فرهنگ امروز/محسن آزموده: درباره وضع نگرانکننده تحقیقات و مقالات دانشجویی این روزها حرف و حدیث کم نیست، بازار پایان نامهنویسی داغ است و اسفبار آنکه گاه روی در و دیوار یک دانشکده با تبلیغات پایان نامهنویسی و تحقیق نویسی مواجه میشویم، گویا دانشجویان نه حال و حوصله تحقیق دارند و نه اساسا اصول آن را میدانند با آن آشنایی ندارند. طنز تلخ ماجرا آنجاست که تقریبا در همه رشتههای دانشگاهی در ایران در سطوح کارشناسی و کارشناسی ارشد درسی با عنوان «روش تحقیق» یا با این موضوع برنامهریزی شده و همه دانشجویان ناگزیرند در دو یا چند واحد آن را بگذرانند، بازار کتابهای روش تحقیق، تالیف و ترجمه نیز پر رونق است و آثار فراوانی با این نام یا موضوع در کتابفروشیها موجود است. اما چرا کمیت دانشجویان ما با وجود این همه کتاب و برنامهریزی درسی لنگ است؟ مقصود فراستخواه از معدود اساتید دانشگاهی ایران است که خود دانشگاه و دانشجویان یکی از دغدغههای اصلیاش است و در این زمینه آثار و کتابهایی نیز نگاشته است. او به تازگی نیز کتاب روش تحقیق آمیخته (به هم پیوستن نظریه با عمل) نوشته شارلن نگی هسه بایبر را به همراه زینب ترکمان ترجمه کرده که به همت موسسه پژوهش آموزش عالی و انتشارات آگاه منتشر شده است. به همین مناسبت با ایشان گفتوگویی صورت دادیم که از نظر میگذرد:
نفس انتشار کتابی با عنوان و موضوع روش تحقیق در وهله نخست پرسش برانگیز است، از این حیث که آثار زیادی (ترجمه و تالیف) با این عنوان یا موضوع در فارسی موجود است و اکنون انتشار اثری تازه با این عنوان و موضوع، آن هم از سوی پژوهشگر و مدرسی که سالهاست در این حوزه تدریس و تحقیق میکند، این سوال را به وجود میآورد که چرا دکتر فراستخواه این کتاب را برای ترجمه انتخاب کرده است و مگر این کتاب چه ویژگیهای متمایزی از آثار پیشین دارد؟
حداقل سه تمایز در کتاب دیدم. یکی داشتن پایه فلسفی برای مباحث فنی روش شناختی است، دومی ارزش کاربردی آن است و دیگری مشرب انتقادی کتاب که به او ارزش اخلاقی و اجتماعی و انسانی میدهد. تمایز نخست برجسته در کتاب این است که «روششناسی» (Methodology) را به «روش مرکزی» (methods-centric) فرونمی کاهد. متاسفانه برخی همکارانم را میبینم که در کلاس روش تحقیق، با حال وهوای بازاری (که متاسفانه بدجوری دانشگاههای ما را کرخت کرده است) درس میدهند. اینان در بهترین حالت، بهفرض موفق شوند، تازه خواهند توانست دانشجویان ارشد و دکتری را در حد «تکنیسین روش» و یک «فن ورز » !به بار بیاورند. مهارت از نظر من هم خوب و لازم است به شرط اینکه با دانش عمیق و روح اکتشاف و خلاقیت و درک پیچیدگی و با تفکر انتقادی و تحمل ابهام همراه باشد. وگرنه مثل اینکه به هریک از دانشجویان هر بار چند عدد میوه بدهی تا سد جوع بکنند به جای اینکه برای شان از زیستبوم بگویی، دانش کشت و زرع و باغبانی و پرورش گل وگیاه و میوه بیاموزی. از ظرفیتهای نهفته زمین وآسمان بگویی، نبض بذر و خاک دستشان بیاید، با منطق بادها و زبان آب و هوا آشنا شوند. من به قدر استطاعت اندکم در کلاسهای روش تحقیقم میکوشم رویکرد فلسفی و تفکری و روششناسی را با مهارتهای فنی درکاربرد انواع روشها همراه کنم و برای همین هم هست که این کتاب را در ترمهای قبل به دانشجویان درس روش تحقیقم (البته فقط به عنوان یکی از منابع) معرفی میکردم ولی متاسفانه میدیدم برخی فرصت خواندن منابع انگلیسی نمیکنند. سر کلاس که سوالی از بچهها میپرسیدم متوجه میشدم کتاب را نخواندهاند و شرمم بود رو بکنم. در نتیجه به یکی از بهترین دانشجویانم (خانم زینب ترکمان) که از خارج و ادامه تحصیل برگشته بود و در پی کاری میگشت عرض کردم اگر مایلی بیا با هم این کتاب را ترجمه کنیم و کردیم. هرچند شخصا وقت من کلی گرفته شد ولی به هرحال تصمیمی بود وعهدی که با خود بسته بودم قبل از ماه مهر تمام کنم و به لطف حق در پایش ایستادم. این کتاب کوششی است برای ربط وثیق میان نظریه و تحقیق.
