فرهنگ امروز/پارسا شهری: از «اولیسِ» جویس، یکی از مهمترین رمانهای قرن بیستم، آنچه به ما رسیده، همین «بخش ١٧ اولیس» است و متنی از جی.آی.ام. استیورات، که آنهم به لطف ترجمه منوچهر بدیعی در دست ما است. کتابِ «جیمز جویس همراه با بخش ١٧ اولیس» سالیانی نایاب بود و جز در کهنهفروشیها پیدا نمیشد و اخیرا در نشر نیلوفر بازنشر شده است. چاپ اول این کتاب به سال هشتادویک برمیگردد و چاپ دوم آن در فاصلهای قریببه یک دهه و نیم از آن. ابتدای این کتاب استیوارت زندگینامهای از جویس بهدست میدهد و بعد به آثار او و واکنشهایی که در زمان انتشار با آن مواجه بود، میپردازد و البته به قدر و جایگاهِ هر یک از آثار او. «جیمز جویس در دوم فوریه ١٨٨٢ در شهر دابلین به دنیا آمد. پدرش آنقدر دستش به دهانش میرسید که او را به مدرسه شبانهروزی شیک یسوعیان بفرستد و آنقدر ولخرج بود که چند سال بعد آه در بساطش نمانَد. میتوان گفت که جویس دقیقا در کدام طبقه اجتماعی قرار داشت؛ و این تا اندازهای به آن سبب است که وضع مالی خانوادهاش مرتبا رو به وخامت مینهاد و تا اندازهای به این سبب است که خود او به مخدوشکردن شواهد بیمیل نبود... تزلزل مختصر رتبه ممتازی که در جامعه داشت و فقر فرهنگی پیرامونش سخت در او اثر نهاد. مغرور و گوشهگیر بار آمد و به پیشنهادهای مربوط به احیای وطن، خواه سیاسی خواه هنری، به دیده تحقیر نگاه میکرد و به دانش پیشرس خود در زمینه ادبیات اروپای قارهای میبالید.» بعد نوبت به آثار جویس میرسد. در این روایت نخستین اثر جویس که به صورت کتاب درآمد «موسیقی مجلسی» (١٩٧٠) بود که مجموعهای است از سیوشش قطعه شعر. سرودن این مجموعه در ١٩٠٤ تمام شده بود، اما سه سال ماند تا ناشری پیدا شود. «تبعیدیها» اثر دیگر جویس که در سال ١٩١٤ یا ١٩١٥ نوشته شد، نمایشنامهای است که «اهمیت چندانی ندارد.» اما «تبعیدیها فقط فریاد مخالفی نیست که طرز نمایش ناتورالیستی مفرطی را در برابر نمایشنامههای ییتس، سینگ، و لیدی گرگوری قرار داده باشد، بلکه اثر نویسندهای است که با ایبسن از لحاظ روحیه شباهتی واقعی دارد. «دابلینیها» که بار نخست در سال ١٩١٤ منتشر شد، پانزده طرح یا داستان کوتاه بود که جویس نُه سال پیش از آن درباره آنها به یکی از ناشران احتمالی کتاب نوشته بود: «قصد من آن بود که فصلی در تاریخ اخلاقی وطن خود بنویسم و ازآنرو دابلین را صحنه داستانها قرار دادم که این شهر به نظر من کانون فلج مینمود...» در نظر استیورات این خود بیانیه کوچکی در ناتورالیسم بود و مهمترین عبارت آن «تاریخ اخلاقی». رمان «چهره مرد هنرمند در جوانی»، داستان «مردگان»، «اولیس» و دیگر آثار جویس بخشهای دیگر مقاله ابتدایی کتاب را تشکیل میدهند و بعد از آن پینویسهای مفصل میآید که به فهمِ مواردی از مقاله کمک میکند و سرانجام نیز «بخش ١٧» یا همان بخش ماقبل آخر «اولیس». این بخش، به صورت سؤال و جواب مفصلی نوشته شده، وصف حال لئوپولد بلوم در آخر شب است. «بلوم چنان سفر کرده است که همه ما مردمان سفر میکنیم. اما آخرین سوال - یعنی کجا؟- بیجواب مانده و مبهم است. اگر بر این عقیده اصرار ورزیم که اولیس حکایت یک عمر در یک روز است، موضوع رویدادهای آینده به میان میآید و براساس اصولی که مورد قبول جویس است هیچ پاسخی به آن آخرین پرسش وجود ندارد. اما اگر فقط روز ١٦ ژوئن ١٩٠٤ را در نظر بگیریم، سفر بلوم از عالم بیداری به عالم رویاست و آنگاه به تعبیری میرسیم که ضمن آن میتوان پاسخ آن سوال «کجا؟» را در کتاب بعدی جویس یافت. بلوم به خواب رفته است؛ ما او را درست تا اندکی پس از آستانه عالم رویا همراهی کردهایم...».
روزنامه شرق