فرهنگ امروز/ عبدالحسین آذرنگ:
می توانم مطمئن باشم که از خواندن این آگهی تبلیغاتی تعجب نمی کنید: «آموزش تایپ و ویرایش در کوتاه ترین مدت». چه جای تعجب؟ در راستۀ رو به روی دانشگاه تهران می توان عده ای تابلو به دست را دید که برای نوشتن پایان نامه های دانشگاهی در سطوح مختلف و نگارش مقاله برای «مجله های معتبر» داخلی و خارجی بی پرده تبلیغ می کنند؛ حتی می توان با آنها بر سر قیمت و زمان هم چانه زد. لابد اگر طّی چند سال گذشته معلوم می شد که داوران، پایان نامه های دانشگاهی و مقاله هایِ«در سطح جهانی» را به دقت می خوانند و فرق میان اصلی و جعلی را تشخیص می دهند، امروز شاهد تابلو به دست های آن راسته نبودیم که بر شمارشان بیش از پیش افزوده می شود. پس حق بدهید که آموزشگاه هایی هم مدعی شوند در مدت یک ماه، شاید هم چند روز کمتر، گواهی گذراندن «دورۀ تایپ و ویرایش» را صادر کنند و ویراستار تحویل جامعه بدهند.
پیش از پرداختن به مطلب، می خواهم حتماً بر این نکته تاکید بورزم که با هرگونه برخورد شدید با این گونه تبلیغات، یا ورود قوۀ قهریه برای به هم زدن این گونه کسب و کارها، کاملاً مخالفم. محصول بُنجل و استفاده از روش های سودآور مخالف شئون فرهنگی، به جامعۀ ما منحصر نیست. مگر شمار کسانی که از راه راسته های پایان نامه و مقاله نویسی، از دانشگاه های خارج از کشور مدرک گرفته اند، کم است؟ شرکت های چند ملیتی پرشعبه که از راه دفترهای نمایندگی شان در کشورهای مختلف می توانند از سریع ترین راه ها مدرک های دانشگاهی معتبر کف دست پرداخت کنندگان مبلغ های کلان بگذارند، فقط در جامعۀ ما نمایندگی ندارند. اجناس و کالاهای بنجل هم، که شاید همه بدانند در کجاها تولید می شوند و چه شبکه هایی با چه منافع کلانی آنها را وارد و پخش می کنند، فقط بازارهای کشورهای در حال توسعه را پر نکرده است.
باری، تجربه های مکرر در تاریخ علم و فرهنگ نشان داده است که فعالیت های به هم پیوسته در همۀ زمینه ها معمولاً با هم صعود و با هم فرود می کنند. حلقه های زنجیره های مناسب با هم تناسب دارند. ویرایش، حلقه ای از زنجیرۀ به هم پیوستۀ نشر، از شمول همین قاعدۀ پیوستگی بیرون نیست. در بارۀ این پیوستگی اختلاف نظر کمتر دیده می شود تا ایجاد زنجیرۀ سالم نشر که از چه حلقه هایی با چه ویژگی هایی تشکیل شود، و نیز این نکته که برای دست یافتن به نشری سالم و متوازن، با کدام حلقه باید شروع و چه حلقه هایی را باید بیشتر تقویت کرد.