تمایز دوم، مثالهای ملموس و مطالعات موردی بسیار مفیدی است که نویسنده در بخشهای مختلف مباحث خود آورده است. این البته علاوه بر مرور تاریخچه تحقیقات آمیخته و عقب بردن آن تا اوایل قرن بیستم و مکتب شیکاگو و قوم نگاریهای شهری در امریکا و ذکر کارهای محققان است ونیز افزون بر این است که مولف جای جای کتاب معمولا هرچه گفته است سعی کرده است مثالهایی از تحقیقات «واقعا انجام شده» با نام ونشان برای وضوح بخشیدن به مطلب خود بیاورد. در این کتاب کمتر میبینیم نویسنده چشم ببندد و مفاهیم و تئوریها را در خلأ بگوید بلکه از تحقیقات موجود مثال میآورد. اما فراسوی این، در آخر فصول متعدد، مطالعاتی موردی به تفصیل معرفی کرده است تا به تفهیم مباحث آن فصل کمک کند. فکر میکنم شش مطالعه موردی را در فصل چهارم به عنوان مثالهایی از رویکرد تفسیرگرا به پژوهش روشهای آمیخته میبینیم. مثلا فهم تجربه نوجوان بودن، خشونت علیه زنان، سوءاستفاده جنسی از کودکان، تحولات نسلی در تجربههای شغلی و بقیه. همینطور در فصل پنج و بررسی روشهای تحقیق زنانه نگر نیز محقق (که دست برقضا خود نیز خانم است)، مطالعات موردی متعددی را شرح میدهد؛ همچون هویت نژادی و جنسیتی دختران دانشجوی آفریقایی-امریکایی، افسردگی پس از زایمان و مشاغل زنان. نیز در فصل ششم که به رویکردهای پسا مدرن در طرح تحقیق آمیخته اختصاص دارد مثالهای جالبی میبینیم از این نوع تحقیقات مثل «تحلیل گفتمان افکار عمومی ونخبگان در روسیه» تا «خلق هویتهای اجتماعی در اینترنت» و نهایتا اینکه «چگونه یک بیماری مثل سندروم توده سمی به صورت اجتماعی ساخته میشود». اینها مطالعات موردی متنوعی هستند که دست خواننده را میگیرد وپا به پای محققان جدی در اروپا یا امریکا و آفریقا و آسیا و جاهای دیگر نشان میدهد آنها چگونه یک روش تحقیق آمیخته را به کار بستند. چون علم یک عمل جهانی است و همه جا قواعد ومسائل مشابه دارد.
تمایز سوم و مهمتر کتاب، مشرب انتقادی و پسا استعماری در آن است. دانش وتکنیک متاسفانه ممکن است در قبضه ساختارهای قدرت وثروت و منزلت، یعنی در چنگ شهروندان درجه اول وخودیها و ایدئولوژیهای مردانه یا فرق و مذاهب و نژادهای خاص، طبقات بالا و مسلط جامعه یا فرهنگهای مسلط جهان بیفتد. در یک چنین وضعیتی، روششناسی انتقادی میتواند این قدرت وخلاقیت و جسارت ودلیری را به محققان و متتبعان بدهد تا مسائل اجتماعی و تربیتی وفرهنگی واقتصادی وسیاسی را بهطور سیستماتیک ومعتبر و با وجاهتهای لازم علمی از منظر گروههای قومی و حاشیهای و طرد شده و شهروندان درجه دوم و ملتهای کنار نهاده شده و فرهنگهای غایب جهان نیز پی جویی و متون، نمادها و تصاویر مسلط را شالودهزدایی بکنند.
