به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ حجتالاسلام یحیی عبدالهی دانشپژوه فرهنگستان علوم اسلامی قم در یادداشتی که در نشریه اندیشه تمدنی اسلام منتشر شده است و اکنون پیش روی مخاطبان محترم است، اندیشه های «سید حسین نصر» درباره «تمدن نوین اسلامی» را مورد دقت قرار داده است؛
مقدمه
انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، نفخه ای الهی در کالبد بی روح بشریت بود که به آن، جان تازه ای بخشید، خفتگان عالم خاکی را هوشیار کرد و مردگان را به هراس انداخت. انقلاب اسلامی نه پایان راه، بلکه ابتدای سیر مومنان به سوی حیات طیبه در مقیاس اجتماعی بود. تحقق «جامعه ایمانی» در عصر سیطره تمدن مادی غرب، تنها با جریان روح و معنای انقلاب اسلامی در لایه های عمیق جوامع پیچیده امروزین ممکن خواهد بود که نیازمند «عقلانیت دینی» می باشد. عقلانیتی که بتواند اضلاع و ابعاد ساحت های مختلف زندگی اجتماعی را بر محور معارف و ارزش های الهی تنظیم و طراحی نموده و نوید بخش «تمدن نوین اسلامی» گردد. ضرورت دستیابی به این عقلانیت -که بر پایگاه انقلاب اسلامی تکیه داشته و رو به سوی تمدنی نوین دارد- اصلی ترین سنجه و شاخصه ارزیابی جریان های فکری معاصر می باشد. در این مقاله سعی شده است که اندیشه های دکتر سید حسین نصر در نسبت با تمدن نوین اسلامی مورد دقت قرار گیرد.
۱. مروری بر حیات علمی نصر
سید حسین نصر در ۱۹ فروردین ۱۳۱۲ (۱۹۳۳ میلادی) به دنیا آمد. پدرش، سید ولی الله نصر از شخصیت-های سرشناس سیاسی و فرهنگی بود. او از جانب مادر نواده شیخ فضل الله نوری است. بسیاری از نیاکان نصر صوفی مسلک بودهاند. نصر در دوازده سالگی به آمریکا رفت و در مدرسه شبانه روزی پِدی در نیوجرسی به تحصیل پرداخت و پس از اتمام مدرسه پدی، به انستیتوی تکنولوژی ماساچوست (ام.آی.تی.) رفت و در رشته فیزیک به تحصیل ادامه داد. دگرگونی فکری او هنگامی آغاز شد که در حین تحصیل، با آثار «رنه گنون» آشنا می شود و در می یابد که نمی تواند با فیزیک از حقایق عالم پرده بردارد. او با گفته¬های رنه گنون (۱۸۸۶-۱۹۵۱) و انتقادات او از فلسفه جدید و از دنیای مدرن احساس قرابت کرد و گم شده خود را در این آموزه ها یافت. سپس به مطالعه آثار «آناندا کوماراسوامی» (۱۸۷۷-۱۹۴۷) و «فریتیوف شوان» (۱۹۰۷-۱۹۹۸) پرداخت و معلومات خود را از نحله «سنت گرایی» تکمیل نمود و بدان گرایش پیدا کرد. (نصر ب, ۱۳۸۵)
نصر پس از دریافت مدرک لیسانس از ام.آی.تی. به دانشگاه هاروارد رفت و در رشته زمین شناسی و ژئوفیزیک فوق لیسانس گرفت و سپس تحصیلات خود را در مقطع دکتری در رشته تاریخ علم در تابستان ۱۳۳۷ در هاروارد به پایان برد و در پائیز همان سال به ایران بازگشت. او نخستین کتاب خود را به اسم «علم و تمدن در اسلام» در سن ۲۵ سالگی در دانشگاه هاروارد نوشت و همچنین رساله دکتری خود را با نام «مقدمه ای برای آموزه های کیهان شناسی در اسلام» به چاپ رسانید.
نصر در سن ۲۵ سالگی به عنوان استادیار فلسفه و تاریخ علم به استخدام دانشگاه تهران درآمد و در سال های بعد در ۳۰ سالگی به درجه استادی کامل و در سن ۳۵ سالگی به ریاست دانشکده ادبیات نائل می آید. وی در تقابل با فضای رایج پوزیتویستی در دانشگاه تهران به معرفی و احیای سنت فلسفه اسلامی اقدام کرده و درس «فلسفه و معارف اسلامی» را طراحی و اجرا می نماید. وی در کنار تدریس در دانشگاه، به تحصیل و آموزش در دروس سنتی همچون فلسفه و عرفان پرداخت و از اساتیدی همچون علامه طباطبایی، سید جلال الدین آشتیانی و عبدالحسین قزوینی بهره برد. در این ایام تمام اقدامات او در راستای پروژه فکری او با عنوان احیای سنت فلسفی بود که در این راستا از همکاری و همفکری با کربن نیز بهره برد. وی همچنین انجمن سلطنتی فلسفه در ایران را تأسیس و ریاست آن را بر عهده گرفت. ایزوتسو، کربن و نصر اساتید اصلی آنجا بودند که به تدریس می پرداختند. نصر در آبان ۱۳۵۱ از معاونت آموزشی دانشگاه تهران به ریاست دانشگاه صنعتی آریامهر (شریف فعلی) و سپس در آبان۱۳۵۳ رئیس دفتر مخصوص فرح پهلوی شد.