نگارنده که سال های زیادی نشر و یرایش تدریس کرده است و در زمینۀ آموزش ویراستاری و تربیت ویراستار هم مقداری تجربۀ مکتوب و مدوّن دارد، در اینجا می خواهد بر پایۀ تجربه و مشاهده های مستقیم خودش به چند نکته بپردازد:
ـ چرا ویرایش در کشور ما در مسیری قرار نگرفته است که دست کم همانند مسیر نشرهای موفق کشورهای همتراز در سطح فرهنگی باشد؟؛
ـ چگونه می توان زمینه را برای پرورش ویراستارانی فراهم ساخت تا به سهم خود بر روند نشر سالم تاثیر بگذارند؟؛
ـ و از آنجا که ویرایش با نگرش، زبان، ادب، آموزش، پژوهش و بسیاری از جنبه های فرهنگ هر کشوری پیوستگی دارد، آیا می توان روند کنونی ویرایش را همچنان به حال خود رها کرد، و در برابر تاثیرهای آن بی تفاوت ماند؟
*
آموزش های ویراستاری در کلاس های درس، و حتی در کارگاه های عملی، به تجربۀ مستقیم نگارنده، در مجموع با زمان، نیرو و هزینه های صرف شده در این راه تناسب ندارد. از دوره های کوتاه مدت و عملی در شماری از موسسات در دهۀ ۱۳۴۰ تا اواسط دهۀ ۱۳۵۰ش که بگذریم، تا جایی که اطلاع دارم و منابع را بررسی کرده ام، نخستین دورۀ آموزش برنامه ریزی شده و نسبتاً بلند مدت برای تربیت ویراستار، در انتشارات سروش برگزار شد. شادروان کریم امامی، مدیر بخش ادیتوریال (ویراستاری) موسسۀ انتشارات فرانکلین، پس از تعطیل شدن شاخۀ این موسسه در ایران، مدیریت انتشارات سروش را بر عهده گرفت و به قصد فعال کردن فعالیتهای انتشاراتی و توسعه دادن برنامه های سروش، چند جوان مستعدتر را از راه آزمون و گفت و گو برگزید و کوشید با برگزاری دورۀ چند ماهۀ آموزشی، که جنبه های مختلف ویرایش در آن تدریس شود، ویراستارانی را بپروراند. این دوره از ۱۳۵۵ آغاز شد و چند ماهی ادامه داشت. بنده هم یکی از مواد آموزشی این دوره را تدریس می کردم. پس از گذشت زمان، افزوده شدن بر تجربه ام و مقایسه هایی که با دوره های دیگر در جاهای دیگر به عمل آوردم، به این نتیجه رسیدم که دورۀ سروش با توجه به زمان، نیرو و هزینۀ صرف شده، بازده موافق انتظار را نداشته است. مدرسان آن دوره، از جمله خود من، برای نخستین بار بود که در دورۀ آموزش ویراستاری تدریس می کردند؛ منابع درسی و تجربۀ تدریس این موضوع وجود نداشت؛ نیاز سنجی به عمل نیامده بود؛ از میان آموزش دیدگان ـ که البته یکدست و همتراز هم نبودند ـ فقط چند تن به ویراستاری یا شاخه هایی به گونه ای مرتبط با آن ادامه دادند و بقیه از این عرصه به کلی بیرون رفتند. از این گذشته، وقوع انقلاب، برکناری شادروان کریم امامی، تغییر یافتن مسیر انتشارات سروش و همراه شدن آن سازمان با گرایش های جدید حاکم بر رسانه های تلویزیون و رادیو، دفتر را به گونه ای دیگر ورق زد. این، سرنوشت نخستین دورۀ برنامه ریزی شدۀ آموزش ویرایش پیش از انقلاب در ایران بود.
اشاره به نکته ای مرتبط با آن دوره، و نیز به قصد مقایسه ای شاید روشن گر، لازم است. بر پایۀ آمار کتابشناسی ملّی ایران، سر جمع کتاب های منتشر شده در کشور در ۱۳۴۹ش به رقم ۴۳۵۹ عنوان رسیده بود. این رقم در تاریخ نشر ایران، از دورۀ حکومت فتحعلی شاه قاجار، که نشر کتاب با نظارت عباس میرزا نایب السلطنه و هم اندیشان و مشاورانش در دهۀ ۱۲۴۰ق/ حدوداً دهۀ ۱۸۲۰م آغاز شده بود، تا آن سال بی سابقه بود. از دیدگاه کمّی رقم انتشار کتاب، سال ۱۳۴۹ش نقطۀ اوج و قلۀ منحنی نشر کتاب تا پیش از انقلاب به شمار می آمد. از ۱۳۴۹ش به بعد، منحنی کمّی نشر با شیبی تند رو به فرود گذاشت، در ۱۳۵۳ش به ۱۸۷۲ عنوان و در ۱۳۵۵ش به ۱۶۸۹ عنوان تنزل کرد. شادروان کریم امامی کوشش خود را درست در همان دورۀ تنزل آغاز کرده بود. آشفتگی اوضاع در سال های ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ش هم به سود آن گونه برنامه ریزی نبود که شادروان کریم امامی و همفکران اش به آن می اندیشیدند.
