بودند. باقر ساروخانی، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران، محمدامین قانعیراد، رئیس سابق انجمن جامعهشناسی ایران و شهیندخت خوارزمی، نایبرئیس انجمن ایرانی مطالعات جامعه اطلاعاتی، سخنرانان مراسم سومین سالگرد درگذشت معتمدنژاد بودند. پیش از آنان نیز حسین سلیمی، رئیس دانشگاه علامه طباطبایی سخن گفت.
سلیمی خبر داد که بهزودی در دانشگاه علامه، یک موزه مفاخر برای تحکیم هویت این دانشگاه در عرصههای ملی و بینالمللی ایجاد خواهد شد که بخشی از آن نیز به معتمدنژاد اختصاص داده خواهد شد. سپس از مزیتهای ایجاد دانشکده علوم ارتباطات سخن گفت و تعریف کرد که در سال گذشته در مذاکره با مقاماتی از یونسکو، بیشترین رغبت برای همکاری این نهاد با دانشکده علوم ارتباطات ابراز شده بوده است. رئیس دانشگاه علامه طباطبایی این سؤال را مطرح کرد که آیا ایجاد دانشکده علوم ارتباطات برای علوم اجتماعی که مدام درهمتنیدهتر میشود درست بوده یا نه. او گفت که امروزه دانشمندان حوزههای علوم انسانی خیلی جدایی از هم را احساس نمیکنند و دیوارهای بین رشتهها فروریخته اما نکته مهمی که باعث ایجاد دانشکده علوم ارتباطات شده به تمرکز بر حوزههای مختلف مربوط بوده است. سلیمی گفت: «در شرایط کنونی جهانی و بالاخص در شرایطی که ما در جامعه امروز داریم، وجود دانشکده و نگاه علمی و نگاه اخلاقی به حوزه ارتباطات بسیار ضروری به نظر میرسد. بههمیندلیل بود که ما تأسیس این دانشکده را در اولویت قرار دادیم و بهسرعت آن را محقق کردیم. امروز ما در دو حوزه نگاه علمی به ارتباطات و نگاه اخلاقی به حوزه ارتباطات نیازمند جد و جهد جدیدی هستیم».
محصول دوران پساکودتا
باقر ساروخانی اولین سخنران مدعو مراسم سالگرد معتمدنژاد بود. او از دهه ١٣٥٠ جامعهشناسی ارتباطات تدریس میکرده و کتابهایی دراینزمینه تألیف کرده است. ساروخانی نیز همچون معتمدنژاد در دانشگاه سوربن فرانسه درس خوانده و با اینکه میگفت در دوران تحصیل با هم ارتباطی نداشتهاند اما پس از آن، از سال ١٣٤٧ در ایران با هم آشنا و همکار نزدیک شده بودند. او سعی کرد از اخلاق و منش علمی معتمدنژاد بگوید و تلاش کرد تشریح کند کسانی که مانند معتمدنژاد جزء «سرمدان و جاودانگان تاریخ» قرار میگیرند چه ویژگیهای شخصیتیای دارند.
ساروخانی گفت افرادی مانند معتمدنژاد هدفمند زندگی کردهاند: «ایشان از همان سالهایی که آشنایی ما شروع شد معاون دانشکده بودند و میگفتند که باید به کمک هم این دانش را بسط بدهیم». از نظر ساروخانی، کسانی که در تاریخ جاودانه میشوند توانایی و استعداد در رسیدن به هدف خود دارند، تلاش کردهاند که استعدادهای خود را افزایش و گسترش دهند، دارای انگیزه زیادی برای کار و فعالیت خود بودهاند و از استقامت زیادی هم در مسیر کاریشان برخوردار بودهاند و معتمدنژاد نیز این خصوصیات را داشته است. او گفت: «لازم نیست حوادثی که در جریان این سالها برای ایشان پیش آمد بازگو شود اما هیچوقت ایشان از کارشان کناره نگرفتند. حتی زمانی که مشکل پیش میآمد میگفت که باید بیشتر کار کرد و انگیزههایش را هیچگاه از دست نمیداد. این خیلی کار بزرگی بود. آنهایی که در اوج مشکلات بتوانند مشکل را تبدیل به فرصت ارتقا بکنند آدمهایی هستند که حتما در تاریخ به یادگار خواهند ماند و حتما سرمدی خواهند بود». سپس از دنبالکردن بحث آزادی بیان توسط معتمدنژاد گفت: «اعتقاد راسخ دکتر معتمدنژاد آزادی بیان بود. به ایشان میگفتم که آزادی بیان خوب است به شرطی که فرهنگ دموکراسی و افراد خردمندی باشند که بتوانند از میان حرفهای مختلف بهترین آن را انتخاب کنند. ایشان کاملا با من موافق بود اما بحث بر سر این بود که ما باید از کجا شروع کنیم؛ آیا از بلوغ اجتماعی شروع کنیم یا از آزادی بیان شروع کنیم؟ هر دوی ما این عقیده را داشتیم که ما نباید صبر کنیم تا این بلوغ به وجود بیاید و سپس آزادی مطبوعات ایجاد شود بلکه هر دو باید بهتدریج و با هم به وجود بیاید».