۲. مروری بر اندیشه ها و افکار نصر
نصر از افراد برجسته و سرشناس نحله فکری «سنت گرایی» به حساب می آید که در موضوعات مختلف دارای مبانی و گرایش های خاصی می باشند. از این روی در ادامه مروری بر محورهای تفکرات سید حسین نصر (سنت گرایی) خواهیم داشت.
- سنّت
اصلی ترین مؤلفه نظام فکری اندیشه سید حسین نصر و دیگر سنت گرایان را می توان مفهوم «سنت» دانست که دیگر عناصر این منظومه فکری به نحوی در ارتباط با آن تعریف می شوند. مقصود از «سنت»، مجموعه اصولی است که فرابشری بوده و از عالم بالا فرود آمده و عبارت است از یک نوع تجلی خاص از ذات الاهی، همراه با به کارگیری آن در مقاطع زمانی مختلف و شرایط متفاوت برای یک جماعت بشری خاص. سنت شامل علم قدسی است که ریشه در ذات حق دارد و خود تنها وسیله کامل برای نیل به این حق است. می توان از اسلام به عنوان یک سنت سخن گفت، به همان معنا که مسیحیت و آیین بودا را سنت می خوانند. (نصر الف، ۱۳۸۵، ۱۱۶) به عبارت دیگر سنت به معنای مجموعه آراء، عقاید و علومی است که در تمام ابعاد وجودی همچون هنر، علوم و فنون و...، در مجموع یک تمدن را می سازند. این معارف می بایست از یک منبع الهام یا وحی آسمانی نشأت گرفته باشد. (اعوانی، ۱۳۸۲، ۱۳)
بنابراین سنت به معنای حقایقی است که دارای خاستگاه قدسی و منشاء وحیانی می باشند. با وجود تفاوت هایی که در سنت های گوناگون موجود است، سرچشمه همه آن ها از قلمروی معنوی، از خدا، و به زبان مابعدالطبیعی از حقیقتی غایی است که در هر تمدن دینی- تاریخی، جزئیات و انتقال ویژه ای داشته است. به این ترتیب سنت به معنای متداول کلمه نه تنها به معنای دین است بلکه دین در آن جای دارد. ما هنرسنتی، پوشش سنتی، موسیقی سنتی، معماری سنتی و علوم سنتی نیز داریم که همه آنها بر اساس مجموعه اولیه ای از حقایق مابعدالطبیعی پدید می آید. (نصر ب, ۱۳۸۵، ۲۵۹)
سنت همواره یک امر مقدس است و هیچ سنتی ساخته دست بشر نیست. سنت امر قدسی را اخذ کرده و آن را انتقال می دهد، به کار می بندد و از راه ها و با ابزار گوناگون، آن را مرئی و ملموس می سازد. از این روی سنت و امر قدسی از هم جدایی ناپذیرند و همان گونه که سنت با مدرنیسم و مدرنیته سر ناسازگاری دارد، امر قدسی نیز نه تنها با امور دنیوی به معنای قدیم کلمه مخالف است بلکه البته با تقدس زدایی و دنیوی سازی هم که مشخصه دنیای ماست، جمع ناپذیر نیست. (نصر ب، ۱۳۸۵، ۲۹۰)
نکته حائز اهمیت اینکه مفهوم سنت، به سنت های شرق محدود نمی شود بلکه غرب هم دارای سنت هایی است که دست نخورده باقی مانده است، اما این سنت ها در شرق بهتر باقی مانده اند و وضع بهتری نسبت به غرب دارند از این روی غرب برای احیای سنت فکری و معنوی خویش چاره ای جز یاری جستن از سنت-های هنوز سرزنده شرقی ندارد. (نصر ب, ۱۳۸۵ ص. ۲۵۷)
- وحدت متعالی ادیان و حکمت خالده