پس از انقلاب و سپری شدن دورۀ فترتی چند ساله در نشر کتاب و شاخه های وابسته، رکورد ۱۳۴۹ش شکسته شد و شمار کتاب های انتشار یافته در ۱۳۶۸ش به رقم بی سابقۀ ۵۳۱۵ عنوان در آن سال رسید ـ صرف نظر از شبهاتی که در مبنای محاسبات آمار کتاب هست. به هر حال، شیب صعودی منحنی در دهۀ ۱۳۷۰ش تند شد و در پایان آن دهه از ۲۰ هزار عنوان فراتر رفت. این رشد که علت های چندگانه ای دارد ـ و البته به موضوع بحث این مقاله مربوط نمی شود ـ نیاز به ویرایش را از چند جنبه آشکار ساخت؛ به ویژه آنکه شماری دانشنامه و منبع مرجع هم در دست تدوین بود، کتاب های درسی و دانشگاهی بسیاری باید نوشته و منتشر می شدند، شمار نشریه های عمومی و تخصّصی در افزایش بود، و در این میان دانشنامه ها بیش از همه به ویراستاران مبرز و ویرایش های قابل اطمینان نیاز داشتند، ویراستارانی که معیار کارشان در مقام مقایسه، با حاصل کار سرپرستی و سرویراستاری کسی همچون شادروان غلامحسین مصاحب در دایره المعارف فارسی سنجیده می شد. من هم که از سال های نخستین همان دهه دانشنامه نگاری را آغاز کرده بودم و در جریان جست و جوها برای یافتن سرویراستاری مناسب قرار داشتم که بتواند منبع مرجع را با ضوابط مقبول سرپرستی کند، از نزدیک شاهد تلاش های تنی چند از مسئولان دانشنامه ها بودم که می جُستند، اما نمی یافتند. آنجا بود که در ارزیابی های فنّی تر، ارزش کار شادروان مصاحب آشکار و آشکار تر، و نیز دانسته شد که وجود سرویراستارانی که بتوانند با دقتی همچون دقت او و نظارت مسئولانه اش تدوین و انتشار منابع مرجع را سرپرستی کنند، چه ارزشی برای دانش و فرهنگ کشور دارد؛ و حتی وجود ویراستاران کاردانی که بتوانند نشر را در شاخه های مختلف آن مدیریت کنند.
شماری از نهادهای فرهنگی، درست در همان سال ها که می خواستند فعالیت های انتشاراتی شان را گسترش دهند، پی بردند که کمبود ویراستار کاردان چه مانع بزرگی بر سر راه نشر کتاب است. چندین دورۀ آموزشی و بازآموزی برای پرورش ویراستار در سازمان های مختلف برگزار شد که گسترده ترین و بادوام ترین آن دوره های آموزش ویراستاری مرکز نشر دانشگاهی بود. حمایت دکتر نصرالله پورجوادی، مدیر وقت آن مرکز از آن دوره ها و همکاری آموزشی پیش کسوتان و با تجربگانی همچون شادروان ابوالحسن نجفی، استاد احمد سمیعی(گیلانی) و چند تن دیگر، بزرگ ترین دستاورد آموزش ویراستاری در مقایسه با دوره های دیگر در نهادهای دیگر بود. گویا در آغاز در نظر بود ارزش آموزشی این دوره دست کم با دوره های کارشناسی ارشد برابری کند. حتی شماری از دانشجویانی که در این دوره ها شرکت می کردند، فارغ التحصیلان دوره های ارشد و دکتری بودند. علاقه مندانی از همۀ رشته ها، از جمله علوم تجربی، پزشکی، مهندسی، کشاورزی، کامپیوتر، علوم اجتماعی و انسانی، هنرها و جز آن در دوره های مرکز نشر شرکت می کردند، و اینها نشانۀ امیدوارکننده ای از راه یافتن هنر و فنّ ویرایش به رشته های مختلف علوم بود، رشته هایی که به متخصصان و کارشناسان ویراستار سخت نیازمند بودند.