علاوه بر این سه تمایز، در کتاب خصیصههای دیگری نیز هست مثلا رویکرد میان رشتهای و همزبانیهایی است که نویسنده به قدر استطاعت کوشیده است میان فلسفه، علوم اجتماعی، فرهنگ، روانشناسی، پزشکی، مدیریت، علوم کامپیوتر، تغذیه، علوم سلامت، علوم طبیعی و رفتاری و دیگر علوم به راه اندازد. همچنین بیان کتاب تاحدی خیالانگیز است، به جای اینکه پیش پا افتاده باشد. ابتکار خوب دیگر این است که در پایان هرفصل، خانم هسه مفاهیم اصلی را تعریف میکند، سوالاتی برای بحث میآورد و وبسایتها و پایگاههای دادهای را معرفی میکند، بالاتر از اینها برخی نکات ظریف در اخلاقیات روش تحقیق دارد مثلا اینکه آیا محقق را میسزد که از اطلاعات شخصی پرسشنامههای بخش کمی، در بخش کیفی استفاده بکند چه بسا پاسخگویان فقط با این حساب که اطلاعاتشان ناشناخته است آنها را علامت زدهاند و حاضر نبودند در مصاحبههای شناخته شده، آن اطلاعات را بدهند یا اینکه آیا محقق اخلاقا مجاز است که از اطلاعات شخصی افراد که در حوزه عمومی مثلا فیس بوک موجود است در تحقیق خود بدون اجازه گرفتن از آنها بهره بگیرد و دیگر خصایص که برای رعایت اختصار میگذرم.
عنوان کتاب هم روش تحقیق آمیخته (mixed) است. منظور از آمیخته چیست؟ آیا آمیختگی نظر و عمل مد نظر است یا آمیختگی روشهای تحقیق کیفی و کمی؟ در این زمینه توضیح بفرمایید.
این دو معنایی که فرمودید در کتاب دو موضوع جدای از همند. یکی پیوند میان نظر و عمل است که نویسنده در «زیر عنوان» کتاب آورده و مدعی است هم مباحث جدی نظری وهم مثالهای عملی دارد. تا حدی نیز در این دعوی خود صادق و نسبتا موفق است. اما مراد اصلی از آمیخته معنای دومی است که فرمودید یعنی آمیختن روش کمی وکیفی. روش تحقیق ترکیبی یا آمیخته غیر از کاربرد روشهای مختلف برای سوالات مختلف به صورت کشکولی است بلکه وقتی است که طرحی یکپارچه وموجه داشته باشید تا مطابق آن به صورت قاعده مند و با ترکیبی درست ومناسب از روشهای کمی و کیفی به سروقت سوال یا سوالات خاصی بروید. در حقیقت این یعنی فراتر رفتن از شیوههای سنتی خلق دانش، یعنی قدرت خلاقهای که محققان دست به طراحی راهبردهای پژوهشی قویتری برای پی جویی مسائل بشری میزنند. دلایل زیادی هست که لازم میشود روش تحقیق آمیخته به کار ببریم. اینها در کتاب توضیح داده شده است مثلا یکی سه سویهسازی است. یعنی یک سوال را با ترکیبی از روشها بررسی بکنی و از همگرایی نتایج بتوانی دست به «اعتباریابی متقاطع» یافتههای تحقیق بزنی. دومی متممسازی است که مثلا با کیفی نتایجی میگیری و با کمی به آن وضوح وکمال میبخشی. سومی توسعه وتعمیق است. مثلا نتایج کمی پرسشنامه را با روشی کیفی ژرفا میدهیم. یکی از نمونههای متعدد که در کتاب آمده، این است که در پیمایش از پرستاران متوجه رفتار کلیشهای نسبت به جمعیت سالمندان میشویم، به همین خاطر پژوهشی کیفی مثلا گراندد تئوری به کار میگیریم تا ببینیم عمق قضیه چیست اتفاقا میتوانیم چارچوب نمونه کیفی را هم از میان نمونه کمی قبلا تهیه شده خود انتخاب کنیم تا قدرت توضیحی موثقتری به کار کیفی بدهیم. چهارمی پرسش افکنی و ابتکارات تحقیقی است به این صورت که اصلا شما از قبل، طرح آمیخته در نظرت نبود مثلا پیمایش وسیعی کردهای ولی به نتایجی یا ابهاماتی رسیدهای که لازم میبینی در گوشه کوچکی از جامعه، با روش کیفی مثلا مطالعه موردی یا پدیدارشناسی بررسی بیشتر بکنی. پنجمی برعکس، گسترش است یعنی در یک محدوده