یکی از اصلی ترین اندیشه های سنت گرایان، «وحدت متعالی ادیان» است؛ آنان معتقدند همه ادیان منشاء الهی داشته و از سوی خدای متعال نازل شده و هرکدام از آنها بابی است به سوی درگاه الهی که تاکنون نیز مفتوح بوده است. از این روی برای همه ادیان مشروعیت قائل اند و آنان را جلوه های حقیقت واحد می دانند. پیروان سنت گرایی توجه خاصی به ادیان غیر ابراهیمی دارند؛ آنان به تمام ادیان از درون نگریسته اند چه سنت تائو، چه سنت کنفوسیوس، چه ادیان هندو، یا ادیان سرخ پوستی (اعوانی، ۱۳۸۲، ۶) شارحان سنت گرای مکتب جاویدان خرد تنها به زبان یک دین خاص سخن نمی گویند بلکه علاوه بر استفاده از میراث غنی ماوراء الطبیعه اسلامی، مذهب هندو و دیگر ادیان، وسیعاً از میراث غنی ماوراالطبیعی ادیان غربی نیز بهره می گیرند. (نصر ب، ۱۳۸۴، ۳۹)
سید حسین نصر در این رابطه می گوید: «ما سنت گرایان اعتقاد داریم که چون خداوند بی نهایت است، بیش از یک بار وحی نازل کرده است. به هر حال او رحیم است و بشریت نیز محدود به یکسری آدم نبوده است. به همین جهت، خداوند با لسان، بیان ها و صور مختلف، ادیان توحیدی را برای انسان نازل کرده است. » (نصر, ۱۳۸۶)
به اعتقاد آنان وحدت واقعی ادیان تنها در سطح عرفانی و باطن ادیان میسر است و در سطح ظواهر و شعائر هرگز نمی توان به چنان وحدتی قائل شد. به عبارت دیگر همه ادیان، دارای معنویت و عرفان مشترکی هستند هرچند در سطح مناسک و شریعت مختلف می باشند که این امر «وحدت متعالی ادیان» نام گرفته است که ادیان مختلف را به یکدیگر پیوند می دهد. از این روی تأکید بر بعد درونی و باطنی دین به عنوان تنها راه نیل به عالم ماورای حجاب ظاهر و رسیدن به باطن ادیان و نیل به آن، یکی از اصلی ترین گرایش های سنت گرایان می باشد. البته اعتقاد به درک معنای درونی و باطنی دین، منکر ظواهر دین نیست، بلکه بر عکس بر اهمیت آن تأکید بسیار دارند. چراکه تنها از طریق شکل و ظواهر است که می توان به فراتر از محدوده آن قدم گذاشت. (نصر ب، ۱۳۸۴، ۳۴-۳۷)
- علم قدسی
سید حسین نصر را می توان از پیشتازان بحث «اسلامی کردن دانش» به حساب آورد، او نخستین بار در کتاب «علم و تمدن در اسلام» (۱۹۵۷م) به این موضوع پرداخت. از منظر نصر علم جدید از حیث مفروضات، ماهیت، روش ها و قالب ها کاملاً با علم پیش از رنسانس متفاوت است. همچنین از منظر فلسفی نیز به نحوی اساسی با همه این علوم سنتی تفاوت دارد. علم جدید همزمان با طغیان فلسفه بر ضد وحی و جهان نگری دینی زاده شد. علم جدید بر نگرش فلسفی خاصی مبتنی است که طبق آن عوامل جهان مادی منقطع از قدرت خداوند عمل می کنند. این نگرش فلسفی خاص جهان مادی را اولاً موضوع قابل تحویل به مناسبات و معادلات ریاضی و کمی می داند، ثانیاً مدرک یا ذهن که این جهان را مطالعه می کند را شعوری می داند که چیزی جز قدرت استدلال نیست و ربطی به وحی و عقل کلی ندارد. (نصر الف، ۱۳۸۴، ۲۶۵) بنابراین این علم جدید با نگرش فلسفی اسلامی و یا حتی با نگرش فلسفی خود مسیحیت نیز، ناسازگار است.