چند سال پی در پی در دوره های مرکز نشر دانشگاهی تدریس کردم و بر پایۀ مشاهده و تجربۀ مستقیم شاهد بودم که به مرور و بر اثر تغییراتی در مدیریت و به علاقه گی و بی توجهی بعضی مدیران، کاسته شدن از امکانات مالی، ضعیف شدن انگیزه های نخستین، و همپا با کاهش فعالیت های انتشاراتی آن مرکز، دوره های آموزشی ویراستاری هم به تدریج کم رمق تر و کم رنگ تر شد و اعتباری که در این راه با زحمات فراوان به دست آمده بود، از کف رفت.
چند موسسۀ پژوهشی، آموزشی، علمی و انتشاراتی دولتی و وابسته به دولت، اتحادیۀ ناشران تهران، و چند ناشر هم دوره های کوتاه مدتی برای آموزش ویراستاری ـ البته فقط ویرایش زبانی، صوری و نسخه ویرایی ـ برگزار کردند. شماری از مدرسان این دوره ها مشترک بودند. در تعداد نه چندان کمی از این دوره ها تدریس کردم و باز از نزدیک می دیدم که کوشش در راه نزدیک کردن هدف ها، دیدگاه ها، برنامه ها، روش ها و ضابطه های ویراستاری به نتیجه نمی رسید، زیرا نبودن زیر ساخت آموزشی ویراستاری و سنت و رویه، نبودن منابع پایه، احساس نشدن ضرورت و نیاز در نشر خصوصی، زمینۀ مناسب را برای همگرایی فراهم نمی آورد. تشتّت، اختلاف نظرهای فراوان بر سر جزئیات، دورماندن چشم اندازها و اصلی ترین هدف ها از نظرها، که خود را در برنامه ریزی ها، انتخاب استاد، موضوع درس و ویژگی های شرکت کنندگان به خوبی نشان می داد، موجب شد که در این گونه دوره ها هم انباشت تجربه حاصل نشود و روندی پدید نیاید که امروز بتوان یا بر پایۀ آن ، یا بر اساس راه دادن تغییراتی در آن، دورۀ آموزشی ویراستاری را به گونه ای هدایت کرد که در نهایت بازده با زمان، نیرو و هزینۀ صرف شده تناسب داشته باشد. با این حال تا جایی که مشاهدات مستقیم ام گواهی می دهد، مقدار نتیجه ای که از برگزاری این گونه دوره ها اجمالاً قابل جمع بندی است، شاید اینها باشد:
ـ آزموده تر شدن عده ای اندک شمار از میان نیروهای خود سازمان های برگزار کنندۀ دوره ها که پیش از برگزاری دوره به گونه ای با ویرایش و نشر سر و کار داشتند؛
ـ شرکت کنندگانی موفق تر از کار در آمدند که از ویراستاری و نشر ذهنیت و آشنایی قبلی داشتند؛
ـ شرکت کنندگانی که آموزش با وظایف شغلی شان پیوند نزدیک تری داشت، محتوای آموزشی را بهتر و بیشتر می پذیرفتند؛
ـ واکنش شرکت کنندگانی بهتر بود که گذراندن دوره می توانست در تحکیم موقعیت شغلی، پیشرفت، و اجرای بهتر مسئولیت هایشان موثر باشد؛
در حقیقت می توان این گونه دوره ها را در ردۀ دوره های هدف مند، و دست یافتن به مهارت های بیشتری برای مقاصد صرفاً کاربردی جای داد.
