به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ نشست «گفتمان های جایگزین در علوم اجتماعی» با سخنرانی فرید العطاس استاد جامعهشناسی دانشگاه ملی سنگاپور به همت انجمن اسلامی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران روز گذشته برگزار شد.
فرید العطاس در ابتدای این جلسه گفت: بحث ما در مورد رابطه بین علوم اسلامی و علوم اجتماعی است و این سوال مطرح است که آیا چنین رابطه ای وجود دارد یا نه؟
وی ادامه داد: بحث تحقیقات من در مورد اروپایی نگری در مباحث علوم اجتماعی است. در قسمت های بسیاری در آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین از دهه ۴۰ به این طرف عکس العمل هایی به علوم اجتماعی اروپا محور ایجاد شده و آنها سعی کردند علوم اجتماعی جدیدی طرح کنند.
وی گفت: یکی از این عکس العمل ها بحث اسلامی کردن علوم اجتماعی است. افراد معتبر زیادی در زمینه های جامعه شناسی اسلامی و اقتصاد اسلامی و... تلاش کردند.
عطاس گفت: من ۲۰ سال است که علوم اجتماعی اروپا محور را نقد کردم و در عین حال به علوم اجتماعی اسلامی آنچنان اعتقادی ندارم. به نظر من علوم اجتماعی اسلامی جواب درستی برای علوم اجتماعی اروپا محور نیست.
وی ادامه داد: صرف نظر از اینکه شما جامعه شناس، روانشناس، تاریخ دان و... باشید برای کارهای علمی لایه های مختلفی در نظر گرفته می شود. اولین لایه «مسئله» ای است که به آن می پردازیم. لایه دوم انتخاب مفاهیمی است که می خواهید در تحقیقات از آن استفاده کنید.
وی افزود: لایه سوم روش است که از استدلال یا قیاس استفاده می کنیم یا از آزمایشگاهی در ذهن خود بهره می بریم. لایه چهارم جمع آوری داده و چگونگی ارتباط داده با تئوری شما و چگونگی اثبات یا رد تئوری شماست.
وی گفت: لایه چهام و پنجم و ششم عبارت است از داده، رابطه بین داده و تئوری و نتیجه گیری ای که از داده ها برای رد یا اثبات آن تئوری می کنید.
عطاس ادامه داد: در آخر با استفاده از داده هایی که داشتیم وارد بحث سیاست گذاری می شویم و توصیه می کنیم که چگونه از آن داده ها برای تحقیقات استفاده شود. شما به این شش مرحله که نگاه می کنید، اسلام در کدامیک از این حلقات وارد می شود و حرف برای گفتن دارد؟
وی افزود: در لایه اول واضح است که شخص محقق به دلایل زیادی مانند مسائل اخلاقی، شخصی، احساسی و... می تواند مسئله خود را انتخاب کند. لذا اسلام در اینجا می تواند موثر باشد و فرد می تواند بخاطر مسائل دینی، مسئله خود را انتخاب کند.
وی گفت: لذا بعضی وقت ها انتخاب مسئله از دیدگاه علمی صورت نمی گیرد و فاکتورهای زیادی در انتخاب مسئله مانند مرد یا زن بودن یا اقلیت یا اکثریت بودن و یا مذهب و... می تواند موثر باشد. به همین دلیل اگر اسلام به روی انتخاب یک مسئله تاثیر بگذارد، تحقیقات ما را اسلامی نخواهد کرد.
وی ادامه داد: مفهوم چیزی است که خارج از بحث جنسیت و مذهب و نژاد و... است و فراگیرتر از همه آنهاست لذا متدهای مورد استفاده ما در علوم اجتماعی نمی تواند اسلامی باشد. چون متد ها باید فراگیرتر از دین و مذهب و جنسیت و... باشد.
وی گفت: در مورد متد و روش هم یک روش اسلامی وجود ندراد. استدلال استدلال است. جدل جدل است و اسلامی و غیر اسلامی ندارد و صرفاً روش است.