مذهب «اصالت علم» فلسفه ای است که علم جدید را به یک ایدئولوژی کامل و طریقه ای برای نگریستن به همه چیز تبدیل کرده است، و همین نحوه نگرش است که در جهان نگری جدید این چنین تفوق یافته است. استیلای مذهب اصالت علم باعث شده است که نظر و نظریه دینی در باب هستی بی ربط جلوه کند و شأن دین تا حد یک عده اصول اخلاقی کاملاً ذهنی و موضوعاتی متعلق به وجدان شخصی تنزل پیدا کند. (نصر الف، ۱۳۸۴، ۲۷۲)
در مقابل، لازم است که حقایق جاودانه اسلام همانطور که در قرآن مجید آمده و در حدیث و سنت نبوی شرح و توضیح شده و در طول قرنها توسط علما و متفکران مسلمان مورد بسط و تفسیر قرار گرفته است، دوباره عرضه شود. (نصر الف، ۱۳۸۴، ۱۶)
- عرفان و تصوّف
در برخی تعابیر سنت گرایان هسته مرکزی همه ادیان، «حکمت خالده» یا «جاودان خرد» نامیده شده است؛ حکمت خالده در نگاه نصر پایه همه ادیان است که با عقل الهی قابل فهم است و این وحی الهی با سنت ارتباط وثیق و مداوم دارد. (اعوانی، ۱۳۸۷، ۸۰) از منظر آنان، حکمت، با علم برابر نیست بلکه حکمت، سنخی از معرفت است که در آخرین سطح، در عرفان تجلی پیدا می کند. (نصر، ۱۳۵۹، ۳۲۴) حکمت خالده یا فلسفه جاویدان شامل مجموعه ای از آموزه هایی درباره سرشت حقیقت است. (نصر ب، ۱۳۸۵، ۲۶۱)
به عبارت دیگر همه سنت گرایان طالب معنویتی هستند که آن را یکی از میراث های بزرگ بشریت می دانند که در تمام ادیان و تمدن های کهن هست و در اسلام به شکل کامل وجود دارد و منظورشان از این معنویت همان عرفان است. (شایگان، ۱۳۸۶، ۱۰۲) سنت گرایان لایه مشترک همه ادیان را، معنویت و عرفان آن ها می-دانند هرچند که این ادیان در مرتبه شریعت از یکدیگر تمایز و تفاوت پیدا می کنند. دراین میان، عرفان اسلامی در واقع شکوفه [گل سرسبد] درخت اسلام و شیره آن درخت است. می توان عرفان را گوهر تک دانه ی تاج سنت اسلامی نامید. (نصر الف، ۱۳۸۵، ۱۱۷)
مبتنی بر دیدگاه نصر، طریقه های صوفیانه بهترین نماینده حفظ میراث و تعالیم اصیل و اولیه حضرت رسول اکرم(ص) در باب تهذیب باطن، پیروزی از سنت و دیگر فضایل اخلاقی می باشند که به فهم معنای باطنی ایمان و تعالیم اسلام و سرانجام، تحقق بخشیدن به توحید منجر شده است. (نصر الف، ۱۳۸۴، ۱۰۸) از این روی، مراکز متصوفه در ایران موسوم به خانقاه، از کانون های اصلی حیات دینی به حساب می آیند. (نصر الف، ۱۳۸۵، ۲۳۸)
طبیعت و محیط زیست
یکی دیگر از عرصه های مورد توجه سنت گرایان، «طبیعت» و «محیط زیست» است که پرداختن به آن از منظر سنت ها، بستر دست یابی به علم قدسی در این زمینه را فراهم آورده است. در نگرش سنت گرایان طبیعت همچون متنی است که حاوی بافته ای از رموز بوده و می بایست بنابر معنایی که دارند خوانده شوند. قرآن قرینه آن متن در جهان بشریت است؛ همان گونه که نمودهای طبیعت، «آیات» خوانده شده اند، پاره های قرآن نیز «آیات» نام دارند. طبیعت و قرآن هردو از حضور و پرستش خدا سخن می گویند: «آیات خود را در آفاق و در درون جان هایشان به ایشان می نماییم تا بر ایشان آشکار شود که او حق است.» [فصلت:۵۳] (نصر، ۱۳۵۹، ۲۲)
هنر
از دیگر عرصه های مورد علاقه سنت گرایان، «هنر» است؛ بحث های سنت گرایان درباره هنر کم نظیر است، بعضی از آن ها تمام عمر خود را در راه شناخت حقیقت حق و راه وصول آن از طریق هنر صرف کرده اند. آنان بحث های عمیقی درباره مبادی هنر، هنر قدسی و هنر دینی داشته اند. (اعوانی، ۱۳۸۲، ۷) از منظر آنان میان هنر دینی و هنر قدسی تفاوت وجود دارد؛ هنر دینی مقوله هنری دراز دامنی است که ارتباطش با بن مایه های دینی از رهگذر موضوعش است و نه به واسطه کاربست و به کارگیری نمادهایی که از نظام فردی تعالی جسته و به گستره فرا انسانی تعلق دارد و خاستگاه هنر مقدس به شمار می آید. همه سنت ها سرچشمه هنر مقدس را خود خدا می دانند. (نصر ب، ۱۳۸۵، ۳۴۷)
غرب شناسی
سید حسین نصر همچون سایر سنتگرایان در زمره مخالفان جدی و سرسخت مدرنیته است و اساساً نقد و نفی مدرنیته و تمدن غرب، از ویژگی های بارز آنان به حساب می آید. به نظر او، دوران کنونی، دوران جاهلیت نوین است که بتهای مکاتب باطل در آن باید از بین بروند. (نصر الف، ۱۳۸۵، ۲۸۴) بر همین اساس، معتقد است نخستین وظیفه تمام متفکران سنتهای معنوی و دینی مانند اسلام نقد مدرنیسم است. (نصر ب، ۱۳۸۵، ۳۰۰)
