فرهنگ امروز/مدیا کاشیگر:
در ویکیپدیای فارسی، مصطفی اسلامیه بهعنوان «زندگینامهنویس، مترجم و نمایشنامهنویس» معرفی شده و تأکید ویژه، بر وجه زندگینامهنویسی اوست. ابتداییترین اشکال معرفییی از این دست، فراموشکردن وجهی مهم از زندگی مصطفی است که چهبسا توضیحی باشد بر زندگی چندوجهی او که هم رمان ترجمه کرد، هم نمایشنامه، هم کتابهایی دربارهی شالودههای ادبیات و تئاتر و موسیقی و ازجمله شماری از مهمترین منابع تاریخ هنر را، هم رمان نوشت و هم نمایشنامه و هم زندگینامه و هم کتابهایی دربارهی شالودههای ادبیات و تئاتر و موسیقی و هنر: مصطفی ویراستار حرفهیی بود. نه آنکه ویراستاری را دوست داشت و شغل محبوب خود میخواست، اما سالهای سال ویراستاری را که از فرانکلین آغاز و در نشر دانشگاهی و سرآخر در پیام یونسکو پی گرفته بود، مهمترین ممر معاش او بود. نخستین ویژگی اکتسابی هر ویراستار حرفهیی و خوب نیز ناگفته پیداست: نه تنها خوانندهی حرفهیی که خوانندهی حرفهیی همهنوع متن است. مصطفی هم رمان ویرایش کرده بود، هم کتاب علمی و هم حتا فرهنگ، از فرهنگ اصطلاحهای چاپی گرفته تا... برای همین نیز از هرآنچه به هنر و ادبیات و موسیقی و فرهنگ مربوط میشد، نه تنها حداقل سررشتهیی داشت که همین حداقل سررشته به او این امکان را میداد که میانرشتهیی کار کند: پایانِ کار پهلوی اول، نه یک زندگینامهی دیگر که نمایشنامهی «رضاخان ماکسیم» شد و از پایان کار پهلوی دوم نیز باز نه یک زندگینامهی دیگر که نمایشنامهی «ماجرای شگفتانگیز دیوید نیوسام» درآمد. ماجرای دکتر مصدق را در ابتدا رمان میدید و بخشهای مهمی از این رمان را هم نوشت – و داد بخوانم – اما سرانجام ترجیح داد رخت زندگینامه بر تن آن کند. در قتلی پیشِپاافتاده که به دلایلی عمدتاً فرهنگی روی داده بود، نه بهانهیی برای تحلیلی جامعهشناختی دید و نه فرصتی برای نوشتن رمانی حادثهیی و احیاناً پلیسی و در آن، انگیزهیی برای نگارش رمان «مهتابی و ملکوت» در چندین و چند سطح روایی یافت که متأسفانه سالهای سال است تجدیدچاپ نشده. و اینک که یک سال است از میان ما رفته، از خودم از سرنوشت «زنگ مدرسه» میپرسم که واپسین اثر اوست و قرار است نشر نیماژ آن را بهزودی در آورد – البته اگر از سد ممیزی بگذرد: زنگ مدرسه نیز نه تاریخ موسیقی این سرزمین که رمانی با موضوع موسیقی این سرزمین شد.
روزنامه شرق