عطاس افزود: در شش موردی که بحث شد اسلام نمی تواند وارد شود. اسلام و مباحثی که در تحقیقات ما تاثیرگذار است زمانی که می خواهیم در جامعه تغییری ایجاد کنیم می تواند به این موضوع کمک کند. آن تغییرات به علاوه ارزش های دینی به کمک ما می آیند، لذا به ارزش های دینی باید توجه شود.
وی ادامه داد: از مسئله و تئوری تا آخر تحقیقات همه چیز باید عینی باشد و نگذاریم مسائل اخلاق وارد وارد تحلیل ما شود و این یک ضعف برای اسلام یا علوم اجتماعی نیست. به این معنی نیست که علوم اجتماعی نمی تواند اسلامی بشود و اصلاً بحث توانستن یا نتوانستن نیست بلکه بحث بر این است که این امر از نظر منطقی غیر ممکن است.
وی ادامه داد: اگر علوم اجتماعی اسلامی وجود ندارد، فرق درس خواندن علوم اجتماعی در ایران و امریکا چیست؟ حتماً متفاوت هستند ولی به این معنی نیست که علوم اجتماعی آمریکا خداناباور است و علوم اجتماع یایران خداباور است.
عطاس گفت: وقتی ما علوم اجتماعی را در ایران و اندونزی و... مطالعه می کنیم، آنها غربی هستند و بر اساس ارزش های غربی پایه گذاری شده اند.
وی افزود: اشکال ندارد که ما کتاب های مارکس و دوکیم را بخوانیم اما مشکل اینجاست که ما تاریخچه خود را فراموش می کنیم. با ابوریحان بیرونی به عنوان فردی که در مسائل بین ادیان تحقیق کرده آشنا نیستیم و یا ابن خلدون را نمی شناسیم. ما تمدن خود را فراموش کرده ایم.
عطاس گفت: بحث من در مورد یک روش جایگزین برای علوم اجتماعی این است که به جامعه خودمان با یک عینک فراگیر و جهانی نگاه کنیم.
وی ادامه داد: بهترین راه برای عبور از تعریف اروپامحور به شرق این است که بهترین های علوم اجتماعی غرب را بگیریم و با بهترین های تاریخچه خودمان مخلوط کنیم.
وی افزود: مثلا من به ابن خلدون خیلی علاقه دارم و اکنون در حال بررسی کاربرد تئوری ابن خلدون در صعود و سقوط دولت ها را در مورد عصر صفوی هستم. اما ابن خلدون تنها کافی نیست و حتی مارکس و وبر می توانند کمک کنند. مبحث روش تولید که در کتاب مارکس به آن توجه شده می تواند در تحلیل امپراطوری صفوی کمک کند.
عطاس گفت: تئوری ابن خلدون در مورد اقتصاد بحث خاصی ندارد و ما نیازمند شیوه تولید مارکس هستیم که اقتصاد سیاسی صفویه را بررسی کنیم.
وی ادامه داد: اگر بخواهیم علوم اجتماعی خوبی داشته باشیم در مرحله اول باید با یک دید فراگیر به علوم اجتماعی نگاه کنم و باید بهترین های علوم اجتماعی غربی را بگیریم و در مرحله سوم با سابقه های تمدن خودمان مخلوط کنیم.
عطاس گفت: ما باید علوم اجتماعی را انجام بدهیم نه اینکه صرفاً در مورد آن صحبت کنیم. یعنی باید وارد مرحله عمل شویم. خیلی از جامعه شناس های اسلامی کار تحقیقاتی جدی در مورد ابن خلدون انجام نمی دهند.
وی در پایان گفت: وظیفه دیگر علوم اجتماعی این است با آن افراد را آموزش دهیم که خود را از استحمار نجات دهیم. ما باید از علوم اجتماعی طوری استفاده کنیم که بتوانیم نقادانه واقعیت های درونی خود را نگاه کنیم.