در مراسم سومین سالگرد درگذشت کاظم معتمدنژاد، محمدامین قانعیراد تنها کسی بود که از پروژه فکری معتمدنژاد صحبت و تلاش کرد که آن را تشریح کند. او در ابتدای سخنانش گفت که «شاید بهتر بود به جای مراسم سالگرد مرگ معتمدنژاد، بهجای اینکه با آهنگهای دلخراشی که در این ویدئوها هست برای خودمان مصیبت تولید بکنیم، سالروز تولدش را که ٢١ اردیبهشت است بگذاریم روز دانش ارتباطات در ایران و یک همایشی از صبح تا عصر برگزار شود و به چالشها و مسائل مرتبط با دانش رسانه و ارتباطات در ایران پرداخته شود تا دانشجویان و استادان دانش ارتباطات به خود فخر بفروشند و شادمان باشند از داشتن یک چنین استادی و ببینند که چگونه میتوان راه او را ادامه داد». قانعیراد نیز مثل ساروخانی، از شعر روی پوستر مراسم که روی آن نوشته شده بود «یاد آر، ز شمع مرده یاد آر» انتقاد کرد و گفت معتمدنژاد شمعی که مرده باشد نیست. رئیس سابق انجمن جامعهشناسی ایران گفت که میخواهد تحلیلی جامعهشناسی درباره فعالیتهای علمی معتمدنژاد ارائه کند و بحث خود را از مقایسه شکلگیری جامعهشناسی معرفت در آلمان با جامعهشناسی ارتباطات در آمریکا شروع کرد. از نظر او، این دو جامعهشناسی در دو شرایط مختلف ایجاد شدند و این هم بازمیگردد به فضای دموکراتیکتری که در آمریکا وجود داشته و مشارکت اجتماعی جامعه آمریکا ایجاب کرده که در آنجا، در جامعهشناسی بیشتر ارتباطات مطرح شود و به جامعهشناسی ارتباطات جمعی و باورهای تودههای گمنام و افکار عمومی در وسایل ارتباط جمعی نقش بیشتری داده شود؛ باورهای تودههای گمنامی که در جامعه تأثیر میگذارند و به جامعه شکل میدهند. او گفت: «در آمریکا ما میبینیم که افکار عمومی و باور عمومی و فرهنگ تودهای اهمیت دارد و محققان جامعهشناسی ارتباطات بیشتر آن را مطالعه میکنند ولی در آلمان، جامعهشناسی معرفت روی نخبگان و نظامهای معرفتی یکپارچه و کلان دست میگذارد و بهجای اینکه مورد به مورد، ایدهها و آرای عموم را بسنجد، بیشتر نگاه میکند به اندیشههایی که نزد نخبگان تولید میشود. این تفاوت به ساختار دموکراتیکتر جامعه آمریکا از جامعه اروپا و بهویژه آلمان که مهد جامعهشناسی معرفت است بازمیگردد».