طبق این رویکرد، تجدد گرایی نگرشی خاص به جهان است که در دوره نوزایی شروع شد. آنچه انسان-گرایی، عقل گرایی و دوره نوزایی نامیده می شود، حقیقت مطلق و نهایی متعالی از سطح انسان ها را انکار کرده و نظام الهی به نظام انسانی فرو می افتد. تجددگرایی خود انسان را «مطلق» می گیرد و به معنایی به انسان جنبه مطلق می بخشد. (نصر ب، ۱۳۸۵، ۲۶۰) از منظر آنان مدرنیسم اصلاً به معنای دگرگونی نیست بلکه جهان بینی و فلسفه ویژه ای است که بر پایه نفی جهان بینی الهی و برداشتن خداوند از مرکز واقعیت و نشاندن انسان بر جایگاه او استوار است. آن به معنای جای گزینی فرمان روایی انسان به جای ملکوت خداوند و بنابراین توجه ویژه به فرد و فردگرایی و توانایی های گوناگون افراد انسانی از جمله عقل و حواس است. از این روی شالوده روش های شناخت و معرفت شناسی مدرنیسم یا بر عقل گرایی و یا بر تجربه گرایی استوار است و این مکتب، ارزش های انسان زمینی را برترین مجموعه ارزش ها و سنجه ای برای همه چیز می سازد. (نصر ب، ۱۳۸۵، ۲۹۸)
در نگرش اسلامی، انسان، کارگزار یا خلیفه بر روی زمین و عبد اوست این دو وجه با هم فطرت یا طبیعت بنیادی انسان را می سازد. انسان در مقام عبد خداوند باید مطیع خواست و مشیت او باشد ... و در مقام کارگزاری یا خلافت خداوند بر روی زمین باید فعال باشد. انسان پلی میان ملک و ملکوت و واسطه و ابزاری است که مشیت خداوند از طریق آن در این جهان تحقق و تبلور می یابد. (نصر الف، ۱۳۸۴، ۵۶)
از منظر سید حسین نصر اینکه بسیاری از کشورهای شرقی و به طور خاص اسلامی، از سرنوشت شوم غرب عبرت نگرفته و اشتباه آن را تکرار می کنند، فاجعه ای است که گریبان گیر عالم شرق به ویژه اسلام شده است. (نصر الف، ۱۳۸۵، ۴۳)
تکنولوژی
تکنولوژی و صنعت یکی از ارکان تمدن مادی غرب به حساب می آید که سید حسین نصر آن را نیز ابزاری در جهت اهداف استعماری و برآمده از جهان بینی و فلسفه خاص اومانیستی می داند. طبق این دیدگاه تکنولوژی نوین، مبتنی بر علم پس از رنسانس است؛ از نظر تاریخی تکنولوژی جدید تا اواسط قرن ۱۲ق (۱۸م) و اوایل قرن ۱۳ق (۱۹م) چندان با علم جدید همراه نشده بود. در واقع با ظهور انقلاب صنعتی و اختراع ماشین های جدید بود که ابزارهای تولید در غرب تغییر کرد و یک تکنولوژی کاملاً متحد با علم محضاً ماده گرا در قرن ۱۱ق (۱۷م) به تدریج وارد صحنه شد. نتیجه اعمال این علم عبارت بود از ایجاد تکنولوژی جدیدی که قدرت عظیمی برای تسلط بر طبیعت و سایر تمدن های فاقد تکنولوژی های مشابه در اختیار بشر متجدد می گذاشت.
از منظر نصر مایه شگفتی است که امروزه آگاهی از محدودیت ها و خطرات تکنولوژی جدید در خود غرب به مراتب بیشتر از بقیه جهان است. بسیاری از مسلمین، همچون بقیه آسیایی ها و آفریقایی ها، به تکنولوژی غربی به عنوان عصای سحرآمیزی می نگرند که به مدد آن می توان بر همه مسائل و فراز و نشیب های جامعه فایق آمد و خوشبختی و سعادت برای افراد این جوامع به بار آورد. این تصور یا توهم تا حدودی طبیعی است، زیرا به مدد همین تکنولوژی بوده که غرب در طول مدتی چنین طولانی بر سایر جوامع تسلط داشته و هنوز هم اگر نه مستقیماً به صورت نظامی و سیاسی، به نحوی اقتصادی بر این جوامع مسلط است. ولی باید دانست که این واقعیت تاریخی هرگز نمی تواند ماهیت این تکنولوژی را که مردان و زنان را از حالت آدمی خارج کرده و ایشان را به امتداد ماشین تبدیل نموده و اگر مورد مراقبت و کنترل قرار نگیرد به انهدام کل شبکه طبیعت منجر خواهد شد که حیات بشر را در این جهان ممکن می ساخته است، تغییر دهد. مهم ترین اقدام مسلمین در این لحظه از تاریخ بشر همین است که گرچه غالباً مسحور قدرت علم و تکنولوژی جدید شده اند، ریشه های این هردو را به نحوی جدی مطالعه کنند، مبانی آن ها را بفهمند، آنها را در چارچوب جهان-نگری اسلامی ارزیابی کنند، و آن ها را منحصراً بر اساس تعالیم اسلامی به کار ببرند. (نصر الف، ۱۳۸۴، ۲۷۸)
۳. «تمدن نوین اسلامی» بر مبنای اندیشه های حسین نصر
حیات و پایداری تمدن تاریخی اسلامی
سیدحسین نصر نسبت به تمدن اسلامی دارای دیدگاهی بدیع و ممتاز است؛ از منظر او تمدن اسلامی از بدو پیدایش تاکنون، هرچند با فراز و نشیب هایی همراه بوده است، اما هیچگاه به زوال و تعطیلی منجر نشده است. از این روی تمدن اسلامی همواره در کنار دیگر تمدن ها به موجودیت خود ادامه داده و درحال حاضر نیز تمدنی بالنده و سرزنده است.