کوچک کار کیفی عمیقی انجام دادهای واکنون میخواهی با مدل اکتشافی به دست آمده بروی به سوی جامعه بزرگ و دست به پیمایش بزنی. نمونههای متعددش را در این کتاب میبینیم مثلا پژوهشگری، به روش کیفی، ابعاد موضوعی را میفهمد و چارچوبی درست میکند و فرضیههایی به دست میآورد و بعد با آن پرسشنامه میسازد و در سطح کل کشور میآزماید. طرح تحقیق آمیخته میتواند همزمان یا متوالی باشد. در همزمان نتایج دو مسیر مقارن هم پیش میرود و با هم یکپارچهسازی میشوند مثلا در پرسشنامه پیمایش که عمدتا سوالهای کمی دارد، سوالهایی کیفی هم میگنجانید و همزمان با آزمونهای آماری روی بخش کمی، پاسخهای کیفی را نیز تحلیل محتوا و تحلیل تم میکنید یا با تعدادی از پاسخگویان به سوالهای کیفی مصاحبه عمیق نیز انجام میدهید و سپس یافتههای نهایی خود را از تلفیق دو بخش کمی (ناظر به سطح کلان) وکیفی (متمرکز به سطح خرد) فراهم میآورید.
اما در تحقیق آمیخته متوالی، یکی از دو بخش تحقیق بر اساس نتایج بخش دیگر، سامان داده میشود. این خود ممکن است توضیحی یا تبیینی باشد. در توضیحی ابتدا با روش کیفی نظریهای (یا فرضیاتی) خلق میشود و پرسشنامهای بر این اساس ساخته میشود و سپس در بخش کمی، این فرضیات آزموده میشوند. تا اینجا آنچه عرض کردم تحقیق آمیخته متوالی توضیحی بود اما در تحقیق آمیخته متوالی تبیینی، ابتدا تحقیق کمی میکنید و بر اساس نتایج آن، یک تحقیق کیفی نیز انجام میدهید. مثلا نمونه نمایای آماری شما در کمی به علاوه یافتهها و نتایج پژوهش کمی تان به شما کمک میکند چارچوب نمونه هدفمند بخش کیفی را از آن فراهم بیاورید و در بخش کیفی از آن استفاده بکنید این کار به نتایج عمیق بخش کیفی شما، اعتبار و تاحدی قابلیت تعمیم میدهد. در حقیقت هرچند خود تحقیق کیفی بیشتر خواهان تعمیق است و درصدد تعمیم نیست ولی تحقیق کیفی در طرح آمیخته، به تعمیم هم کمک میکند و این از مزایای روش آمیخته است.
میدانید که تقریبا در همه رشتههای کارشناسی و همه رشتههای کارشناسی ارشد، درس روش تحقیق تدریس میشود. با این همه کمیت ما در زمینه تحقیق سخت میلنگد و با وجود این همه انرژیای که در این زمینه صرف میشود، باز دانشجویان در روش تحقیق مشکل دارند و سر درگم هستند. علت یا علل، از نظر شما چیست؟
به گمانم یک علت همین است که به دانشجویان صرفا فهرستی از روشهای تحقیق و مراحل کار آن را میگوییم نه اینکه در دل آنها غوغای پرسشگری و نقد واکتشاف با ذکر مثالهای ملموس برپا کنیم. به جای آنکه به تفکرشان درباره جهان اجتماعی دامن بزینم دست شان یک مشت آچار و متد و تکنیک میدهیم. در حالی که درونمایه تحقیق، تفکر است نه تکنیک. تکنیک لازم است به شرط اینکه سرشار از تفکر باشد. دانشجو کنجکاو بشود که افراد چگونه به دنیای اجتماعیشان معنا میدهند و جهان اجتماعی چطور از تعاملات افراد وگروهها ساخته میشود. در این صورت لبریز از شوق میشود و خود میداند که چگونه تجربهها و روایتهای مردم را تحلیل تم بکند. وقتی دانشجو دریابد که جامعه و مناسبات و فرهنگ ما تحت تاثیرگفتمانهای قدرت و ثروت و منزلت شکل میگیرد، برانگیخته میشود که برود به سر وقت گفتمانها و آنها را تحلیل بکند. تفکر انتقادی است که به دانشجو میگوید سراغ چه مسائلی برود و اصلا چگونه مشکلات را به مسائل پژوهشی تبدیل کند و چه نوع پرسشهای اصیلی بیفکند و چطور دست به ابتکارات روشی بزند و به دادهها معنا ببخشد و تفسیر و تحلیلهای افق گشا داشته باشد.