قانعیراد گفت میخواهد معتمدنژاد را به عنوان یکی از محصولات جامعه پساکودتا معرفی کند: «مسئله کودتا در تاریخ اندیشه ایران خیلی تأثیرگذار بود و ضربه سال ١٣٣٢ روی اندیشه، تفکر، فضای روشنفکری و تحولات فکری ایران خیلی تأثیر گذاشت. موقعی که کودتا میشود دکتر معتمدنژاد ١٩ساله است، دکتر علی شریعتی ٢٠ساله است و دکتر غلامحسین صدیقی که البته معاون نخستوزیر و وزیر کشور است یک فرد ٤٨ساله است. این سه نفر به نظر میآید که جهتگیریهای مختلفی را در آینده ایران ترسیم میکنند و بازتابی از وضعیت پس از کودتا هستند». او ادامه داد: «در دوران بعد از کودتا، از سویی ما با یک روح شکستخورده و ناامید پس از کودتا مواجه هستیم و از کشور خارج میشود یا در داخل در انزوا قرار میگیرد و ازسویدیگر، ما با یک روح زخمخورده و دارای نظام مفهومی دوگانه طرف هستیم که شاید بشود در علی شریعتی آن را دنبال کرد. از سویه سوم نیز ما با یک روح آزرده اما از طرفی امیدوار به آینده روبهرو هستیم که شاید بشود معتمدنژاد را نماینده این روح دانست. او تصور میکند که شاید بشود از طریق ارتباطات و روزنامهنگاری آینده را ساخت؛ البته این به آن معنا نیست که در همان فضا و شرایط ساخت ولی معتمدنژاد به نحوی پیشرو بود در شناخت آنچه ماهیت جامعه جدید هست و کمکم این فضا ایجاد شد که ارتباطات نهتنها همزاد جامعه جدید و مسئله اصلی در جامعه جدید است – هم به معنای ارتباطات انسانی و رویارو هم به معنای رسانه و ارتباطات ساختاری – بلکه راهحل مسائل است؛ یعنی فراتر از ارتباطات جای دیگری نمیشود راهحل مسائل را جستوجو کرد و ما باید به طرف یک نگاه ارتباطی برویم تا بتوانیم مسائل خود را حل کنیم؛ مانند آنچه بعدا هابرماس مطرح کرد که محور مرکزی ساختار جامعه مدرن ارتباط و کنش متقابل است و نه آن نیروهای مولدی که در دیدگاه سنتی وجود داشت. همچنین در اثر همین دیدگاه ارتباطی، مفهوم میانذهنیت بهتدریج کشف میشود و اینکه حقیقت باید اعتبار میانذهنی داشته باشد». قانعیراد گفت: «شاید یکی از راهحلها در مقابل چندگانهشدن جهان، همین بحث ارتباطات بوده است. ما این چندگانهشدن جهان را در شرایط پس از کودتا به نحوی میبینیم؛ یعنی آن امید به ساخت یکپارچگی و امید به ایجاد یک جامعه واحد، به نحوی با این کودتا مورد تردید و چالش قرار میگیرد و جامعه ایران شدیدا چندپارچه و چندگانه میشود؛ بهطوریکه برخی افراد راهحل را در تقابل بین این پارههای مختلف جستوجو میکنند و خیلیهای دیگر نیز راهحل را در ارتباط قراردادن و نزدیککردن پارههای از هم جدا افتاده به همدیگر میدیدند. به نظر من، معتمدنژاد به عنوان یک جوان ١٩ساله، نمیتوانسته در مقابل مسائل کودتا بیتفاوت باشد و کودتا تأثیرات زیادی را در ذهن این جوان گذاشته و سیکل بعدی زندگی او را شکل داده است».
از نظر عضو هیأت علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور، مهاجرتهای میانرشتهای معتمدنژاد از حقوق و علوم سیاسی به سمت ارتباطات و توسعه، به معنی مهاجرت از علوم سخت به علوم نرم بوده است: «او به تدریج از یک مفهوم سادهتر از ارتباطات که مفهوم روزنامهنگاری و روابطعمومی است، به سمت ارتباطات جمعی و ارتباطات اجتماعی و ارتباطات عمومی حرکت میکند و در سالهای اخیر هم مقولاتی مثل جامعه اطلاعاتی را شکل میدهد. جامعهشناسی ارتباط جمعی، محصول جامعه آمریکا در قالب توجهکردن به تودهها بوده و بیشتر هم در خدمت بازتولید نظام اجتماعی به معنای ابعاد اقتصادی و سیاسی جامعه، با تبلیغات و نظام سرمایهداری و با شکلدادن به افکار عمومی و مهندسی اجتماعی مرتبط است؛ اما ارتباطات عمومی به دنبال این است فضایی ساخته شود که آدمهای مختلف در گستره جمعی و حوزه عمومی، به هم نزدیک شوند».