این دیدگاه، نتیجه نگرشی خاص به مفهوم «تمدن» می باشد که «فرهنگ» را بنیاد تمدن می داند؛ بر همین اساس تمدن اسلامی در درازنای تاریخ اسلام، به پشتوانه فرهنگش زنده مانده است و همه سرزمینهای اسلامی از این پویایی فرهنگی استوار بر بنیادهایی مانند معرفت توحیدی و دانشهای اسلامی، بهره بردهاند. از منظر نصر تمدن اسلامی در طول هفتصد سال، از قرن دوم تا قرن نهم هجری قمری احتمالاً خلاق ترین همه تمدن ها در زمینه علم بود و علوم اسلامی در پیشاپیش فعالیت های زمینه های متعدد، از طب گرفته تا نجوم، قرار داشت. از قرن نهم هجری قمری به این سو علوم اسلامی به تدریج در جهان اسلام رو به افول گذاشت اما هیچ گاه به تمامی تعطیل نشد. (نصر الف، ۱۳۸۴، ۱۲۹)
به عبارت دیگر بقای هر تمدن را می بایست در رکن اصلی و هدف محوری آن جستجو کرد؛ نصر تمدن را در پارادیمی نو بر اساس بنیادهای معرفتی و فرهنگی تعریف می کند، او تمدن ها را مبتنی بر نحوه تولید، وضع اقتصادی و منابع ثروت یا قدرت سیاسی و نظامی دسته بندی نمی کند، گر چه منکر تأثیر این مولفه¬ها در توسعه تمدن ها نیست. به باور وی ویژگی بارز تمدن اسلامی به عنوان یک تمدن پویا، آن است که این تمدن در طول تاریخ بنیادهای فرهنگی و معرفتی خود را از راه های مختلف به صورت اصیل حفظ کرده باشد، این ویژگی باعث می گردد تا آموزه های این تمدن در هر دوره ای برای نوع بشر قابل دسترسی باشد، این امر به خودی خود نشان دهنده حیات و پویایی این تمدن است.
تمدن نوین اسلامی
تمدن اسلامی از منظر سید حسین نصر طبیعتاً در گروه تمدن های سنتی قرار می گیرد. لذا مطالعه تمدن اسلامی به عنوان یک مجموعه منسجم و یکپارچه، در اندیشه وی رابطه مستقیم با تعریف او از تمدن های سنتی دارد. از منظر او تمدن اسلامی به عنوان یک کل، مانند سایر تمدن های سنتی، مبتنی بر یک رکن می باشد: دین توحیدی و فطری که از حضرت آدم(ع) آغاز شده است. (نصر، ۱۳۵۹، ۲۰) نصر بدون آنکه بسیاری از علوم را در تمدن اسلامی میراث خوار علمی تمدن های دیگر قلمداد کند، برای علوم اسلامی سرچشمه ای وحیانی و اسلامی جستجو می کند. وی اصول و ارکان تمدن اسلامی را در قلمرو تاریخ علم و هنر مسلمانان و دیدگاه-های اندیشمندان و فیلسوفان مسلمان به تصویر می کشد تا نشان دهد که این اصول ماندگار و جاودان متعلق به دوره زمانی خاص نیست. او معتقد است که با تکیه بر این اصول می توان کلیت تمدن اسلامی را مجددا با معیارهای سنتی ترسیم نمود. (عالمی، ۱۳۸۶، ۱۶۶)
او تمدن اسلامی را آن زمان در اوج اقتدار می بیند که این تمدن بتواند حقایق اسلام را در همه سطوح حیات بشری متجلی سازد. براین اساس بالندگی تمدن اسلامی نیازمند تحقق دو امر می باشد: ۱. نقد عمیق از تجدد و دنیای متجدد، ۲. تحقق رنسانس اسلامی را در سطح فکری (احیای سنت) (نصر الف، ۱۳۸۵، ۲۷۵)
۱. نقد تجدد
نصر نقد مدرنیسم را امری الهی و وظیفه تمام متفکران الهی و اسلامی می خواند. وی تنها به نقد نتایج و عوارض منفی مدرنیسم بسنده نکرده و پایه های نظری آن را متزلزل میداند. به نظر وی، فراموشی واقعیت الهی، غیرقدسی شدن معرفت بشری، جایگزینی خدامحوری با اومانیسم و فقدان معنویت از نقدهای مبنایی به تمدن غرب است. تضعیف دین، ترویج بنیادگرایی، تخریب محیط زیست، علمگرایی، فردگرایی، بحران اخلاق، از دست رفتن هویت خانواده و دگرگون شدن مفاهیم آزادی، حقوق بشر و... از دیگر نقدهای دکتر نصر است. نصر در معرفی جایگزین مناسب برای مدرنیسم ناتوان است. وی خیر مدرنیسم را عرضی و شرّ آن را ذاتی میداند. پیشنهاد جایگزین دکتر نصر در مقابل مدرنیسم سنّتگرایی است.