اما از آنجا که سامانه ای آماری در نشر وجود ندارد که بر پایۀ آمار دقیق وضعیت، بتوان جا به جایی، نوع جا به جایی، تغییر مسیر ها و درصدها را نشان داد، به ناگزیر هر گونه آمار و ارقام در این زمینه تخمینی و حدسی است. بر پایۀ برآوردهایی که شخصاً داشته ام و مشاهدۀ مستقیم، بیش از ۲۰ درصد نیروهایی که در این گونه دوره ها آموزش دیده اند، در عرصۀ ویرایش و نشر نمانده اند. بنابراین، اگر این تخمین به واقعیت نزدیک باشد، پس ۸۰ درصد هزینه، و ارزش زمان و نیروی صرف شده، به عرصۀ ویرایش و نشر بازنگشته است. افزون بر این جنبۀ کمّی، نشانه ای در دست نیست که دوره های آموزشی ویراستاری بر روند ایجاد نگرشی تاثیر گذاشته باشد که نشر پیشرفته به آن نیازمند است، نگرشی فراتر از روش های ابتدایی چند گونه ویرایش و آشنایی با مقادیری اصول پایه، قاعده و ضابطه. از قضا نکتۀ اصلی همین است که چرا آموزش های ویراستاری از سطح روش فراتر نرفت، به نگرش و میدان دید گسترده تری دست نیافت، و زمینه را برای پرورش ویراستارانی فراهم نساخت که جامعیت و چندجنبه گی در آنها پرورش بیابد، یعنی همان ویژگی های ضروری که برای قراردادن ویرایش و نشر در مسیر مناسب آن لازم است؟
*
دست نیافتن این دوره های آموزشی را به هدف های اصلی خود، شاید بتوان بر پایۀ چند متغیر بررسی، و از این متغیرها به عنوان شاخص هم استفاده کرد:
ـ انتشار اثر، اعم از کتاب و مقاله و جزآن، از سوی کسانی که دوره های آموزشی ویراستاری را گذرانده اند، از نشانه های تحول یا تغییری در ادبیات ویرایش به شمار می آید؛
ـ حتی سنجش کمّی نوشته ها در این زمینه هم به سهم خود از معیارهای بررسی است؛
ـ تحول و تغییر چشمگیر یا در خور توجهی در روندهای ویرایش و نشر، می تواند بهترین شاخص تاثیر آموزش ها باشد، تاثیری که در سرشت آموزش نهفته است؛
ـ انتقال به دیگران. چه شماری از دوره دیدگان توانسته اند آموزش هارا به عده ای دیگر انتقال بدهند؟
بررسی این متغیر ها و پاسخ هایی که به دست می آید، می تواند وضعیت را روشن تر کند. درخشان ترین دستاورد آموزش های ویراستاری ظهور سرویراستاران یا ویراستاران توانایی است که بر پایۀ معیارهای جهانی حاکم بر نشر های فعال، بتوانند نشر ایران را با همۀ شاخه های آن از این چرخش گرداب وار بی سرانجام رهایی دهند. آن نگاه انتزاعی که ویرایش را از شاخه های نشر جدا می کند، یا جدا می بیند، یا پیوستگی آن را با نشر و شاخه های آن از نظر دور می دارد، همان نگاه فروکاهنده ای است که ویرایش را به مجموعه ای از اصول کلّی، ضابطه ها، قاعده ها و فرمول هایی معین، احکامی مکانیکی وار، دستور العمل هایی صوری و منجّز، کلیشه هایی ثابت و تغییر ناپذیر، نگاهی در سطح، نادیده گرفتن طیف گستردۀ مخاطبان و کاربردها محدود می کند. این محدودیت ممکن است در شاخه های ویرایش دستوری، زبانی، در مجموعه ای از الگوهای درست نویسی و غلط ننویسی و جنبه های صوری و فنّی به نتیجه های عملی دست بیابد، اما شاخه های دیگر ویرایش را نادیده می گیرد. نگاه تنگ دامنانه غالب بر ویرایش، از اصلی ترین عامل های رکود و نزول نشر است.
