به گزارش فرهنگ امروز به نقل از روزنامه اعتماد؛ رمان «خون حرف نمیزند» نوشته ناظم حکمت با ترجمه ارسلان فصیحی توسط نشر کتابسرای نیک منتشر شد. ناظم حکمت به عقیده خیلیها بزرگترین شاعر هزاره دوم و دستکم جزو ١٠ شاعر برتر جهان در این هزاره است. او، علاوه بر منظومهها و قطعات شعری، در زمینه نثر نیز آثاری آفریده است؛ از جمله سه رمان و پنج نمایشنامه که همگی از آثار موفق ناظم حکمت به شمار میروند. «خون حرف نمیزند» سرگذشت دو نسل از اهالی استانبول و روایت تسلط سرمایهداری بر ترکیه، تبدیل شدن صنعتگران خردهپا به کارگران مزدور، دلالان خردهپا به واسطههای بازار و اشراف به سرمایهداری وابسته است، روایت دوستیها و برادریها، دشمنیها و خیانتهاست. این رمان نخستین بار در دهه ٣٠ میلادی به صورت پاورقی در یکی از مجلههای استانبول چاپ شد و بعدها، در دهه پنجاه میلادی، در یک مجلد به چاپ رسید. در «خون حرف نمیزند» نگرش مبتنی بر دیالکتیک تاریخی ناظم حکمت نسبت به فرد، جامعه، حوادث و پدیدهها در قالب روایت نمودار شده است. این رمان نوعی آینه تمامنمای وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی استانبول از اوایل قرن بیستم تا اواسط دهه ١٩٣٠ است و بهویژه اخلاقیات آن دوره را در پسزمینه اجتماعی به تصویر میکشد. «خون حرف نمیزند» مهمترین رمان ناظم حکمت و محصول دوران پختگی او چه به لحاظ تکنیک و چه به لحاظ اندیشه است. ظرافت توجهی که نویسنده به اتفاقات پیرامون خویش دارد بسیار قابل توجه است، مسائلی که تا به امروز گریبانگیر حال و روز کشور ترکیه بوده و این روزها شاهد صدای اعتراض مردم این کشور هستیم، به این ترتیب میتوان جهات اساسی تفکر ناظم حکمت را در این رمان خوشخوان و جذاب یافت. کتاب «خون حرف نمیزند» نوشته ناظم حکمت با ترجمه ارسلان فصیحی در ٣٩٩ صفحه و در قطع رقعی به قیمت ٣٤٥٠٠ تومان توسط نشر کتابسرای نیک منتشر شده است.
«روزی روزگاری دو زندانی بودند (در میسیسیپی، در ماه مه، سال هم سال ١٩٢٧ بود که سیل آمد). یکی از آنها حدود ٢٥ سال داشت، قدش بلند و شکم درنیاورده بود، صورتش آفتابسوخته و موهایش سیاه مثل شبق، و چشمانش رنگپریده به رنگ ظرف چینی که از آنها غضب شراره میکشید- دلش از آدمهایی که کار خلاف او را نقش بر آب کردند پر نبود، از دادستان و قاضی که او را روانه زندان کردند دلخور نبود، دلش از نویسندهها پر بود، از نامهایی خیالی که به آن داستانها و رمانهای ارزانقیمت مربوط بود- اسمهایی از قبیل دایموند دیکس و جس جیمزز و امثال آن- یارو عقیده داشت آنها او را به این مخمصه انداخته بودند، به خاطر آنکه با بیتوجهی و سادهلوحی کار خود را که نوشتن بود و از قِبل آن پول درمیآوردند دستکم میگرفتند، چون که به هر حرف و نقلی مهر صحت و اصالت میزدند و از بابت آن پول هم در میآوردند.» «پیرمرد» نوشته ویلیام فاکنر با ترجمه تورج یاراحمدی کتاب دیگری است که به تازگی توسط نشر کتابسرای نیک منتشر شده است. رمان «پیرمرد» داستان دو زندانی است با نامهای زندانی قدبلند و زندانی چاق، آنها که به حبسی طولانی محکوم شدهاند، به طور ناخواسته با سیلاب بزرگی مواجه میشوند. یکی از