قانعیراد، با تسامح، فرهنگ سیاسی را به سه دسته فرهنگ سیاسی آمریکاییشده، فرانسویشده و آلمانیشده تقسیم کرد و گفت: آمریکاییشدن همان مکتب نوسازی بود که تصور میکرد از طریق سازمان برنامه و بودجه، توسعه صنایع و شهرسازی و افزایش سواد و تحصیلات، میتوان مشکلات جامعه را حل کرد و اگر مشکلی هست، ناشی از کمبود سرمایهگذاری و تحصیلات و کوچکبودن شهرها است. فرانسویشدن فرهنگ سیاسی از نظر قانعیراد، همراه است با حمایت یونسکو که از نظر او، نمودش همکاریهایی است که صدیقی، حتی قبل از تأسیس مؤسسه تحقیقات و مطالعات اجتماعی، انجام میداد یا پیوندی است که احسان نراقی با یونسکو داشت و همچنین همکاریهایی که معتمدنژاد با یونسکو داشت یا به نقل از رئیس دانشگاه علامه در همان روز مراسم، تمایلی که یونسکو برای همکاری با دانشکده علوم ارتباطات داشته است. قانعیراد گفت: «یونسکو به عنوان فضای چپ سازمان ملل متحد، در مقابل فضای راست آمریکا و اسرائیل قرار دارد. در خود سازمان ملل، هر طرحی را که آمریکا مطرح میکرد، همه به آن رأی میدادند؛ اما در یونسکو هر طرحی که آمریکا مطرح میکرد، نقد میشد. هم شریعتی، هم صدیقی و هم معتمدنژاد، همه تحصیلکرده فرانسه هستند. یکی از محورهای فرانسویشدن فرهنگ هم تأکید روی گفتوگوی تمدنها بود که هم اثری از مجید تهرانیان به این نام وجود دارد، هم دکتر معتمدنژاد روی آن کار کرده و هم همایش گفتوگوی تمدنها از طریق احسان نراقی و دیگران، پس از انقلاب برگزار شد. اینجا بحث گفتوگوی تمدنها به این معناست که بالاخره هویت ملتهای مختلف در شرایط جهانیشدن چگونه میتواند فراهم شود تا ملتها بتوانند ارتباطات خود را در فضای جهانی داشته باشند و درعینحال از استقلال و هویت ملی هم برخوردار باشند. یکی از دغدغههای دکتر معتمدنژاد همین بود». او ادامه داد: «دو جریان را ما در فرانسویشدن فرهنگ میبینیم که در قالب فرد، آنها را با صدیقی و معتمدنژاد بازنمایی میکنم و در قالب نهادی، با مؤسسه تحقیقات و مطالعات اجتماعی که در سال ١٣٣٧ تأسیس میشود و دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی که در سال ١٣٤٦ ایجاد میشود؛ نهاد اول، در پی توسعه دانش اجتماعی است و نهاد دوم، به دنبال توسعه دانش ارتباطات». در نهایت، قانعیراد، معتمدنژاد را سمبل تبدیل روشنفکر پیشگام به روشنفکر ارتباطی دانست؛ یا روشنفکر تفسیرگر به جای روشنفکر قانونگذار.
نداشتن تفکر جزیرهای
آخرین سخنران سومین مراسم سالگرد درگذشت کاظم معتمدنژاد، شهیندخت خوارزمی بود. او در ابتدای سخنانش گفت: «من آزردگی پس از کودتا را در دکتر معتمدنژاد ندیدم و چیزی که در ایشان دیدم، دغدغهای وجودی درباره توسعه ایران بود».
وی درباره زاویه نگاه معتمدنژاد به فناوریهای نوین ارتباطی، گفت: «من زمانی با دکتر معتمدنژاد در ارتباط نزدیک قرار گرفتم که ایشان انجمن ایرانی مطالعات جامعه اطلاعاتی را تأسیس کردند. این کار برای من خیلی جالب بود. با عزیزان ارتباطات آشنا بودم و میدیدم نوعی تفکر جزیرهای دارند؛ یعنی مرزهایی تعریف کرده و درون این مرزها، جزیرهای درست کردهاند و حاضر هم نیستند با جزیرههای دیگر ارتباط برقرار کنند. دکتر معتمدنژاد عدهای را برای تأسیس انجمنی که متولی توسعه جامعه اطلاعاتی در ایران است، دعوت میکنند و در این گروه، استادان برجسته ارتباطات و اطلاعات قرار دارند؛ در سالهایی که هنوز پدیده فناوری ارتباطات و اطلاعات، به عنوان یک پدیده بنیانکن در ایران، به این شدت تجربه نشده بود و کامپیوتر و ارتباطات اصلا دو دیسیپلین علمی جدا از هم بودند». خوارزمی در ادامه سخنانش گفت: معتمدنژاد، علاوه بر نداشتن تفکر جزیرهای، دغدغه تکنولوژیک داشت و تأکید کرد: « به نظر من هنوز هم ارتباطاتیها، دغدغه تکنولوژیک ندارند؛ اما دکتر معتمدنژاد داشت». خوارزمی انتقاد کرد که چرا اکنون انجمن ایرانی مطالعات جامعه اطلاعاتی، غیرفعال است و در جایی دیگر از سخنانش نیز گفت: بهتازگی با پدیده عقبماندگی روستاهای ایران آشنا شده و تا فکری برای توسعه ٢٢ میلیون روستایی و ٣٥ میلیون حاشیهنشین نشود و تا توسعه روستایی اتفاق نیفتد، توسعه ملی امکانپذیر نیست و همچنین توسعه روستایی نیز بدون استفاده از تکنولوژی پیشرفته، محال است. پس از سخنان خوارزمی، شرکتکنندگان مراسم سالگرد، به طبقه سوم دانشکده علوم ارتباطات رفتند و از تندیس رئالیستی معتمدنژاد رونمایی شد.