۲. احیای سنت
نصر معتقد است برای اینکه بتوانیم در برخورد با مغرب زمین پیروز شویم اول از همه باید درصدد بازیافتن اصول اجتناب ناپذیر و ابدی و جاودان فرهنگ خود برآییم، هرگاه این اصول، زنده باشد مانند ریشه درختی است که همیشه از آن شاخه های سرسبز و برگ و گل و میوه می روید. (نصر، ۱۳۵۲، ۲۳) از منظر وی نشانه تمدن اسلامی یک نهر جاری نیست، بلکه خانه مکعب کعبه است که ثبات آن نمودار خصلت ابدی و تغییر ناپذیر اسلام است. (نصر الف، ۱۳۸۵، ۱۸۷) همچنین تمدن اسلامی یک واقعیت یکپارچه و ثابت نیست بلکه در شرایط گوناگون، تنوع و خلاقیت پیدا می کند گرچه همواره یک حس وحدت برهمه امور اسلامی احاطه دارد. (نصر، ۱۳۵۹، ۱)
از جمله دیگر راهکارهایی که سید حسین نصر به یک مسلمان در مقابل مخاطرات دنیای متجدد پیشنهاد می-دهند عبارت است از: انس گرفتن و آشنایی با سنت و دفاع از اسلام در مقابل تفاسیر تحریفی، توجه به پیوستگی اقتصاد با اخلاق در تمدن اسلامی، بی اعتمادی نسبت به نهادهای سیاسی غرب (دموکراسی) و توجه به پیشینه مشارکت مردمی در جهان اسلام، شناخت غنای سنت هنری سرشار اسلام (نصر الف، ۱۳۸۴، ۳۴۷-۳۵۲)
نتیجه گیری
دکتر سید حسین نصر مانند برخی دیگر همچون فردید و جلال آل احمد، در صدد بیان دغدغه مواجه با «غربزدگی» است. او در مقابل مدرنیته، عالم مطلوب خود را مبتنی بر «سنت» استوار می سازد که برگرفته از ساحت قدسی ادیان است. از این روی می توان تقابل «سنت و تجدد» را اصلی ترین موضوع فکری او به حساب آورد.
فارغ از ابهام مفهوم «سنت» و گستره وسیع آن در تعاریف واقع شده، این مؤلفه به هیچ وجه تاب و توان مقابله با دنیای مدرن را ندارد؛ مدرنیته توانسته است در زوایای مختلف زندگی فردی و اجتماعی انسان نفوذ کند و همه عرصه های حیات بشری را تسخیر نماید و در این مسیر از دانش ها، فنون و تکنولوژی های متعددی بهره برده است. اما «سنت» در مواجه با چنین تمدن عظیمی قدرت عرض اندام نداشته و جز یادآوری خاطراتی از «گذشته» و حسرت نسبت به آن ثمری ندارد.
سنت گرایی بیشتر وجه سلبی دارد و وجه ایجابی آن اندک است هرچند ادعا می کنند حتی برای بحران محیط زیست هم حرف برای گفتن دارند اما در جزئیات وجوه مختلفی از زندگی همچون اقتصاد، سیاست و... کمتر حرفی برای گفتن داشته و توصیه هایش در این زمینه ها در حد توصیه های کلی و مواعظ اخلاقی و عرفانی باقی مانده است. در حال حاضر مسائل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی چنان بغرنج و مسئله سازند که جای چندانی برای چنین نگرش هایی باقی نمی گذارند.