شماری از برنامه ریزان رشتۀ ادبیات فارسی در دانشگاه ها پنداشته اند که با تدریس چند واحد درسی می توان ویراستار تربیت کرد. برای کسانی که به اقتضای حرفه شان سال هاست با ویرایش سر و کار دارند، از جمله بنده، غریب نیست که عدۀ زیادی از فارغ التحصیلان رشتۀ زبان و ادبیات فارسی مراجعه و ادعای ویراستاری کنند، آن هم فقط به صرف اینکه ۲ یا ۳ واحد ویرایش را در درس های دانشگاهی شان گذرانده اند. به گمان اینان، ویرایش به تصحیح های دستوری، املایی و انشایی خلاصه می شود. شمار بسیاری از همین فارغ التحصیلان حتی با مراحل ساده و خطی نشر یک کتاب آشنایی ندارند و نیاموخته اند که میان مقتضیات نشر و ویرایش چگونه ارتباط لازم را برقرار کنند .
برداشت های تنگ دامنه و نا آشنا با تحولاتی که در نشر توسعه یافته روی داده، به ویژه نشری که رهاوردهای جدید فنّی را در خود جذب کرده و دامنۀ تاثیرها و میدان بُرد پیام را گسترش داده، سبب شده است تا آن نگاه فراگیری از دست برود که ویرایش را در عرصه های پهناورتری به نشر پیوند می دهد؛ آن نگاهی که می تواند روند نشر را در مقایسه با روندهای فکری، فرهنگی و دیگر شئون جامعه بسنجد؛ می تواند سکان هدایت نشر را به دست بگیرد و آن را پا به پای تحولات در عرصه های مختلف و مرتبط به پیش براند؛ می تواند نقش فرهنگ آفرین و دگرساز نشر را به آن بازگرداند؛ می تواند جایگاه ویرایش را در این نشر تشخیص دهد و تثبیت کند؛ و نیز می تواند به قدر سهم خود بر امکانات و راه های رشد فرهنگی جامعه بیشتر بیفزاید.
برنامه ریزانی که پنداشته اند به یاری «دستورالعمل های مدوّن جامع» می توان ویراستار تربیت کرد، اکنون کارنامۀ کوشش هایشان ـ که البته صاحب این قلم در حسن نیت آنها هیچ تردیدی ندارد ـ پیش روست و می توان آزمود که به کمک دستور العمل چگونه می توان ویراستار تربیت کرد؟
در برابر تجربۀ نه چندان موفق آموزش های ویراستاری از راه دوره های درسی و کارگاه ها، نمونه های موفق و گاه بسیار موفقی دیده می شود که حتماً باید بر آنها تاکید ورزید، و ویژگی های آنها را بهتر شناخت تا به هدف های آموزش ویراستاری نزدیک تر شد. از ویراستاران جوان، با انگیزه، علاقه مند و موفقی باید یاد کرد که ویراستاری را زیر نظر مداوم سرویراستاران یا ویراستاران با تجربه و کارآزموده و در عمل آموخته اند. به سبب نبودن همان سامانۀ آماری در نشر، نمی توان از شمار این عده رقم دقیقی به دست داد. بر پایۀ مشاهده و شناخت مستقیمی که شخصاً دارم، در میان این عدۀ اندک شمار و در شیوۀ کار آنها ویژگی های مشترکی دیده می شود که در اینجا اجمالاً می توان بر شمرد:
ـ آموزش گران این عده از ویراستاران جوان به پرورش یافتن آنها علاقه مند بوده و دانسته ها و تجربه های خود را انتقال داده اند؛