سوال بنیادیتری که شاید بهتر بود در اول بحث مطرح میشد، این است که اساسا روش تحقیق یعنی چه و چرای روش اهمیت دارد؟ زیرا در بسیاری موارد دیدهایم به این درس به عنوان یک درس فرمالیته و صوری نگریسته میشود که برای خالی نبودن عریضه به دانشجویان ارایه میشود؟
روش تحقیق، سلوک منظم فکری و کوشش قاعدهمند معرفتی وعلمی است برای تبیین یا توضیح مسائل مگوی این جهان، برای فهم و پی جویی مصایب انسانی با هدف تقلیل مرارتهای بشری. مشکل ما این است که نمیتوانیم به دانشجویانمان یادآوری کنیم نگریستن به تحقیق را از این جهت که راه رهایی است و نه صرفا ابزار نان آوری. روششناسی پژوهش با این دید که علم را طرحی برای رهایی گروههای اجتماعی و برای عدالت اجتماعی و تغییر اجتماعی ببینی. علم جزوی از طرح توسعه ملی ما و بخشی از پروژه آزادی و عدالت و پیشرفت و تعالی و شکوفایی این مردم است. این طرز نگاه به روش تحقیق است که به او جوهرهای فراتر از معنای ابزاری و بازاری میدهد. پژوهش کردن صرفا یک عمل فنی نیست بلکه فحوایی اخلاقی دارد. چون میخواهی مسائل اجتماعی و انسانی را بررسی بکنی اما نه صرفا در چارچوب گفتمان مسلط یا از منظر عادی و طبق رسم زمانه و به اقتضای جریانهای رسمی دانش. بلکه از روزنهای متفاوت و از نگاه غایبان صحنه و محذوفان اجتماعی نیز میخواهی ببینی و در عین حال همچنان متعهدی که به روش و به اصول علمی و به اعتباریابی و روایی استدلالها و درستی شواهد و به «صدق»، وفادار بمانی. در رویکرد کیفی به تحقیق سعی میکنیم مسائل و پرسشهای تحقیق ما نه فقط از سوی ذینفعان نیرومند اقتصادی و سیاسی و سازمانی و منزلتی بلکه با مشارکت طیفهای مختلف ذی نفعان اجتماعی و صداهای نحیف و ناشنیده مانده نیز شکل بگیرد. چیزی که «هسه» از او به عنوان «دانش منکوب شده گروههای حاشیهای و تحت ستم» تعبیر کرده است. این کار، کوششی اخلاقی است.
