به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایسنا؛ این بازیگر در گفتوگویی با ایسنا با اشاره به درگذشت دنیا فنیزاده یادآور میشود که «فکر نمیکنم حتی خود دنیا هم راضی باشد که کلاهقرمزی دیگر نباشد؛ دنیا نسبت به «کلاهقرمزی» خیلی متعصب بود و اصلاً دوست نداشت که عروسکش را فرد دیگری در دست بگیرد، اما دلیل ندارد که به این فکر کنیم که «کلاهقرمزی» باید بعد از دنیا از بین برود.»
سعادت که معتقد است «اسم دنیا همیشه در کنار اسم «کلاهقرمزی» هست و خواهد بود»، میگوید: هر فرد دیگری که بخواهد «کلاهقرمزی» را بگرداند، قطعاً این عروسک دچار تغییر و تحولاتی خواهد شد، ولی به هر حال این هم جزئی از زندگی است. وقتی عروسکی معروف و شناختهشده میشود، به خاطر مجموعه عواملی است که آن عروسک را شکل دادهاند؛ که مهمترین این عوامل صدا و عروسکگردانی است. «کلاهقرمزی» هم با صدای حمید جبلی و عروسکگردانی دنیا ماندگار شد و متن خوب و کارگردانی مناسب هم در ماندگاری این شخصیت بسیار تاثیرگذار بوده است.
او که در مجموعه «قصههای تا به تا» نقش «اعظم خانم» را ایفا میکرد، میگوید: «کلاهقرمزی» هم انشاءالله راه خودش را با درایت آقایان جبلی و طهماسب پیدا میکند. به هر حال خیلی شهمات میخواهد که یک نفر بعد از دنیا، «کلاهقرمزی» را دست بگیرد. اما بلاخره این اتفاق میافتاد و مردم هم میپذیرند؛ البته یاد دنیا در خاطر همه ما باقی خواهد ماند.
سعادت همچنین به نبود عروسک «جنابخان» در فصل چهارم «خندوانه» اشاره کرد و گفت: خیلی برایم جالب است وقتی عروسک «جنابخان» دست خود آقای سلارزهی بود، کسی آن را نمیشناخت. اگر او به سود خود از ساخت این عروسک رسیده بود که «جنابخان» را به مجموعه «خنداونه» نمیداد و همان زمان به این فکر میافتاد که این عروسک انحصار خود او است؛ اما وقتی عروسکی معروف میشود، همه یاد انحصارطلبیهایشان میافتند. به هر حال واقعا حیف است که «جناب خان» دیگر در «خندوانه» نیست.
او به شخصیت «زیزیگولو» اشاره میکند و میگوید: آن مجموعه هشت ماه طول کشید و در قسمت آخر «زیزی گولو» حضور نداشت و من هم نقشم تمام شده بود، ولی از غصه نتوانستم روز آخر سر ضبط بروم در کنار بقیه باشم. آن زمان «زیزی گولو» را به همراه عادل بزدوده میگرداندیم؛ زمانی که من نقش داشتم یا در خیابان و جاهای شلوغ بودیم، آقای بزدوده عروسکگردانی میکرد، اما با وجود اینکه اکثر اوقات آن را میگرداندم، حس انحصاری به آن نداشتم. به هر حال این خیلی طبیعی است که عروسک در دست عروسگردان خودش شخصیت پیدا میکند و وقتی دست فرد دیگری میرود انگار گلویش را گرفتهاند و اتفاق بدی در حال وقوع است.