ـ روند ویرایش استمرار و تنوع داشته و بر کار ویراستاران نظارت برقرار بوده است. در نتیجه، تصحیح خطاها، افزایش دقت، نظم و برنامه ریزی، گشوده شدن دامنۀ دید، دور شدن از تک جنبه گی و عطف توجه به جنبه های مختلف، هنر برقراری ارتباط و گفت و گو و دست یافتن به تفاهم با پدیدآورندگان، تقویت روح همکاری و گرایش به یاری رسانی و نظایر آن در برنامه های آموزشِ در حین عمل آنها دیده شده است؛
ـ این دسته از ویراستاران جوان، هدف مند و با انگیزه بوده اند؛
ـ به آموختن و بیشتر آموختن تمایل عملی نشان داده اند؛
ـ پایۀ علمی و اطلاعات عمومی آنها مناسب بوده است و دست کم در یک رشته تخصص داشته، و کنجکاو و اهل مطالعه بوده اند؛
ـ شکیبایی و در کار پیگیری داشته اند؛
ـ یک زبان خارجی در حدّ استفاده از منابع به آن زبان می دانسته اند و توانایی مقابلۀ ترجمه با متن اصلی را داشته اند ؛
ـ دست به قلم بوده اند و در زمینۀ مقاله نویسی، ترجمه به زبان فارسی استعداد و توانایی نشان داده اند؛
ـ به آموختن مهارت های بازنگاری، بازآرایی، خلاصه و فشرده نویسی، تغییر دادن زبان و بیان و لحن متن و متناسب با موضوع، مخاطب نوشته و کاربرد، علاقه و حتی حساسیّت نشان داده اند.
شاید بتوان گفت که جمع شدن چند عامل اصلی، مسیر رشد به سمت هدف های یاد شده را به روی آنها باز کرده است:۱) شرایط اصلی خود آنها که در بالا دیدید؛ ۲) آموزش گر مناسب؛ ۳) آموزش در حین عمل؛ ۴) تداوم کار؛ ۴)تنوع موضوع؛ ۵) حمایت و دورنگری مدیریت.
بنابراین، اگر تجربه ها و مشاهده های مکرر کسانی که دست اندر کار ویرایش و آموزش در این زمینه هستند، نکته های بالا را تایید کند، برای پروراندن ویراستارانی که شمارشان افزون شود، ویراستارانی که بتوانند ویرایش را به هدف های اصلی آن نزدیک کنند، می توان مسیر های دیگری را، جز آنچه اکنون هست، پیشنهاد کرد. به هر تقدیر، دیر یا زود، رشتۀ علوم و فنون نشردر برنامه های دانشگاهی کشور گنجانده خواهد شد. در بسیاری از کشورها، این رشته را در سال دوم دورۀ کارشناسی ارشد به چند شاخۀ تخصصی تقسیم می کنند که یکی از این شاخه ها ویراستاری است. دانشجویانی که این شاخه را برمی گزینند، می توانند دورۀ کارورزی را در یکی از سازمان های انتشاراتی معتبر و زیر نظر سر ویراستار یا ویراستاران ارشد با تجربه بگذرانند. موفقیت آموزشی این دانشجویان در صورتی امکان پذیر است که از شرایط یاد شده در بالا برخوردار باشند. البته خوب است این نکته را هم حتماً در نظر داشته باشیم در جامعه هایی که با افول آموزش های دانشگاهی رو به رو هستند و میان دانشگاه ها و بخش های مرتبط جامعه پیوندهای اندامواری برقرار نیست، این شیوه هم نتیجۀ سودمندی به بار نخواهد آورد.
تهران، پاییز ۱۳۹۵
منبع: مجله ایرانشهر امروز، سال اول، شماره چهارم