زندانیان که طی اتفاقاتی جدا میشود در میانه سیلاب با زنی باردار روبهرو میشود و سعی به نجات او و فرزندش دارد. در تمامی داستان جدالی نفسگیر و سخت میان زندانی و رودخانه وجود دارد، به طوری که ترسیم فضای به وجود آمده در ذهن با وجود اتفاقات پرفراز و نشیب بر جذابیت داستان میافزاید. در رمان «پیرمرد» فاکنر اسم خاصی برای شخصیتهای داستان برده نشده و ما افراد را با توصیفاتی از آنها میشناسیم که این خود جای تامل دارد. در قسمتهایی از داستان، نویسنده با ظرافت خاصی و کاملا غیرمستقیم به زندگی انسانها اشاره میکند: «آخر زندانی دلش هوای خانه و زندگیاش را میکرد، جایی که تقریبا از کودکی در آن زندگی کرده بود و یاد دوستان قدیمیاش را میکرد که به خلق و خوی همدیگر خوب وارد بودند و یاد کشتزارهای آشنا که روی آنها کار میکرد و آموخته بود که کارش را بینقص انجام دهد و اینکه قاطرها را دوست بدارد، خلق و خوی قاطرها نزد او شناخته شده و محترم بود، همان طور که برای خلق و خوی چند آدم به خصوص هم حرمت قایل بود، دلش هوای شبهای زندان را میکرد، تابستانها پشت دریها را میانداختند که ساس و پشه داخل نیاید و در زمستان بخاریها گرم بود و از بابت سوخت و غذا هم هیچ کم و کسری نبود؛ یاد یکشنبهها و توپ بازی و فیلمهایی که تماشا میکردند- یعنی یاد چیزهایی میکرد، که به استثنای توپبازی، پیش از آنکه به زندان بیفتد روحش هم از آنها بیخبر بود.» رمان «پیرمرد» نوشته ویلیام فاکنر با ترجمه تورج یاراحمدی در ١٤٠ صفحه و در قطع رقعی به قیمت ١٢٥٠٠ تومان توسط نشر کتابسرای نیک منتشر شده است.
رمان «مامور معتمد» نوشته گراهام گرین هم کتاب دیگری است که با ترجمه تورج یاراحمدی توسط نشر کتابسرای نیک منتشر شده است. این رمان داستان مرد میانسالی است که برای نجات کشورش که در جنگ داخلی به سر میبرد از سوی دولت مامور میشود تا برای بستن قرارداد با معدن زغالسنگی به انگلستان سفر کند. از طرف دیگر شورشیان فردی را مامور میسازند تا مانع بستن این قرارداد شود و خود قرارداد خریدی با صاحبان معدن زغالسنگ منعقد سازد. در این میان شخصیت اصلی داستان در فضای بیاعتمادی و بدگمانی قرار میگیرد، بیاعتمادی به هموطنان و همه کسانی که با آنها روبهرو میشود. نویسنده در این رمان هیچ چیزی برای ایجاد یک ژانر جاسوسی و جنایی کم نگذاشته و رمان «مامور معتمد» را تبدیل به یک داستان مهیج و پرکشش کرده است. گراهام گرین در قالب این داستان به مفاهیمی چون اعتماد، صداقت، عشق و انسانیت میپردازد و معتقد است در جهانی که سراسر پر است از ریا و دروغ، اگرچه سخت، اما میتوان با پایبندی به اصول انسانی و اخلاقی از پیرامون خود متمایز بود. تورج یاراحمدی، مترجم این کتاب که پیش از این کتاب «تا باران بر تو بوسه زند» را ترجمه و از سوی همین نشر منتشر کرده، معتقد است کتاب «مامور معتمد» اگر چه در ارتباط با جنگ داخلی اسپانیا است اما به دور از فضای کشت و کشتار و دارای تم عاطفی و سرشار از انسانیت است. رمان «مامور معتمد» نوشته گراهام گرین با ترجمه تورج یار احمدی در ٢٨٤ صفحه و در قطع رقعی به قیمت ٣٨٥٠٠ تومان توسط نشر کتابسرای نیک منتشر شده است.