تحقیقات دانشجویی در دانشگاههای ما به سطح کپی کاری (اگر نگوییم سرقت ادبی و plagiarism) و چسباندن مطالب پراکنده و بیربط از این طرف و آن طرف با چسب و سریشم بدل شدهاند. به نظر شما سهم سردرگمی روش شناختی در این زمینه تا کجاست؟به خصوص که بسیاری از دانشجویانی که با وجود موارد مذکور، به راستی سعی میکنند تحقیقی ارایه دهند، ناخودآگاه و به دلیل ناآشنایی با تحقیق راستین، دست به گردآوری مطالب کتابخانهای یا میدانی میزنند و مطالبی تکراری و پراکنده را گرد هم میآورند که ربط منطقی شان به هم مشخص نیست. یکی دیگر از آسیبهای روش شناختی تحقیقات ما، بهرهگیری از نظریههای غربی است که منتقدان همواره به دیده تردید به آنها نگاه میکنند، به نظر شما چرا در اکثر این موارد مباحث روش شناختی (که معمولا در فصلهای نخستین تحقیق ارایه میشود) با موضوع مورد بحث «لایتچسبک» و منفصل و گسسته ارایه میشوند؟
به قول پروین؛ جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست. سیطره کمیت بر آموزش عالی ما سبب شده که بچهها چون راهی دیگر پیش روی خود نمیبینند به دانشگاه سرازیر میشوند. ساختارهای متمرکز و ناکارآمد ما است که دانشگاه را به گیشه بلیت برای ورود به بازار کار، بدل کرده است؛ بازاری پر فیس و افاده که حقیقتا بازار نیست چون در قبضه دولت است و سرسنگین است از سرگردانی متقاضیان کار در وانفسای بیکاری. فرزندان ما به ناگزیر برای افزایش شانس کار دنبال اخذ مدرکاند، میآیند و واحدهایی را باری به هر جهت میگذرانند، از جمله همین درس روش تحقیق! چارهای هم ندارند به هر صورت شده پایان نامهای بگذرانند و بیچاره استاد هم که همین ساختارها برایش هزار جور مشکل ایجاد کرده، بناگزیر در همه این همراهی صوری میکند، صوری درس میدهد و صوری راهنمایی پایان نامه میکند. کماند دوستانی که حاضر میشوند مقاومت بکنند و در کلاس یا پایان نامه برای بچهها تنش ایجاد کنند. گاهی واقعا سخت میشود. این است که میبینید در این تحقیقات صوری نیز، هرچه مد زمانه بود با آن پیش میرویم. یک روز اگر رسم زمانه رگرسیون و تحلیل مسیر و تی تست بود با عدد و رقم بازی میکنیم و روزی هم ممکن است مد زمان، روشهای کیفی یا آمیخته بشود میرویم به جای اعداد با کلمات و جملهها و مقولهها بازی میکنیم! متاسفانه بخشی از این مشکل به ایران هم اختصاص ندارد. نویسنده امریکایی کتاب نیز از فضای عامیانهای میترسد که اینبار روشهای کیفی و آمیخته مد شود بدون محتوای اکتشافی. هسه آن را «پیوستن به کارناوال تحقیق آمیخته» تعبیر میکند. اما کم نیز نیستند محققان راستین که در پس پشت این ظواهر، گمنام، در کار علمی جدی هستند. گویا همواره رسم چنین بود که شرکتکنندگان در آیینها زیادند ولی تجربههای عمیق و نافذ ایمان، اندک است. مناسک ظاهری علم مثل پایاننامه و مقاله و پروژه تحقیق و رساله و مدرک و ارتقا و تظاهر به علم فراوان است اما تجربههای اصیل نقد و اکتشاف و یافتم یافتمها اندک. تکاپوهای معرفتی زیر پوست قضایا همچنان جاری است.
راهحلی که شما و کتاب حاضر برای زدودن دستکم بخشی از مصایب که به روششناسی مربوط میشود، چیست؟
گذر از علم ابزاری به علم رهایی. در این صورت مطمئنا تحقیق به ماجراهای ذهنی دانشجویان مان و خودمان و تنشهای وجودی و اجتماعی و انسانی مان تبدیل میشود و روش تحقیق از حالت مبتذل وظیفه اداری یا تکلیف درسی بیرون میآید و به اگزیستانس و به درد فهمیدن تحول مییابد و تقلاهای معنی داری در دل و جان بچههای مان غوغا برپا میکند. لازم هم نیست برای این کار تظاهر به ادا و اطوار پست مدرن به معنای نیهیلیستی منفی آن بکنیم. اتفاقا در این کتاب دو روایت از پست مدرن به نقل از «روزنو» مقایسه شده است. روایت مفرط شکاکانه که جهان و معرفت را تکه تکه و ازهم پاشیده و مبهم یا حتی تهی از معنا میبیند و روایتی تاییدپذیر که به نسبتی از امکان اعتباریابی در معرفت و عمل انسانی قایل است و در پی حقیقتی و معنایی است. به هر حال انسان است که با علم و با عمل باید شرایط زیست خود را قدری ارتقا ببخشد و روش تحقیق برای همین خاطر اهمیت رهایی بخش پیدا میکند. روش تحقیق یعنی امید معرفتی در طرح مسائل و پی جویی مسائل و دویدن در پی حقیقت. تحقیق یعنی امید اجتماعی برای بهبود بخشیدن به زندگی و به سرنوشت این سیاره.
روزنامه اعتماد