نکته حائز اهمیت اینکه اساساً انتقال یک عنصر از گذشته به ساحت امروزین بدون انجام فراوری های لازم، به شکست و ناکارآمدی منجر می شود؛ نمی توان عناصر جامعه سنتی را از گذشته وارد کرد و انتظار داشت که همان نقش انسجام بخشی را که در بستر اولیه و اصلی خود داشتند در محیط های جدید نیز ایفا کنند. (لگن هاوزن، ۱۳۸۲، ۲۶۳) تمدن اسلامی از منظر سید حسین نصر ذیل عالم سنتی جای می گیرد که بر بنیادهای معنوی و اخلاقی تمرکز دارد. اما به راستی عرفان و معنویت مشترک میان ادیان، ظرفیت ایجاد یک تمدن جامع را دارد؟ تمدنی که می بایست نیازهای توسعه یافته انسان امروزی را در عرصه های مختلف و موضوعات متنوع پاسخ دهد؛ از نظام های پیچیده اجتماعی تا علم و فناوری و تکنولوژی و... . از این روی نقل آموزه های سنتی که به زندگی در جوامع بسیط تعلق دارند، نمی تواند سرمایه ای برای رشد و بالندگی یک تمدن در مقابل تمدن پیچیده غرب قرار گیرد.
در مجموع می توان گفت هرچند نقدهای سید حسین نصر بر تمدن غرب صحیح و دقیق می باشد اما سرمایه-های ایجابی که از آن ها سخن می گوید تا رسیدن به تمدن اسلامی فاصله ای طولانی دارد؛ در این میان ابهامات فراوانی پیش روی این رویکرد وجود دارد؛ اگر علوم مدرن پس از رنسانس یکپارچه از مفاهیم ارزشی و ایدئولوژیک انسان مادی رنج می برد، آیا حکمت خالده و عرفان و تصوف قابلیت ارائه مبانی و روش علوم (علوم قدسی) - دربرابر علوم مدرن- را به عنوان جایگزین دارا است؟! روش و متد جاری شدن عرفان در سایر علوم چگونه است؟ آیا علم قدسی، شامل علوم تجربی و کاربردی نیز می شود؟ از آنجا که تکنولوژی و صنعت غربی نیز مورد انتقاد سید حسین نصر واقع شده است، آیا عرفان می تواند فناوری و تکنولوژی های نوینی را نیز مبتنی بر آموزه های قدسی نتیجه دهد؟
منابع و مأخذ
۱. اعوانی، غلامرضا، خرد جاویدان، [کتاب] مجموعه مقالات همایش نقد تجدد از دیدگاه سنت گرایان معاصر، تهران: دانشگاه تهران، موسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی, ۱۳۸۲.
۲. اعوانی، غلامرضا، «فیلسوف سنت در میان منازعه»، [نشریه] شهروند امروز، تهران: ۱۳۸۷.
۳. شایگان، داریوش، «سنت به وقت مدرن»، [نشریه] شهروند امروز، ۱۳۸۶.
۴. عالمی، سید علیرضا، «رهیافتی بر تمدن و تمدن اسلامی از دیدگاه سید حسین نصر»، [نشریه] تاریخ و تمدن اسلامی، سال سوم، شماره ششم، پاییز و زمستان ۱۳۸۶، صص۱۵۷-۱۸۲.
۵. لگن هاوزن، محمد، «چرا سنت گرا نیستم؟» نقدی بر آراء و اندیشه های سنت گرایان، مترجم: منصور نصیری، [نشریه] خردنامه همشهری، ۱۳۸۶.
۶. نصر، سید حسین، الف، [کتاب] اسلام و تنگناهای انسان متجدد، مترجم: انشاء الله رحمتی، چاپ دوم، تهران: دفتر پژوهش و نشر سهروردی، زمستان ۱۳۸۵.
۷. ----------، ب، [کتاب] در جستجوی امر قدسی (گفت و گوی رامین جهانبلگو با سید حسین نصر)، مترجم: سید مصطفی شهر آیینی، تهران: نشر نی, ۱۳۸۵.
۸. ----------، الف، [کتاب] جوان مسلمان و دنیای متجدد، مترجم: مرتضی اسعدی، چاپ ششم، تهران: طرح نو، ۱۳۸۴.
۹. ----------، ب، [کتاب] دین و نظام طبیعت، مترجم: محمد حسن غفوری، تهران: حکمت، ۱۳۸۴.
۱۰. ----------، «زمینه فکری برخورد فرهنگ و تمدن ایران و غرب»، [نشریه] یغما، شماره دوم (شماره مسلسل۲۹۶)، اردیبهشت ۱۳۵۲، سال بیست و ششم، صص۶۶-۷۱.
۱۱. ----------، شهروند امروز، «بنیادگرایی فرزند تجدد است»، گفتگوی اختصاصی با دکتر سید حسین نصر، ۱۳۸۶، ص۱۱۰.
۱۲. ----------، [کتاب] علم و تمدن در اسلام، مترجم آرام احمد، چاپ دوم، تهران: خوارزمی, ۱۳۵۹.